به نام نامی یزدان
عنوان رمان: عنوان رمان شما آخرین یادگاری بود. این عنوان از دو بخش آخرین+یادگاری تشکیل شده بود و اندازه مناسبی داشت. اسم از کلمات ساده ای تشکیل شده بود و به دور از کلیشه بود. عنوان انتخابی به طور کامل با دو ژانر انتخابی (عاشقانه و اجتماعی) در ارتباط بود. همچنین عنوان ارتباط مخصوصی با بدنه رمان داشت عنوان کل داستان را نداده بود که موجب جذب و کنجکاو کنندگی خواننده میشود.
ژانرها: شما از دو ژانر عاشقانه و اجتماعی در رمان تا نام برده بودید. ژانر عاشقانه با توجه به احساسات بین دو شخصیت دلارام و کامران به طور مخصوص در رمان وجود داشت. ژانر اجتماعی نیز با توجه به رفتار خانواده دلارام در رمان مشاهده می شد. اما با توجه به مرگ شخصیت اصلی (دلارام) در آخر رمان پیشنهاد میشود ژانر تراژدی را نیز به ژانر های انتخابی اضافه کنید.
خلاصه: خلاصه شما اندازه مناسبی داشت و از کلمات سادهای تشکیل شده بود. بازی با کلمات در خلاصه دیده میشد ولی خلاصه بخش مهمی از داستان را که درباره رفتن یکی از دو عاشق داستان بود را لو می داد. ولی به خاطر استفاده از آرایه تضاد در جمله <عاشق شدن، دوست داشتن، ماندن و رفتن دست کسی نیست> موجب جذب و کنجکاو شدن خواننده برای ادامه رمان میشود. همچنین خلاصه ارتباط محسوسی با ژانر عاشقانه دارد ولی ارتباطی با ژانر اجتماعی در آن دیده نمی شود. خلاصه ارتباط محسوسی نیز با بدنه دارد.
جلد رمان: رمان ارتباط محسوسی با ژانر عاشقانه دارد. تصویر دو دست بهطور مخصوص گویای ژانر عاشقانه است. اما به خاطر رنگ تیره تصویر بیشتر شبیه جلدی با ژانر عاشقانه و تراژدی یا درام است. در تصویر جلد ارتباطی با ژانر اجتماعی دیده نمی شود. تصویر با بدنه نیز ارتباط محسوسی دارد. همچنین فونت استفاده شده برای عنوان رمان در جلد مناسب بود و چینش خوبی داشت. همچنین تکست جلد با ژانر عاشقانه ارتباط محسوسی دارد اما باز هم ارتباطی با ژانر اجتماعی در آن دیده نمی شود. تکست جلد با بدنه نیز ارتباط محسوس و کاملی دارد.
مقدمه: متاسفانه رمان شما مقدمه نداشت. بهتر است برای بهتر شدن رمان و جذب بیشتر خواننده، مقدمه را به رمانتان اضافه کنید.
آغاز: آقا سرمان شما با صحنهای بود که شخصیت اصلی رمان دلارام از خواب بیدار می شود و مادرش نیز همزمان برای بیدار کردن او و رفتنش به سرکار به اتاقش می آید. آهای شما به دور از کلیشه بود و به قدر کافی مبهم بود و موجب جذب و کنجکاو شدن خواننده میشد. اما در آغاز رمان، توصیف خاصی از مکان، صداها و آواها دیده نمیشد. بهتر است برای جذاب تر شدن رمان، در آغاز از توصیفات نیز استفاده کنید. آغاز رمان به طور ناگهانی اطلاعات زیادی را به خواننده نمیداد و از این نظر نیز انتخاب مناسبی بود.
میانه: میانی شما با رفتن دلارام به سرکار، آمدن خواستگار، ازدواجش با سجاد، بازگشت کامران، رویارویی سجاد و کامران، زخمی شدن سجاد، مرگ کامران و در آخر مرگ دلارام ادامه می یابد. رویارویی سجاد و کامران نقطه اوج داستان بود. میانه رمان به دور از کلیشه بود و جذب و کنجکاو کنندگی لازم را برای خواننده داشت.
لحن و بافت: زهرا رمان شما مشخص نبود. یعنی گاهی در دیالوگها و مونولوگ ها لحن به صورت ادبی یا محاوره پیش می رفت اما ناگهان تغییر میکرد که این موجب یکدست نشدن بافت رمان شده بود.
سیر رمان: سیر رمان متاسفانه سرعت بالایی داشت. اتفاقات همه پشت سرهم میافتادند. خواستگاری دلارام، ازدواج دلارام و سجاد، بچه دار شدن آنها، بازگشت کامران، فاش شدن ربط گذشته کامران و دلارام، فوت کامران و فوت دلارام همگی خیلی سریع اتفاق افتادند و خواننده فرصت هضم و درک اتفاقات را پیدا نمی کرد بهتر است سرعت سیر رمان کمتر شود و به هر اتفاق بیشتر پرداخته شود.
دیالوگها و مونولوگها: دیالوگ و مونولوگها در متن رعایت شده بود و بگو نه این بود که یک پارت دیالوگ محور و بار دیگر مونولوگ محور باشد. همچنین متفاوت بودن دیالوگ شخصیت ها با یکدیگر رعایت شده و دیالوگها و اطلاعات کافی را به خواننده می دادند. اما به خاطر مشخص نکردن دیا لوگهای هر شخصیت با اسم شخصیت گاهاً دیالوگها با یکدیگر قاطی میشد و موجب گیج شدن خواننده میشد. همینطور بهتر است از علائم نگارشی مناسب با توجه به نوع و حالت بیان جمله استفاده شود.
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی شما دور از کلیشه ولی مستقیم و بسیار کم بود. شخصیتها به طور مستقیم توصیف شده بودند و برخی شخصیتها هم هیچ توصیفی نداشتند و خواننده هیچ تصوری از آنها نداشت. بهتر است توصیفات شخصیتهای خود را به طور غیر مستقیم انجام دهید. همچنین توصیفات را در متن بیشتر کنید.
توصیف مکان: توصیف مکان در مرد بسیار بسیار کم و مستقیم بود به طوری که گاهی اصلا وجود نداشت. بهتر است برای هر مکان توصیف بیشتر و به طور غیر مستقیم انجام شود تا درک و تصور موقعیت برای خواننده راحتتر شود.
صداها و آواها: توصیف صداها و آواها در متن شما بسیار کم بود. بهتر است برای انتقال و درک بهتر فضا برای خواننده توصیف بیشتری درباره صداها و آواهای اشخاص و محیط داشته باشید. برای مثال تن صدای شخصیتها مثل بم، زیر و... . و همینطور آواهای موجود در محیط مثل خشخش برگها، صدای پرندگان و... . همینطور جهت صدا مثل پشت سر، جلو ،کنار و... . یا حالت صدا مثل ترسیده، متعجب، خوشحال و... .
احساسات: احساسات شخصیتها کامل و قابل درک توصیف شده بود. احساسات گفته شده برای هر شخصیت با مکان و زمانی که گفته شده بود تناسب داشت و به طور محسوس توصیف شده بود.
زاویهی دید: زاویهی دید در داستان تماماً اول شخص بود و از زبان شخصیت اصلی(دلارام) روایت میشد. این زاویهی دید در کل متن محسوس بود و در طول داستان به سوم شخص تغییر نکرده بود. زاویهی دید انتخابی مناسب بود و در نوشتن زاویهی دید دقت لازم شده بود.
کشمکش و تعلیق: کشمکش های درونی و بیرونی افراد درمانتان محسوس بود. کشمکشهای درونی مثل افکار ضد و نقیض و تصمیمات دلارام درباره ازدواج و افکارش درباره کامران و کشمکشهای بیرونی مثل دعواهای فیزیکی شخصیتهای رمان کاملاً محسوس و قابل درک بود. همچنین نتیجه عشق گذشته دلارام و کامران و واکنش کامران بعد از فهمیدن خبر ازدواج دلارام تعلیق مناسب و کنجکاو کننده برای رمان بود.
ایده و پیرنگ: پیرنگ داستان درباره دختری بود که در گذشته عاشق مردی به نام کامران شده بود و خانوادهاش که این را نوع بی آبرویی می دانستند می خواستند برای حفظ آبروی خود دختر را مجبور به ازدواج با فرد دیگری کند. ایده انتخابی تکراری و کلیشهای بود اما با پردازش خوبی که داشت موجب جذب و تشویق خواننده برای خواندن ادامه رمان میشد در کل رمان داره ایده یکیش و پردازش خوبی بود.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی در متن زیاد بود. ایراداتی مثل نیم فاصله ها و ایرادات املایی مثل ظربان که درستش ضربان است در متن مشاهده میشد که نیاز به دقت بیشتری دارد.
باور پذیری: رمان شما از نظر باور پذیری به خاطر سیر تند و پشت سر هم افتادن اتفاقات موجب پایین آمدن باورپذیری خواننده شده بود.
سخن آخر: پیشرفت های بزرگ حاصل تلاش های کوچک است. امیدوارم این نقد برای شما مفید بوده باشد. از خواندن رمان زیبایتان لذت بردم.