جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار نسیمی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط BALLERINA با نام نسیمی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 164 بازدید, 19 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع نسیمی
نویسنده موضوع BALLERINA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BALLERINA
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
آنچه پیش است اگر جمله بدانید شما
روز و شب خون ز ره دیده فشانید شما
دیده دل بگشایید و نکو درنگرید
می رود عمر، چه در بند جهانید شما
چون روی از پی دنیی، برود دین از دست
وز پی سود جهان بس بزیانید شما
پیش دارید یکی راه عجب دور و دراز
نیک کوشید در این راه نمانید شما
هیچ ک.س نیست که این راه ندارد در پیش
گورها را نگرید ار به گمانید شما
اگر از قوس قضا تیر اجل بر تو رسد
بهر آن تیر، یقین، جمله نشانید شما
ای نسیمی چو تو خورشید برآمد به جهان
این همه ذره بدان نور نهانید شما
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
بهشت و حور، بی وصلت، حرام است اهل معنی را
کزان وصل تو مقصود است مشتاق تجلی را
قیامت گر بیندازی ز قامت سایه طوبی
به زیر سایه بنشانند اهل روضه، طوبی را
جمالت گرنه در جنت نماید جلوه ای هر دم
کند سوز دل عارف سقر، فردوس اعلی را
غم دنیا و فکر دین نگنجد در دل عارف
که بی سودا سری باید هوای دین و دنیی را
در آن منزل که مهمان شد خیال دیدن رویت
نباشد جای گنجیدن غم دنیی و عقبی را
ز نور شمع رخسارش فروغی بود در عیسی
از این معنی به معبودی پرستیدند عیسی را
جمالت نیست آن صورت که در فکر آورد مانی
چه صورت نقش می بندد در این اندیشه مانی را
به قطع «من لدن » از نار زلف و عارضت زانرو
«اناالله العزیز» آمد جواب از نار، موسی را
رخ لیلی شنیدستم که مجنون را کند مجنون
چه حسن است این «تعالی الله » که مجنون کرد لیلی را
سلاطین جهان، یعنی گدایان سر کویت،
به چشم اندر نمی‌آرند تاج و تخت کسری را
جفای مدعی سهل است و جور و طعنه دشمن
نظر چون با نسیمی هست فضل حق تعالی را
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
می کشد چشم تو از گوشه به میخانه مرا
می کند زلف چو زنجیر تو دیوانه مرا
شسته بودم ز می و جام و قدح دست ولی
می برد باز لبت بر سر پیمانه مرا
به هوای لب میگون تو گر خاک شوم
ذره ای کم نشود رغبت میخانه مرا
دانه خال تو آن روز که دیدم گفتم
دام زلف تو کند صید بدین دانه مرا
رخ مپوشان ز من، ای سوخته صدبار چو شمع
شوق روی تو، به یک شعله چو پروانه مرا
ترک سودای سر زلف سیاهت نکنم
گر به صد شاخ کنی همچو سر شانه مرا
مده ای زاهدم از شاهد و می توبه که نیست
چون تو گوشی که بود قابل افسانه مرا
منم و میکده و صحبت رندان همه عمر
نیست ای خواجه سر خلوت کاشانه مرا
گر طلسم تن من بشکند ایام، هنوز
گنج عشق تو بود در دل ویرانه مرا
در جهان تا بود از قبله و محراب نشان
قبله جان نبود جز رخ جانانه مرا
صاحب تاج و نگینم چو نسیمی، تا هست
بر سر از خاک درش افسر شاهانه مرا
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
صبح از افق بنمود رخ، در گردش آور جام را
وز سر خیال غم ببر، این رند دُردآشام را
ای صوفی خلوت‌نشین بستان ز رندان کاسه‌ای
تا کی پزی در دیگ سر، ماخولیای خام را؟
ایام را ضایع مکن، امروز را فرصت شمار
بیدادی دوران ببین، دادی بده ایام را
ای چرخ زرگر! خاک من زرساز تا جامی شود
باشد که بستاند لبم زان لعل شیرین‌کام را
شد روزه‌دار و متقی، امروز نامم در جهان
فردا به محشر چون برم یارب ز ننگ این نام را
تا کی زنی لاف از عمل، بتخانه در زیر بغل
ای ساجد و عابد شده دائم، ولی اصنام را
ای شمع اگر باد صبا یابی شبی در مجلسش
از عاشق بیدل بگو با دلبر این پیغام را
کای از شب زلفت سیه‌روز پریشان بخت من
کی روز گردانم شبی با صبح رویت شام را
ای غرّه فردا مکن دعوت به حورم زان که من
امروز حاصل کرده‌ام محبوب سیم‌اندام را
ای زلف و خال رهزنت صیاد مرغ جان و دل
وه وه که خوب آورده‌ای این دانه و آن دام را
بی‌آن قد همچون الف، لامی شد از غم قامتم
پیچیده کی بینم شبی با آن الف این لام را؟
خاک نسیمی در ازل شد با شراب آمیخته
ای ساقی مهوش بیار آن آب آتش‌فام را
می با جوانان خوردنم، خاطر تمنا می‌کند
تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
یارب چه شد آن دلبر عیاره ما را
کآزرد به هجران دل صد پاره ما را
بر اوج سعادت تو نگه دار خدایا
از نقص و زوال آن شه سیاره ما را
با تیغ جفا، دست فراقش بگشاید
هردم جگر خسته خونخواره ما را
داریم امیدی به ره لطف الهی
کآرد به سر آن بخت ستمکاره ما را
در گوش دل او به نهانی که رساند
حال دل سرگشته آواره ما را
در عالم تحقیق چو نظاره من اوست
من ناظرم او منظر نظاره ما را
جز وصل رخ دوست در این دور نسیمی
چاره که کند این دل بیچاره ما را
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
(تا) آتش فقر بر تو داغی ننهد
در خانه باطنت چراغی ننهد
تا هستی ات از دماغ بیرون نکنی
مرغ طلبت قدم به باغی ننهد
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
آن دم که اجل برابر مرد شود
آهش چو نسیم صبحدم سرد شود
خورشید که پردل‌تر از او نیست کسی
در وقت فروشدن رخش زرد شود
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
دانستن ذات واجب امکان تو نیست
چون آیت فضل و علم در شأن تو نیست
مسموع نگردد بر من حجت تو
تا پیش من از سی و دو برهان تو نیست
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
آن علم که از ذات خدا منفک نیست
در هستی او هیچ نبی را شک نیست
خطی است خدا به وجه آدم بنوشت
وان سی و دو خط لوح حرفی حک نیست
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
در دایره وجود موجود علی است
و اندر دو جهان مقصد و مقصود علی است
گر خانه اعتقاد ویران نشدی
من فاش بگفتمی که معبود علی است
 
بالا پایین