جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته {نقاهتِ بی‌سوگ} اثر •سونیا ریپِر کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط نهـنگـ با نام {نقاهتِ بی‌سوگ} اثر •سونیا ریپِر کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,832 بازدید, 33 پاسخ و 20 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {نقاهتِ بی‌سوگ} اثر •سونیا ریپِر کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع نهـنگـ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهـنگـ
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در چشم‌هایم گم کردم، در اشک‌هایی که بی‌تو معنا نداشتند.
در نگاه‌هایی که به هیچ‌ک.س نرسید، چون همه‌شان، به تو ختم می‌شدند.
تو را در دیدنم گم کردم و حالا، هر چیزی که می‌بینم، شبحی از توست، در لباسِ دیگری.
تو را در بینایی‌ام دفن کردم، اما هنوز، هر تصویر، بویِ تو را دارد.
تو را در خودم گم کردم و خودم، بی‌تو چیزی جز سایه نیست.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در صداها گم کردم؛ در آوایِ پرنده‌ای که شبیه زمزمه‌ات بود و در خش‌خشِ برگ‌هایی که مثلِ قدم‌هایت می‌لرزیدند.
تو را در موسیقیِ بی‌کلامی شنیدم، که هر نتش، زخمی از تو را باز می‌کرد.
تو را در سکوتِ شبانه‌ی خانه حس کردم، وقتی هیچ‌ک.س نبود، جز خاطره‌ی تو که نفس می‌کشید.
تو را در پژواکِ نبودنت شنیدم و هر بار، گوش‌هایم بیشتر به تو معتاد شدند.
تو رفتی، اما صداها هنوز از تو حرف می‌زنند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در لمس‌ها گم کردم؛ در گرمایِ فنجانی که روزی با دست‌های تو پر شده بود و در سرمایِ لباسی که بی‌تو بی‌معنا بود.
تو را در لمسِ باد حس کردم، وقتی از کنارم گذشت، بی‌آن‌که چیزی بگوید.
تو را در پوستِ خاطره‌ها لمس کردم، در چین‌هایی که از گریه‌های بی‌صدا افتاده بودند.
تو را در لرزشِ انگشتانم دیدم، وقتی واژه‌ای از تو را می‌نوشتم و تنم می‌لرزید.
تو رفتی، اما لمسِ تو هنوز در من زنده است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در بوها گم کردم؛ در عطری که روزی از شانه‌هایت برخاست و در بویِ خاکِ باران‌خورده‌ای که شبیه بغضت بود.
تو را در بویِ کتاب‌های کهنه حس کردم، که هر صفحه‌اش، خاطره‌ای از تو را پنهان کرده بود.
تو را در بویِ شب‌های بی‌خواب دیدم، وقتی هوا، سنگین از نبودنت بود.
تو را در بویِ سوختگیِ واژه‌ها فهمیدم، وقتی شعرهایم، از داغِ تو خاکستر شدند.
تو رفتی، اما بویِ تو هنوز در نفس‌هایم مانده.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در خاطره‌ها گم کردم؛ در عکس‌هایی که دیگر شبیه تو نبودند و در لحظه‌هایی که با تو بودند اما بی‌تو مانده‌اند.
تو را در قاب‌های شکسته‌ی ذهنم دیدم، که هر بار لمسشان می‌کردم، خونِ خاطره از انگشتانم می‌چکید.
تو را در گذشته‌ای دفن کردم که هنوز زنده است، در دیروزی که هر روز تکرار می‌شود و در فردایی که هیچ‌گاه از راه نرسید.
تو را در خاطره‌ها گم کردم، و خاطره‌ها، مرا.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در واژه‌ی "اگر" گم کردم؛ اگر می‌ماندی، اگر می‌فهمیدی، اگر می‌خواستی.
این "اگر"ها، مثلِ خوره، تنِ شعرم را خوردند و از من، شاعری ساختند که فقط با فرض‌ها زندگی می‌کند.
تو را در احتمال‌ها دفن کردم، در شایدهایی که هرگز به یقین نرسیدند.
تو را در آرزوهایی دیدم که مثلِ شمع، در بادِ بی‌تفاوتی‌ات خاموش شدند.
تو را در واژه‌ی "کاش" گم کردم و "کاش"، نامِ دیگرِ تو شد در زبانِ من.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در خواب‌ها گم کردم؛ در رؤیایی که با صدایِ تو آغاز شد و با بیداریِ من به پایان رسید.
تو را در شب‌هایی دیدم که ماه، شبیه چشم‌هایت بود، اما سردتر.
تو را در کابوس‌هایی حس کردم، که با لبخندت شروع می‌شدند و با گریه‌ام تمام.
تو را در خوابی دفن کردم که هرگز تعبیر نشد و هر بار که چشم بستم، تو را بیشتر از پیش از دست دادم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در اشیاء گم کردم؛ در لیوانی که روزی لب‌هایت را لمس کرده بود و حالا، هر جرعه‌اش طعمِ نبودنت را دارد.
در کتابی که گوشه‌اش را تا زده بودی و من، هنوز همان صفحه را نخوانده‌ام.
تو را در ساعتی دیدم که از لحظه‌ی رفتنت ایستاد و در پرده‌هایی که دیگر نور را نمی‌پذیرند.
تو را در اشیاء دفن کردم، اما اشیاء، هنوز از تو حرف می‌زنند.
تو رفتی، اما ردِ تو در بی‌جان‌ترین چیزها مانده است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در خودم گم کردم؛ در قلبی که دیگر نمی‌تپد، جز برای خاطره‌ای که هر روز بیشتر می‌پوسد.
در ذهنی که از تو پر شده و هیچ اندیشه‌ای جز تو را نمی‌پذیرد.
تو را در روحم دفن کردم، اما روح، هنوز با تو نفس می‌کشد.
تو را در تنم گم کردم و تن، هر شب با دردِ نبودنت می‌لرزد.
تو رفتی، اما من هنوز در تو گیر کرده‌ام.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,725
33,052
مدال‌ها
10
تو را در واژه‌ی "دوستت دارم" گم کردم؛ در جمله‌ای که هزار بار گفته شد، اما هیچ‌گاه شنیده نشد.
تو را در حرف‌هایی دفن کردم، که هرگز جرئتِ گفتنشان را نداشتم.
در اعترافاتی که مثلِ زخم، در گلویم ماندند و هرگز خونریزی نکردند.
تو را در سکوتِ عاشقانه‌ای دیدم، که از فریاد، دردناک‌تر بود.
تو رفتی و من هنوز در نگفتن‌هایم می‌سوزم.
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین