- Feb
- 19
- 168
- مدالها
- 2
رمان: نفس گداخته
نویسنده: محدثه گل گیران مقدم
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
گپ نظارت: S.O.W9
خلاصه:
بسته سیگار را از جیب بارانیاش بیرون آورد؛ یک بار دیگر صدای مادر در گوشاش طنین انداخت:
- دیگه کافیه! لازم یک نگاه تو آیینه به خودت بندازی ببینی از خودت چی ساختی.
آه سوزناکی کشید، فقط یک سیگار برایش باقیمانده بود. سر تا پا بدناش از ریزش باران خیس است؛ موهای پریشان و بلنداش را کلافه از روی پیشانی کنار زد. آخرین پک را از تنها سیگار باقیماندهاش گرفت.
مقدمه:
چه فرقی میکند، در خانهات باشی یا در سلولی انفرادی زندگی کنی!
وقتی تمام جوانیات محبوس دود و صداهای بلند فریاد بودی، دوست داری از کجای این داستان بگویم؟
از امنیتی که حتی در خواب هم نداشتم و یا دلهرهای که دست از سر سایهام برنمیدارد؟
یک بار برای همه بیکسیهایم به اندازه تمام دردهایم فریاد بزنم، میخواهم اینبار غرور را کنار بگذارم و بگویم:
کم آوردهام! به اندازه تمام جوانی سپری شدهام وقت استراحت میخواهم.
نویسنده: محدثه گل گیران مقدم
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
گپ نظارت: S.O.W9
خلاصه:
بسته سیگار را از جیب بارانیاش بیرون آورد؛ یک بار دیگر صدای مادر در گوشاش طنین انداخت:
- دیگه کافیه! لازم یک نگاه تو آیینه به خودت بندازی ببینی از خودت چی ساختی.
آه سوزناکی کشید، فقط یک سیگار برایش باقیمانده بود. سر تا پا بدناش از ریزش باران خیس است؛ موهای پریشان و بلنداش را کلافه از روی پیشانی کنار زد. آخرین پک را از تنها سیگار باقیماندهاش گرفت.
مقدمه:
چه فرقی میکند، در خانهات باشی یا در سلولی انفرادی زندگی کنی!
وقتی تمام جوانیات محبوس دود و صداهای بلند فریاد بودی، دوست داری از کجای این داستان بگویم؟
از امنیتی که حتی در خواب هم نداشتم و یا دلهرهای که دست از سر سایهام برنمیدارد؟
یک بار برای همه بیکسیهایم به اندازه تمام دردهایم فریاد بزنم، میخواهم اینبار غرور را کنار بگذارم و بگویم:
کم آوردهام! به اندازه تمام جوانی سپری شدهام وقت استراحت میخواهم.
آخرین ویرایش: