جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | آبینه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط MAHROKH با نام نقد شورا | آبینه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 65 بازدید, 5 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | آبینه
نویسنده موضوع MAHROKH
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ساناز هموطن
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

MAHROKH

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر ادبیات
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
659
1,559
مدال‌ها
2
عنوان: آبینه
ژانر: عاشقانه، درام
نویسنده: Z SR

عضو گپ نظارت (2) S.O.W

خلاصه:
و اینک دو آینه پیش روی هم نشسته‌اند؛ انعکاس در انعکاس، خیرگی جانانه‌ی دو آینه، بی‌تنفر و پر از عشق‌های از پیله درآمده و به سان رودی روان، مغرور و خودستا و رها... پر شور و هیجان! اما رود هم که باشی، با تمام جذابیت‌های محسور کننده‌‌ات در لحظه‌ای گذر سرنوشت به زندگی‌ات سرک می‌کشد! چه کسی می‌داند رود برای دریا شدن باید چه راه سخت و پر اتفاقی را بگذراند و از چه مسیری گذر کند؟! جانان قصه نادانسته پا نهاد در رهی که مرد ره می‌خواست. عشق... این رقیب پُر تجربه از ازل تاکنون سیاست بی‌رحمانه ازلی‌اش را آغاز کرد.

لینک اثر
 
موضوع نویسنده

MAHROKH

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر ادبیات
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
659
1,559
مدال‌ها
2
1000034717.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما:
@جانان قصه

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان‌بوک
منتقد رمان شما:
@ساناز هموطن

*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تاپیک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@MAHROKH
 
منتقد کتاب آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
693
15,258
مدال‌ها
2
به‌نام خداوند رقص قلم‌های زیبا🪶
✍️نقد شورا
▪️عنوان رمان: آبینه
▪️ژانر: عاشقانه، درام
▪️نویسنده: Z SR

◾عنوان:
▪️عنوان رمان از یک واژه «آبینه» تشکیل شده‌است. از لحاظ اندازه، مناسب و استاندارد می‌باشد.
▪️«آبینه» در لغت به معنای «آینه» است. وسیله‌ای که تصویر اشیاء را منعکس می‌کند و به عنوان یک ابزار برای دیدن خود و یا نمایش دادن اشیاء استفاده می‌شود. همچنین «آبینه» می‌تواند به عنوان یک «اسم دخترانه» به‌کار برود. این اسم به معنای «همانند آب» یا «پاک و زلال» است. بنابراین، بسته به اینکه این کلمه در چه متنی به‌کار رفته‌‌است، می‌توان آن را به عنوان «آینه» یا «نام یک شخص» در نظر گرفت.
▪️واژه «آبینه» کلیشه‌ای نیست هر چند معنای پر کلیشه‌ای دارد. اما با هوشمندی انتخاب نویسنده، مشابه‌ای در عنوان دیگر رمان‌ها ندارد و دارای کلیشه‌ نمی‌باشد.
▪️عنوان، برای خواننده در وحله اول به دلیل کمتر استفاده شدن در جملات و دانستن معنی آن با ابهامی همراه است که ممکن است از جذابیت آن بکاهد. اما با کنجکاوی خواننده در فهمیدن معنی آن، می‌تواند اسرارآمیز و جذاب نیز جلوه کند.
▪️عنوان «آبینه» با ژانرهای «عاشقانه و درام» هم‌خوانی واضحی ندارد. اما می‌توان با درک معنای «آینه‌وار» آن که نشان‌گر صافی و صداقت و جلوه‌گری غم و شادی و احساسات است یا «نام دختری» که می‌تواند شخصیت عاشقانه و دراماتیک رمان باشد؛ آن را مرتبط به این دو ژانر دانست. در رمان‌هایی که نام شخصیت اصلی، نام رمان هم هست؛ ارتباط چندانی با ژانرهای انتخابی دیده نمی‌شود. اما چون عنوان ممکن است نام شخصیت‌ اصلی داستان باشد با بدنه در ارتباط است که در این رمان این ارتباط نیز وجود ندارد.
▪️عنوان با خلاصه ارتباط خوبی دارد و در متن چندین بار واژه «آینه» تکرار می‌شود که خواننده را مطمئن به درک معنی «آینه‌وار» عنوان می‌کند و همچنین معرف دختری عاشق‌پیشه می‌شود که آن نیز می‌تواند نشان‌گر معنی «نام دخترانه» عنوان باشد.
▪️عنوان با شعری که در مقدمه استفاده شده‌است نیز با تمثیل «آینه» در آن تا حدود زیادی مرتبط می‌باشد.
▪️نشانی از عنوان در آغاز و شروع رمان و نیز بافت و بدنه آن دیده نمی‌شود و دارای تناسبی نمی‌باشند.
▪️عنوان با تصویر جلد هم‌خوانی ندارد و خواننده نمی‌تواند آن را مرتبط با «آینه» ببیند. تنها «نام دخترانه‌ی» «آبینه» با تصویر دختر روی جلد می‌تواند مرتبط باشد. اما با توجه به اشاره‌های مکرر به «آینه» در خلاصه و مقدمه، بهتر بود از تصاویر آینه‌ای شکل هم در تصویر، کنار دختر استفاده میشد.
▪️عنوان دارای حجم مناسبی می‌باشد.

◾ژانرها:
▪️ژانرهای انتخابی نویسنده عزیز، «عاشقانه و درام» می‌باشد. با توجه به بافت و بدنه رمان تا اینجای داستان، اتفاق عاشقانه‌ی چشم‌گیری به‌جز محبت‌ها و عواطف خانوادگی و اشارات محدودی از علایق همکار «جانان»، «یزدان»، دیده نمی‌شود و بیشتر فضای «درام» بر رمان حاکم می‌باشد که طیف وسیعی از احساسات انسانی، ترس‌ها و نگرانی‌های اجتماعی از موقعیت‌ها و چالش‌ها را نشان می‌دهد.
▪️تصویرسازی‌ها از روابط انسانی، موقعیت‌های اجتماعی و شخصیت‌پردازی‌ها باعث می‌شوند، خواننده با شخصیت‌های رمان بر اساس تعارضات عاطفی و روانی، نگرانی‌ها و ترس‌ها، غم‌ها و شادی‌ها، حس هم‌ذات پنداری داشته باشد تا حسی عاشقانه.
***
📌پیشنهاد منتقد برای نویسنده عزیز با احتمال این‌که ممکن است در ادامه اتفاق عاشقانه نیز به تصویر کشیده شود و فعلاً تا این اندازه از بافت رمان، فضای درام بیشتری حس می‌شود؛ ژانر «درام» ژانر غالب باشد و ژانرها به «درام، عاشقانه» تغییر پیدا کنند.

◾جلد:
▪️تصویر روی جلد، دختری را از زاویه بالا با پیراهنی دخترانه و تا حدودی سنتی که چهره‌ای از آن دیده نمی‌شود؛ نشان می‌دهد. دختر در فضای حیاط خانه‌ای حضور دارد با موزائیک‌های کوچک و قدیمی که بازی سایه_روشن رنگ از گذر زمان بر آن‌ها حکایت دارد و تصویر گوشه‌ای از باغچه‌ای سرسبز، بافت خانه‌های قدیمی حیاط‌دار را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند. در تحرک رقصانی که در تصویر از دختر با دستانی باز می‌بینیم، چرخش پیراهن او با رنگ‌هایی زنده و نشاط‌آور، همراه با گیسوان سیاهش، موجی از احساسات و عواطف زیبای انسانی را با نوعی سرزندگی و شور و نشاط جوانی در مخاطب ایجاد می‌نماید که با ژانر «درام مرتبط می‌باشد. اما در تصویر جلد نشانی از عناصر عاشقانه مانند، (تصویری دو نفره، قلب گل رز انگشتر و...) دیده نمی‌شود و ژانر با «عاشقانه» مرتبط نمی‌باشد. با توجه به شخصیت اصلی رمان که دختری با احساسات و کشمکش‌های بیرونی و درونی است و توصیفاتی از محله و خانه قدیمی محل سکونت او، تصویر جلد تا حدودی با محتوای رمان نیز مرتبط می‌باشد.
▪️رنگ غالب تصویر بر پیراهن دختر، محیط و عنوان‌ها، رنگ سبز کله‌غازی می‌باشد که با توجه به میانه بودن این رنگ که نه بسیار روشن و شاد است، نه خیلی تیره و غمناک، همراه با دیگر رنگ‌های گرم و ملایم در کنارش با ژانر «درام و عاشقانه» هم‌خوانی دارد.
▪️رنگ عنوان با ذوق هنرمندانه‌ای به رنگ و طرح چشم‌گیر پیراهن دختر می‌باشد و با فونت زیبایی، در رقص پیراهن دختر با اندازه‌ای مناسب، ترکیب شده‌است و زیبایی بیشتری به تصویر بخشیده‌است.
▪️عنوان «آبینه» با توجه به معنی «آینه» در تصویر جلد نشانی ندارد و بهتر بود انعکاسی از تصویر دختر در آینه‌ای در گوشه‌ای دیده میشد و از آنجایی که نام شخصیت رمان نیز «آبینه» نمی‌باشد؛ تصویر با عنوان مرتبط نیست و تناسبی ندارد.
▪️رنگ تکست بالای جلد با توجه به سایه‌هایی از رنگ‌های گرم لباس دختر و عنوان در پس زمینه‌ی آن، خوانا و مرتبط می‌باشد.
▪️«دل نخوانند که صیدش نکند دلداری...» تکست استفاده شده با عنوان با توجه به اشاره نداشتن به معنی آن تناسبی ندارد.
▪️با توجه به معنی عاشقانه و درام تکست با ژانرها و همچنین محتوا، مرتبط می‌باشد و از تناسب خوبی برخوردار است.

◾خلاصه:
▪️متن خلاصه رمان، لحنی ادبی دارد که با مونولوگ‌های ادبی داستان و شعر ادبی که در مقدمه استفاده‌ شده‌است؛ تناسب دارد.
▪️خلاصه دارای ۱۰ خط است که بین (۳ تا ۹ خط)، اندکی از حد استاندارد بیشتر می‌باشد و‌ می‌توان آن‌ را با ویرایش نویسنده عزیز به حد استاندارد رساند.
▪️در خلاصه با بیان تمثیلیِ احساسات و برخوردهای عاشقانه و چالش‌های پیش روی عشق و همچنین نام بردن از دختری که شخصیت اصلی رمان می‌باشد، «جانان قصه» جزئیاتی از محتوای رمان در آن دیده می‌شود.
▪️در ابتدای متن خلاصه با تمثیل و تشبیه «آینه‌ها» و «رود» به محتوای عاشقانه‌ و چالش‌های احساسی پیش‌ روی، ابهام خوبی از محتوای «عاشقانه و‌ درام» به خواننده داده می‌شود. اما در ادامه با نام بردن از شخصیت رمان، «جانان قصه» و همچنین القای سختی بی‌رحمانه‌ای که عشق پیش روی عاشقانه‌ها می‌گذارد، محتوای رمان تا حدود زیادی لو می‌رود و از کلیشه بالای رمان‌های عاشقانه با چالش‌ها و سختی‌ها برخوردار می‌شود.
▪️در محتوای خلاصه به‌خوبی با استفاده از واژه‌ «آینه» و تمثیلی از «رود» که خاصیت انعکاسی دارند، نویسنده عزیز محتوای خلاصه را با عنوان «آبینه» مرتبط ساخته‌است.
▪️خلاصه با توجه به احساس عاشقانه متن و چالش و سختی آن، تناسب خوبی با ژانرهای «عاشقانه و درام» دارد. همچنین با توجه به شعر عاشقانه و احساسی مقدمه با آن نیز متناسب می‌باشد و محتوای رمان را نیز تا حد زیادی در بر دارد.

◾مقدمه:
▪️نثر شعری که در مقدمه استفاده شده‌است؛ متنی ادبی می‌باشد و با متن ادبی خلاصه متناسب می‌باشد.
▪️مقدمه از ابیاتی در ۸ خط تشکیل شده‌است که در حد استاندارد (۳ تا ۹) خط می‌باشد.
▪️مقدمه توسط نویسنده نوشته نشده‌است و از شعری زیبا و عاشقانه استفاده نموده‌‌است. نویسنده عزیز از شاعر گران‌قدر آن، «رهی معیری» نام برده‌است.
▪️زیبایی ابیات شعر از تمنای عشق و احساس، نمایان‌گر احساس عاشقانه و سختی‌های آن هست و با ابهامی در معنی شعر برای خواننده، ذهن او را مشتاق دانستن رمز و راز این عاشقانه می‌نماید‌ و کلیشه زیادی برای مخاطب ایجاد نمی‌کند.
▪️محتوای عاشقانه و احساسی مقدمه با ژانرهای «عاشقانه و درام» هم‌خوانی دارد و تا حدود زیادی محتوای رمان را نیز در بر دارد.

◾آغاز:
▪️داستان از کار کردن شخصیت اصلی رمان در کافه رستورانی به نام «بلوط» در سِمَت کمک سرآشپز، آغاز می‌شود و با شلوغی کار کردن دیگر کارکنان، خستگی و مشقت این شغل، نشان داده می‌شود. بیشتر شخصیت‌های جانبی رمان در کنار شخصیت اصلی در همان صحنه اول تا حدود زیادی به خواننده عرضه می‌شوند. سپس بعد از خستگی یک روز کاری، شخصیت دختر رمان، «جانان»، همراه دوستش «نسیم» با اتومبیل برادرش «جاوید» به خانه رسانده می‌شوند و در حین رسیدن به خانه خبر رزرو اختصاصی کافه توسط شخص پول‌داری که پسر خاله‌ی سرآشپر کافه «خانم‌سرمدی» می‌باشد، برای فردای آن‌روز،، بین دو دوست «نسیم» و «جانان» مطرح می‌شود. با رسیدن به خانه‌ی «جانان»، دیگر شخصیت‌ها نیز که شامل خانواده او می‌شوند نیز پا به محتوای رمان می‌گذارند. پدر پیری که بر روی ویلچر است و مادر مومن و مهربان خانواده و پسر کوچولویی به نام «سورنا» که حاصل زندگی فرو پاشیده‌ی برادر «جانان»، «جاوید» می‌باشد. «سورنا» با ترک کردن مادرش در نوزادی او، توسط «جانان» و مادربزرگش، بزرگ شده‌است. حضور دوست جانان «نسیم» و برادرش «جاوید» که اشاره‌ای هم در داستان با حضور همسر سابقش به متارکه کردن او می‌شود، نقش پررنگ‌تری در کنار «جانان» دارند. در آغاز داستان بیشتر دغدغه شخصیت‌ها حول محور سختی کار و سختگیری کارفرماها و سرآشپز کافه، «خانم‌سرمدی» می‌چرخد.
▪️رمان با احساس عشقی به آشپزی و کار در آشپزخانه آغاز می‌گردد. در محیط شلوغی از کار در آشپزخانه رستورانی، شخصیت‌های زیادی، تنها با نام بردن و توضیح مختصری از ظاهر با درگیری که از مسئولیت‌هایشان دارند به‌یکباره در همان آغاز اضافه می‌شوند. به‌طوری که خواننده از اضافه شدن تندتند اسم‌ها در همان ابتدا با توجه به شخصیت‌سازی اندک دچار ابهام می‌گردد.
دیالوگ‌های رد و بدل شده بین دو‌ دوست مانند دیگر رمان‌های «اجتماعی» یا «درام»، کلیشه‌ای می‌باشد. روابط برادر‌_خواهری با محبتی کلیشه‌ای همراه هست. مانند بوسیدن صورت یا سر، ماساژ دادن پا دست بردن در میان موها، در حالی‌که این نوع روابط کلیشه‌ای عاطفی_خانوادگی را بیشتر در رمان‌ها، خواننده تجربه می‌کند. در توصیفات چهره نیز، «جانان» در «آینه» اتومبیل از تصویر خود، خستگی چهره و پوست روشن خود را وصف می‌نماید و عمل توصیف در «آینه»، دارای کلیشه‌ی بالایی می‌باشد. با توجه به رابطه دوستانه «نسیم» و «جانان» که مانند رمان‌های مشابه، دوستی سبک‌سرتر و راحت‌تر، شوخی‌هایی کلیشه‌ای چون نیشگون گرفتن‌ و ضربات دوستانه دارد و دیالوگ‌هایی تکراری چون «ذلیل‌مرده»، «خودت رو مرده بدون»، می‌توان گفت آغاز رمان از کلیشه بالایی برخوردار است.
▪️در آغاز، بیش از هر چیزی خواننده با توضیحات آشپزی و درگیری و خستگی از کارها و خدمات رستورانی همراه می‌شود و تعلیق چشم‌گیری در محتوا دیده نمی‌شود. به‌جز خبر رزرو کافه که کمی ذهن خواننده را آماده رویدادی از این رزرو می‌نماید که دارای تعلیق کمی می‌باشد.
▪️توصیفات در آغاز باید به میزان لازم صورت بگیرد و نیاز به توصیفات زیادی نیست. در آغاز توصیفات باید منجر به فضاسازی خوب برای تصویرسازی بهتر در ذهن خواننده شوند و باقی توصیفات خُردخُرد در محتوای رمان پخش شوند.
محل کار در آشپزخانه کافه، بیشتر با توضیحات رِسپی غذاها به‌چشم می‌آید. طوری که خواننده خود را در فضای آموزشی از انواع غذاها می‌بیند.‌ صداهای توصیف‌شده از صدای پخت‌وپز و وسایل کار و رفت‌وآمد شخصیت‌ها که توضیح مختصری از ظاهر آن‌ها داده می‌شود، انجام می‌پذیرد و فضاسازی آشپزخانه محدود می‌باشد.
▪️شخصیت‌پردازی‌ها‌ی درونی از افراد کلیدی داستان، برای آغاز به‌خوبی شکل می‌گیرند و می‌توان با نوع رفتار شخصیت‌های اصلی تا حدود زیادی آشنا شد. مانند «خانم‌سرمدی»، سرآشپز که شخصیتی جدی و کارفرمایی دارد. یا دوست «جانان»، «نسیم» که حراف و شوخ طبع است. «جانان» که درون‌گراتر و مسئولیت پذیری بالایی دارد.
▪️در حین کار در رستوران نیز با قلم زیبای نویسنده، کشمکش‌های درونی و بیرونی از افراد، متناسب با آغاز به‌خوبی ترسیم می‌شود. خواننده می‌تواند خستگی و طاقت‌فرسایی کار و احساسات و استرس و خستگی درونی افراد، برای درست پیش بردن وظایفشان را حس کند.
▪️نقطه قوت آغاز همراه نمودن خواننده با کشمکش بیرونی و درونی، سختی انجام مراحل آشپزی و شناساندن شخصیت‌های کلیدی رمان می‌باشد.
▪️نقطه ضعف آن اضافه شدن به‌یکباره شخصیت‌های فرعی و نام‌های زیاد آن‌ها می‌باشد که واقعاً خواننده را دچار گیجی شناسایی افراد می‌کند. «کیان، ژاله، غزاله، سرمدی، هاشمی، لاله، پویا، نسیم، حمید، ترمه، کیمیا، رسول، مهدی، یزدان، محمد، مریم، جاوید...» این حجم نام و شخصیت با محدودیت توصیف ظاهری آن‌ها به سرعت در همان آغاز به محتوای رمان اضافه می‌شوند که با توصیف مختصری از هیکل یا رنگ چشم که بیشتر نام آن‌ها را نمی‌توان در خاطر نگه داشت با سرعت به محتوا اضافه می‌شوند و فضاسازی واضحی از محل کار این حجم از کارکنان رستوران در ذهنیت خواننده به تصویر کشیده نمی‌شود.
▪️محتوای آغاز رمان با ژانر «درام» متناسب‌تر می‌باشد و به جز روابط عاطفی کلیشه‌ای خانوادگی در آغاز، تناسبی با ژانر «عاشقانه» دیده نمی‌شود.
***
📌منتقد پیشنهاد می‌کند، برای بهبود فضاسازی آشپزخانه در آغاز، توصیف بیشتری از چیدمان و رنگ وسایل کلیدی آشپزخانه و موقعیت افراد در آن محل داشته باشید. اضافه کردن توصیف و رنگ کاشی‌های دیوارها یا پوشش کف، محل قرار گرفتن سینک، یخچال‌ها، اجاق‌ها نسبت به زاویه‌های یکدیگر یا اتاق آشپزخانه، محل چاقوها و ابزار آویزشده‌ی آشپزی و بزرگی یا کوچکی محیط، زاویه درب ورودی به آشپزخانه یا حیاط خلوت و انباری که معمولاً برای نگهداری مواد غذایی اضافی در آشپزخانه‌های رستوران‌ها تعبیه می‌شوند؛ می‌تواند فضاسازی بهتری برای آغاز داشته باشند. فضاسازی از کافه نیز ‌مختصر است و خواننده نمی‌تواند ذهنیتی از رنگ و دکور و چینش میز و صندلی‌ها با تزئیناتی که معمولا روی میزها اعمال می‌شوند، داشته باشد. شیکی یک کافه را می‌توان با رنگ کف‌پوش و دیوارپوش‌ها، پارتیشن‌ها و آویزها، تزئینات جانبی، پیانو یا ابزار نواختن، گلدان‌ها یا درختچه‌های‌مصنوعی، چیدمان پشت کانتر و‌ رنگ آن‌ها به رخ کشید. برای توصیف بهتر صداها نیز می‌توان به صداهای دورتر که از آشپزخانه می‌توان شنید، مانند خنده مشتریان، فریاد کودکان یا گریه نوزادی، آهنگی در پس‌زمینه کافه، اشاره نمود. توصیفات اضافی در کنار موقعیت‌های قرار گرفتن شخصیت‌های زیاد رمان، خواننده را می‌تواند بیشتر با افراد در سر جاهایشان در فضای آشپزخانه همراه نماید.

◾میانه:
▪️میانه رمان از میهمانی که با رزرو کافه صورت گرفته‌است، آغاز می‌شود. اولین نقطه اوج با کشمکش‌های بیرونی و درونی، برای آماده‌سازی غذاها و محیط، برای میهمانی شکل می‌گیرد. در طی این میهمانی که میزبانش پسرخاله‌ی «خانم‌سرمدی‌» است؛ یکی از کارکنان رستوران خبری را می‌شنود و بین دیگر کارکنان نشر می‌دهد. خبر فروش رستوران و کوبیدن آن محل و نگرانی بیکار شدن کارکنان با کشمکش‌های درونی آن‌ها به‌خوبی به تصویر کشیده می‌شود و برای خواننده نیز ایجاد تعلیق می‌نماید.
▪️در شب مهمانی بعد از رفتن میهمان‌ها، حضور فردی مرموز در حیاط کافه و فرار آن که باعث وحشت «جانان» می‌شود، نقطه‌ی ابهام داستان باقی می‌ماند و تعلیقی از آن فرد ناشناس در ذهن خواننده شکل می‌گیرد.
▪️پس از میهمانی در روزهای آتی، توسط مدیر رستوران، کارکنان جمع می‌شوند. «آقای‌هاشمی»، مدیر کافه، بیماری همسرش را علت رفتنش به خارج از کشور و اجبار فروش رستوران به دو‌ شریک جدیدی که آن را خریداری کرده‌اند؛ آقایان «پیرزاد» رسماً اعلام می‌کند و دیگر خبر فروش کافه از شایعه خارج می‌شود. اما نقطه اوجی با خبر بعد آن شکل می‌گیرد که صاحبان جدید، خیال کوبیدن آنجا را دیگر ندارند و به همین پرسنل، اجازه‌ی ماندن و ادامه فعالیتشان را داده‌اند. با قلم زیبای نویسنده در این اوج نیز احساسات و کشمکش‌های درونی و مسرت‌بخش افراد به خوبی وصف شده‌است.
▪️بالاترین نقطه‌ی اوج داستان که دارای جذابیت و تعلیق خوبی برای خواننده است؛ زمانی رخ می‌دهد که یکی از شرکا، همان شب با «آقای‌هاشمی» قرار ملاقات دارد و از قضا «جانان» آخرین نفری‌ست که برای ارائه خدمات در کافه می‌ماند. با بردن چایی و ترس یکباره‌اش از برخورد با مالک هیکلمند جدید که کشتی‌گیر هم هست، باعث می‌شود در تاریکی خاموش شدن کلید برق، قوری چایی داغِ روی سینی، بر روی پایین‌تنه مرد بریزد و او را دچار سوختگی کند و «جانان» پا به فرار می‌گذارد.
▪️قلم نویسنده به‌خوبی ترس و نگرانی و استرس که همان کشمکش‌های درونی «جانان» است با پناه بردن به برادرش، «جاوید» در اتومبیل او که با دستپاچگی، خواهان فرار از آنجاست را به زیبایی ترسیم نموده‌است. در نهایت، «جانان» با درگیری از کشمکش‌های درونی خودش، تصمیم به بازگشت می‌گیرد. او همراه برادرش برای عذرخواهی به کافه باز می‌گردد و اولین رویارویی «جانان» با آقای «حاتم‌پیرزاد»، مالک جدید، نقطه‌ی اوجِ جذابی می‌شود. در حالی‌که «جانان» انتظار موأخذه شدن و اخراج را دارد با متانت طبع و رفتار موقر مالک جدید مواجه می‌شود. توصیف رویارویی این دو با احوالیات درونی «جانان» به قلم زیبای نویسنده عزیز بسیار شیرین بیان شده‌است و دارای جذابیت بالایی می‌باشد.
▪️ اتفاقات و اوج‌های رمان، هر چند قابل حدس هستند و برخوردهای مرد و زن با دستپاچگی و وقوع سانحه‌ای، کلیشه‌‌ی بالایی در رمان‌ها دارند اما با زیبایی نثر قلم نویسنده و احوالیات و کشمکش‌های شخصیت‌ها، برای خواننده دارای جذابیت و کنجکاوی می‌باشد و با تعلیقی برای رابطه‌ای جدید بین آن دو خواندن رمان را پر جاذبه‌تر می‌نماید؛ کلیشه آن کمتر به چشم می‌آید.

◾لحن و بافت:
▪️لحن مونولوگ‌های رمان ادبی می‌باشد و دیالوگ‌ها محاوره‌ای هستند که بعضاً پرش دیالوگ‌ها را در واژه‌هایی به ادبی شاهد هستیم.
مثال:
- سلام مرد کوچک‌بابا، چرا بیدار موندی تا این موقع؟ ✖️
- سلام مرد کوچیک‌ بابا، چرا تا این موقع بیدار موندی؟ ✖️
- بابا هندزفری گذاشته بودمکسی که رستوران‌ رو رزرو کرده پسرخاله‌‌اش هست. ✖️
- بابا، هندزفری گذاشته‌بودم؛ کسی که رستوران‌ رو رزرو کرده پسرخاله‌‌شه. ✔️
▪️پرش لحن نیز به خصوص در دیالوگ‌ها از محاوره به محاوره شکسته در متن بسیار دیده می‌شود که موجب ابهام خواننده در درک لحن دیالوگ‌ها می‌شود.
مثال:
نسیمم با ما می‌‌آد. ✖️
نسیم هم با ما میاد. ✔️
کیان مردم آزار پیرهن منو پوشیده بود ✖️
کیان مردم‌آزار، پیرهن من رو پوشیده‌بود. ✔️
برو لباستو عوض کن بیا شامتو بخور. ✖️
برو لباست رو عوض کن بیا شامت رو بخور. ✔️
- چرا ان‌قدر زود بیدار شدی؟! خودم می‌رفتم. ✖️
- چرا اینقدر زود بیدار شدی؟! خودم می‌رفتم. ✔️
جانان‌خانم فکر نمی‌کردم از رفتن من انقدر خوشحال بشی و قهقهه بزنی! ✖️
جانان‌خانم، فکر نمی‌کردم از رفتن من اینقدر خوشحال بشی و قهقهه بزنی! ✔️
هم‌زمان نگاهمان روی مهمان‌هایی که به جمع اضافه می‌شود چرخ می‌خورد. ✖️
هم‌زمان نگاهمان بر روی مهمان‌هایی که به جمع اضافه می‌شوند، چرخ می‌خورد. ✔️
***
📌پیشنهاد منتقد برای نویسنده عزیز این‌ است که روی لحن و بافت رمان تمرکز بیشتری بشود تا خواننده در خواندن متن دچار ابهام نشود.

◾سیر رمان:
▪️سیر رمان در محتوا در آغاز کُند پیش می‌رود و شاهد اتفاق و اوج خاصی نیستیم. اما شخصیت‌های زیادی تندتند در آغاز اضافه می‌شوند و با توجه به توصیف کمی از آن‌ها، خواننده را دچار سردرگمی می‌کنند. در میانه رمان، داستان سیر بهتری می‌گیرد و با چند فراز و فرود، شاهد سیر میانه‌ای هستیم.
▪️کشمکش‌های بیرونی و درونی در سیر رمان نقطه‌ی قوت آن هستند و نویسنده به خوبی آن را انجام می‌دهد. اما روند اضافه کردن شخصیت‌های فرعی به سرعت انجام می‌شود و اسم‌هایی در آغاز بدون نشانه‌های درستی از توصیف به یاد نگه‌ داشتنشان، دشوار می‌شود. کشمکش‌های انجام امور آشپزخانه و کشمکش‌های درونی کارکنان از نگرانی از دست دادن کارشان به زیبایی بیان شده‌است. توصیفات غیر مستقیم نویسنده، هر چند کم است اما در هر فضاسازی، باعث زیباسازی رمان و محتوای آن می‌باشد.
▪️محتوای رمان فلش‌بکی ندارد که باعث ابهام و سردرگمی خواننده شود.
▪️ محتوای غیر باورپذیری برای خواننده در رمان دیده می‌شود:
مثال:
«کیان شیشه پاک‌کن روی میز چوبی اسپری می‌کند؛ محکم دستمال می‌کشد»
شیشه‌ پاک‌کن را معمولا بر سطوح چوبی اسپری نمی‌کنند و بر روی سطوح شیشه‌ای استفاده می‌شود. برای این سطوح از محلول‌های پاک‌کننده‌ی چندمنظوره استفاده می‌شود. می‌توان نوشت:
«کیان، محلول پاک‌کننده‌ی چندمنظوره را بر روی میز چوبی، اسپری می‌کند؛ محکم دستمال می‌کشد.»
روابط برادر‌_خواهری در آغاز رمان با برخورد اول «جانان» و «جاوید» در اتومبیل با محبتی کلیشه‌ای همراه هست. مانند بوسیدن صورت یا سر، ماساژ دادن پا، دست بردن در میان موها، طوری‌که تا پسر «جاوید»، «سورنا» در خانه، «جانان» را عمه خطاب نمی‌کند و «جاوید» پسرش را «مرد کوچک من»، خواننده متوجه نمی‌شود «جانان» سوار بر اتومبیل برادرش به خانه آمده‌است و بیشتر روابط آن دو روابطی زن‌و‌شوهری را القاء می‌نماید و باورپذیری ضعیفی برای رابطه خواهر_برادری دارد.

◾دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
▪️در آغاز رمان، بیشتر شاهد مونولوگ‌هایی هستیم که حول محور رِسپی و طرز تهیه غذاها صورت می‌گیرد و شاهد دیالوگ‌های کمتری هستیم.
▪️در متن رمان تناسبی بین مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها وجود ندارد و می‌توان گفت متن رمان مونولوگ محور می‌باشد. مونولوگ‌ها با توصیفات اندک غیر مستقیم از شخصیت‌ها و پیرامون، نشان دادن کشمکش‌ها، بدنه قوی و جذابی در محتوای رمان دارند. اما دیالوگ‌ها نسبت به آن‌ها ضعیف‌تر هستند. دیالوگ‌های غیر ضروری و دوستانه یا خانوادگی که حاوی شوخی‌های کلیشه‌ای هستند، بسیار تکرار می‌شوند.
▪️علت مونولوگ محور شدن متن رمان از نظر منتقد، چنان‌ است که نویسنده عزیز در مونولوگ‌ها بیش از اندازه لازم به توصیف رسپی غذاها پرداخته‌است و خواننده با بخش زیادی از تزئین غذاها و طرز تهیه آن‌ها، درگیر می‌شود و به توصیف شخصیت‌ها و پیرامون کمتر پرداخته شده‌است.
▪️در متن شاهد دیالوگ‌های قوی و یک‌دستی نیستیم. دیالوگ‌ها پرش لحن زیادی دارند و علائم نگارشی به حد پایینی در آن‌ها نگارش شده‌است. به‌خصوص عدم ویرگول‌ها در سطرها که فهم و خواندن را برای خواننده از دیالوگ‌ها دشوار می‌نمایند.
مثال:
انواع فینگرفودهای سبزیجات و گوشتی و مینی‌پیتزا با طعم‌های متفاوت و پیراشکی و سالادماکارونی و الویه و اندونزی و سزار و نوع‌های مختلف دیگرش... ✖️
در سطر بالا به جای این همه «و» نویسنده‌ی عزیز می‌توانند از ویرگول استفاده کنند.
▪️در بعضی از دیالوگ‌ها کمبود واژه‌ای، آن‌ها را نامفهوم ساخته‌است.
مثال:
اگه زودتر تموم شده بودی میام دنبالت. ✖️
اگه «کارت» زودتر تموم شده‌بود، دنبالت میام. ✔️
جفت تیله‌هایی که بی‌شباهت به نگاه خودم نیستند را به عجله‌ام می‌دوزد و اخم‌هایش درهم می‌رود. ✖️
جفت تیله‌هایی که بی‌شباهت به «چشمان» خودم نیستند را به «حرکات» با عجله‌ام می‌دوزد و اخم‌هایش درهم می‌رود. ✔️
« برای شوهرش هم همیشه این‌جوری عصاقورت «دادهِ» این بشر؟ عشوه و ناز بلده اصلاً؟ ✖️
« این بشر، برای شوهرش هم همیشه این‌جوری عصاقورت «داده‌ست»؟ اصلاً عشوه و ناز بلده؟ ✔️
بالاتنه و پایین تنه‌شون از جنس «طلایه»؟ ✖️
بالاتنه و پایین تنه‌شون از جنس طلاست؟ ✔️
- نسیم «هیس» شو. ✖️
- نسیم «ساکت» شو. ✔️
***
📌به پیشنهاد منتقد، نویسنده گرامی می‌توانند در راستای درخشان‌تر شدن اثر زیبای خود، دقت بیشتری در نگارش دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها داشته باشند.
 
منتقد کتاب آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
693
15,258
مدال‌ها
2
◾شخصیت‌پردازی:
▪️در شخصیت‌پردازی‌های بیرونی رمان، بنا بر توصیفات اندک، شاهد شخصیت‌سازی قوی نیستیم. شخصیت‌های اصلی، توصیفات اندکی از ظاهر خود در رمان دارند. شخصیت‌های فرعی که توصیفات ظاهری بسیار ضعیفی دارند؛ تنها با یک نام، می‌توان آن‌ها را شناخت.
▪️«جانان» که شخصیت اصلی رمان است با توصیفات اندکی، شخصیت بیرونی آن به خواننده شناسانده می‌شود. موهای پف‌کرده، چشمانی شبیه چشمان پدرش، پوست روشن، ابروانی دخترانه. نویسنده عزیز می‌توانست در خلال مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها با توصیفاتی غیر مستقیم از قد، اندام، استخوان‌بندی، رنگ موها، رنگ چشم‌ها، بلندی یا کوتاهی مژه‌ها، کشیدگی یا درشتی چشم‌ها، برجستگی گونه‌ها، ظرافت چانه، میمیک‌های چهره، شخصیت بیرونی واضح‌تری از شخصیت اصلی رمان را برای خواننده ترسیم کند.
▪️دوست «جانان»، «نسیم» که نقش پررنگی کنارش دارد؛ تنها شناساندن شخصیت بیرونی آن در ابتدا، موهای و نارنجی‌رنگ او می‌باشد که در ادامه لب‌های نازک، کمر باریکش اضافه می‌شود. «جاوید» که حضوری همیشگی دارد، جز اخمو بودنش و قدوقواره درشتش، لب‌های باریک، توصیف مشخصی ندارد.
▪️شخصیت‌پردازی بیرونی «حاتم‌ پیرزاد» از سایر شخصیت‌ها قوی‌تر به چشم می‌آید. ابروان پرپشت و چشمان سیاه، قد بلند، هیکلی درشت، موهایی رو به بالا. اما باز هم می‌توان توصیفات بیشتری از ریش و سبیل داشته یا نداشته، گونه و چانه مردانه از او داشت.
▪️شخصیت‌ پردازی بیرونی در افراد فرعی رمان، «کیان، ژاله، غزاله، لاله، پویا، نسیم، حمید، ترمه، کیمیا، رسول، مهدی، یزدان، محمد، مریم...» خیلی محدود با رنگ چشمی یا اشاره‌ای به قد و هیکل آن‌ها شکل گرفته‌اند.
***
📌پیشنهاد منتقد برای نویسنده عزیز، اگر این حجم نام که نیاز به شخصیت‌سازی بیرونی دارند در محتوای رمان، غیر ضروری جلوه می‌نمایند؛ استفاده نام‌ها را محدود بفرمایید که برای خواننده ایجاد ابهام شخصیتی پیش نیاید. مثال به جای استفاده از نام‌ها که ضرورتی در روند رمان ندارند، می‌توان گفت، یکی از کارکنان که چشمانی روشن داشت. یا گارسونی که هیکل درشتی دارد. وقتی نامی وارد محتوا می‌شود، یعنی شخصیتی حضور می‌یابد که نیاز به شخصیت‌سازی بیشتری دارد که در محتوای رمان، شاهد آن نیستیم.
***
▪️شخصیت‌پردازی ها با توصیفاتی غیر مستقیم شکل گرفته‌‌است که نویسنده‌ی عزیز به خوبی از توصیفات مستقیم پرهیز نموده‌است و به شکلی گام‌به‌گام و آرام در روند رمان شخصیت‌پردازی‌های بیرونی را کامل می‌کنند.
▪️در شخصیت‌پردازی‌های بیرونی، کلیشه اندکی دیده می‌شود، مانند توصیف خود در آینه، یا هیکل‌های درشت مردان در توصیفات آن‌ها.
▪️شخصیت‌پردازی‌ درونی با توصیف خوب و قوی، احوالیات و کشمکش‌های درونی شخصیت‌ها، بسیار خوب می‌باشد و خواننده با شخصیت‌های درونی افراد همراه‌تر از شخصیت‌های بیرونی آن‌ها می‌شود. «جانان» دختری سخت‌کوش، درونگرا و مسئولیت‌پذیر می‌باشد. «نسیم» دختر شوخ و شلوغ و بی‌خیالی نشان داده می‌شود. «خانم‌سرمدی» زنی جدی و کارفرمایی سختگیر است. «جاوید» مردی شکست‌خورده و در عین تندخویی، بسیار مهربان و همراه است. «حاتم پیرزاد»، مردی با متانت و متواضع می‌باشد.
▪️نویسنده گرامی با قلم زیبا به میزان بالایی از اخلاقیات و روحیات شخصیت‌ها به شکلی غیرمستقیم پرداخته‌است و از آن‌ها شخصیت‌های درونی قوی، برای ارتباط گرفتن خواننده با آن‌ها ساخته‌است.

◾توصیفات:
▪️توصیفات مکان‌ها از جمله آشپزخانه کافه، غیرمستقیم و محدود می‌باشد. بیشتر شاهد توصیف طرز تهیه غذاها هستیم و می‌شود به جزئیات بیشتری از رنگ وسایل یا چیدمان آن‌ها در محیط پرداخت. کافه با توصیف چیدمان و مدل میز و صندلی‌ها یا رنگ‌های دیوارها، سرامیک‌های کف آن، جا دارد که توصیف بیشتری بگیرد. حیاط کافه، می‌تواند با سرسبزی درختانش و حوض وسطش توصیف پر رنگ و لعاب‌تری داشته باشد.
▪️توصیف صداها در رمان به میزان اندکی وجود دارند. اما می‌توان آن را بیشتر در باورپذیری ذهنیت خواننده گنجاند. صدای مشتریان در رستوران، صدای بوق‌های اتومبیل‌ها در خیابان، صدای گام‌ها در رفت و آمدها.
▪️در کل توصیفات خوب و غیرمستقیمی از پیرامون و صداها در رمان با روندی گام‌به‌گام به‌خوبی ترسیم شده‌است. هر چند جا دارد بیشتر باشد.
▪️نقطه قوت توصیفات، توصیف احساسات و هیجان‌ها در شخصیت‌های رمان است که در کل رمان به زیبایی به آن‌ها پرداخته‌ شده‌است و با باورپذیری از اندازه مقبولی برخوردار است.
▪️نقطه ضعف توصیفات نیز توصیفات ظاهری افراد فرعی می‌باشد. توصیفات ظاهری به شکلی غیرمستقیم به‌خوبی انجام شده‌است اما جا دارد با قلم زیبای نویسنده گرامی بهتر و بیشتر شوند.
مثال:
«غزاله تابی به جفت قهوه‌‌ی تلخ چشمانش می‌دهد و با چهره‌ای سرگردان دست به کمر می‌زند:👇
«غزاله، تابی به جفت ابروان هلالی باریکش می‌دهد. نگرانی در قهوه‌‌ی تلخ چشمانش بر چهره‌ی گندم‌گونش که از گرمای شعله اجاق به سرخی می‌رود؛ نشسته‌است. دسته‌ای کوتاه از طره‌های طلایی که بر پیشانی کوتاه و عرق‌کرده‌اش نشسته‌اند را پس می‌زند و سرگردان، دست به کمر می‌گیرد.»
***
📌پیشنهاد منتقد چنان است که نویسنده عزیز به‌جای توصیفات بیش از حد طرز تهیه غذاها که گاهاً خواننده احساس جدایی از رمان می‌کند، می‌تواند با توصیفات ظاهری غیرمستقیم، شخصیت‌سازی بیرونی قوی به شخصیت‌های داستانش بدهد.

◾زاویه دید:
▪️زاویه دید در رمان، «اول شخص» می‌باشد که گرمی و صمیمیت آن با قلم زیبای نویسنده به‌خوبی ترسیم شده‌است. خواننده با توصیفات و کشمکش‌هایی که راوی «اول شخص» نقل می‌کند به گرمی ارتباط می‌گیرد و نشان از قدرت قلم بالای نویسنده عزیز دارد.
▪️در تمام پاراگراف‌ها در مونولوگ‌های قوی محتوای رمان، این زاویه دید بدون پرشی به زاویه دید «سوم شخص» به‌خوبی با یکدیگر متناسب هستند.
▪️زاویه دید «اول شخص» با محتوای آن متناسب بوده و ژانر درام را به خوبی در کل داستان روایت می‌کند و به خوبی احساسات و هیجانات را نشان می‌دهد.

◾کشمکش و تعلیق:
▪️در رمان‌هایی با ژانرهای عاشقانه و درام نمی‌توان اندازه رمان‌های اکشن و ترسناک یا تریلر شاهد کشمکش‌های بیرونی زیاد و متنوعی بود. در این رمان بیشتر کشمکش‌های بیرونی شامل فعالیت‌هایی است که افراد برای انجام درست کارهایشان در آشپزخانه کافه انجام می‌دهند که غذاها را در اسرع‌وقت به مشتریان برسانند.
▪️ کشمکش بیرونی فرعی نیز از برخورد «جاوید» با همسر سابقش رخ می‌دهد که به خوبی توصیف شده‌است و می‌توان با نفرت درونی «جاوید» نیز از همسر سابقش، همراه شد. این نوع کشمکش بیرونی، «کشمکش انسان با انسان» می‌باشد.
▪️کشمکش‌های درونی در سرتاسر محتوا در هر برخورد و تعلیقی دیده می‌شود. داستان زمانی اوج می‌گیرد که خبر فروش کافه و احتمال بیکار شدن کارکنان نشر پیدا می‌کند و با ایجاد «کشمکش انسان با وقایع» هر کدام از شخصیت‌ها با کشمکش‌های درونی که نویسنده به زیبایی ترسیم نموده‌است، دست به‌ گریبان می‌شوند.
▪️اوج اصلی کشمکش‌های بیرونی و درونی برخورد «جانان» با «حاتم پیرزاد» و سوزاندن آن با ریختن قوری چایی بر روی پایین‌تنه او می‌باشد که با زیبایی هر چه تمام‌تر قلم نویسنده، نقل شده‌است و از میزان جذابیت بالایی برخوردار است.
▪️در کل در محتوای داستان، شاهد کشمکش‌های درونی بیشتری نسبت به کشمکش‌های بیرونی هستیم.
▪️تعلیق‌ها در رمان نسبت به کشمکش‌ها متناسب هستند و چند تعلیق داریم. اولی رزرو کافه که کنجکاوی کمی در خواننده ایجاد می‌نماید.
▪️بعدی فروش کافه که نگرانی و کنجکاوی را هم‌زمان از بیکاری افراد در خواننده با حس همذات پنداری، ایجاد می‌کند.
▪️ حضور فردی مشکوک در کافه و فرار آن نیز ایجاد تعلیق و ابهام می‌نماید.
▪️اوج تعلیق داستان نیز، برخورد و آشنایی «جانان» با «حاتم پیرزاد» می‌باشد که کنجکاوی از ادامه رابطه آن‌ها با جذابیتی بالا را برخوردار است.
▪️در آخر نیز زدن سنجاق سر بر کلاه «جانان» توسط «یزدان» که از دید «حاتم پیرزاد» مخفی نمی‌ماند و خواننده را در انتظار برخوردها و واکنش‌هایی می‌گذارد که نشان‌دهنده قلم قوی نویسنده در ایجاد کشمکش‌ها و تعلیق‌ها می‌باشد.

◾ایده و پیرنگ:
▪️داستان از فعالیت شخصیت اصلی رمان، «جانان» و دیگر کارکنان کافه رستورانی در آشپزخانه‌ی آن آغاز می‌شود. کم‌کم شخصیت‌ها با کشمکش‌های بیرونی و‌ درونی آن‌ها شکل می‌گیرند. «جانان» با خستگی زیاد، شب هنگام، همراه دوستش، «نسیم» که همکار او و همسایه می‌باشند با برادرش «جاوید» به خانه‌شان می‌روند. خانواده او که شامل پدری بر ویلچر و مادر و فرزند برادرش «سورنا» در خانه هستند نیز در محتوای رمان گنجانده می‌شوند.
با رزرو شدن کافه، توسط پسرخاله‌ی سرآشپز جدی آشپزخانه، «خانم سرمدی»، شایعه فروش کافه و کوبیدن آنجا در آن میهمانی بین کارکنان کافه نشر پیدا می‌کند و نگرانی‌هایی از بیکار شدن را برای آن‌ها در پی دارد. تا اینکه مالک کافه «آقای‌هاشمی» اعلام می‌کند کافه را برای رفتن به خارج از کشور فروخته‌است تا همسر بیمارش را درمان کند. اما با دادن خبر نکوبیدن آن کافه، توسط مالکین جدید و سر کار ماندن افراد، آرامش و خوشحالی به آن‌ها باز می‌گردد. یکی از دو مالک، همان شب به نام «حاتم پیرزاد» که کشتی‌گیر معروفی هم هست برای دیدار با «آقای‌هاشمی» به کافه می‌آید. «جانان» برای پذیرایی سینی چایی را به اتاق آن‌ها می‌برد و هنگام رویارویی ناغافلانه‌ای با «پیرزاد» که درب اتاق را برای او می‌گشاید و خودش پشت درب می‌ماند؛ از درشتی هیکل او دستپاچه می‌شود و با ترسی در تاریکی که از خاموش شدن کلید برق پیش می‌آید، سینی که قوری چای داغ روی آن قرار دارد؛ بر روی «حاتم پیرزاد» خالی می‌شود و موجب سوختگی پایین‌تنه او می‌شود. «جانان» آشفته با آمدن «آقای‌هاشمی» و سعی در خارج کردن شلوار «پیرزاد» برای کمک به آرام شدن سوزش او، فرار می‌کند و هم‌زمان با برادرش، «جاوید»، پشت درب کافه رو در رو می‌شود که به دنبال او آمده‌است. ابتدا با همان سراسیمگی، سوار بر اتومبیل، «جاوید» را وادار می‌کند از آنجا دور شوند. اما بعد از کلنجار رفتن با خود، همراه «جاوید» با تمام وحشتش از اخراجش توسط مالک جدید از بلایی که بر سر او آورده‌است، دوباره به کافه بازمی‌گردد تا از احوال مرد مطلع شود و عذرخواهی کند. بعد از رویارویی با او با تمام ترسش از اخراج با برخورد با متانت «حاتم پیرزاد»، مالک جدید روبه رو می‌شود و از استرسش کم می‌شود‌. در دیدار بعدی او‌ در آشپزخانه کافه با دادن نمونه‌ای از دستپختش از او عذرخواهی می‌نماید و رابطه‌ای گویا بین آن‌ها در حال شکل‌گیری می‌باشد...
▪️ایده و پیرنگ داستان مانند بسیاری از رمان‌های عاشقانه و درام که با برخوردی، رابطه‌ای شکل می‌گیرد؛ دارای کلیشه بالایی می‌باشد. اما با قلم زیبای نویسنده با تمام کلیشه‌ای بودن آن، این نوع برخوردها و رابطه‌هایی که کم‌کم به‌وجود می‌آیند، برای خواننده از جذابیت بالایی برخوردار است.
▪️نویسنده به خوبی با کشمکش‌های درونی و بیرونی و تعلیق‌ها توانسته‌است، ایده داستان را جذاب‌تر نماید. هر چند می‌توان توصیفات را کامل‌تر و جذاب‌تر نمود.

◾ایرادات نگارشی:
▪️عدم رعایت علائم نگارشی به خصوص ویرگول‌ها در متن بسیار ضعیف می‌باشد و باعث نامفهومی سطرها می‌باشد.
مثال:
هوف لاله پشت گوشی به حرفم گرفت اصلاً نفهمیدم چی‌کار می‌کنم، ✖️
هوف، لاله پشت گوشی به حرفم گرفت؛ اصلاً نفهمیدم چیکار می‌کنم. ✔️
بله آماده‌ست منتظر شما بودم. ✖️
بله، آماده‌ست؛ منتظر شما بودم. ✔️
انواع فینگرفود و فست‌فود و دسر ژله و... ✖️
انواع فینگرفود و فست‌فود، دسر، ژله و... ✔️
برو لباستو عوض کن بیا شامتو بخور. ✖️
برو لباست رو عوض کن، بیا شامت رو بخور. ✔️
▪️در اکثر سطرهای دیالوگ‌ها، فعل در آخر جمله، سر جای خودش قرار نگرفته‌است و روان خواندن را دشوار می‌نماید.
مثال:
- ولی مثل این که طرفی که رزرو کرده گفته دو برابر هزینه‌‌ رو میده تا همه‌ چیز در بهترین حالت سرو بشه برای مهموناش. ✖️
- ولی انگار طرفی که رزرو کرده، گفته دو برابر هزینه‌‌ رو میده تا همه‌ چیز در بهترین حالت، برای مهمون‌هاش سرو بشه. ✔️
- تعدادتون زیاده، تو نمون تا دیر وقت. ✖️
- تعدادتون زیاده، تو تا دیر وقت نمون. ✔️
پول خوبی میدن بابت پذیرایی، ✖️
پول خوبی بابت پذیرایی میدن، ✔️
پس ما چی می‌شیم این وسط؟ ✖️
پس ما این وسط چی می‌شیم؟ ✔️
▪️ایراداتی نیز در فاصله‌ها و نیم فاصله‌ها دیده می‌شود‌.
به سان ✖️
به‌سان ✔️
شسته شده ✖️
شسته‌شده ✔️
یک دست ✖️
یک‌دست ✔️
در حین نشستنش بلند و نفس زنان می‌گوید: ✖️
در حین نشستنش، بلند و نفس‌زنان می‌گوید: ✔️
با بدنی خشک شده در را باز می‌کنم. ✖️
با بدنی خشک‌شده در را باز می‌کنم.✔️
لبه‌اش برگشته است ✖️
لبه‌اش برگشته‌است.✔️
دوست‌ قنادش که حرفه‌ی این کار است ✖️
دوست‌ قنادش که حرفه‌ای این کار است. ✔️
سر بازوی ظرافت نگون‌بختم خالی می‌کند ✖️
سر بازوی ظریف نگون‌بختم، خالی می‌کند. ✔️
از بلوط بیرون زده بودند ✖️
از بلوط بیرون زده‌بودند ✔️
و...
▪️پرش‌های لحنی بسیاری دیده می‌شوند که در قسمت لحن و بافت، بیشترِ مثال آن‌ها آورده شده‌اند.
▪️نویسنده عزیز باید اگر لحن محاوره ساده در دیالوگ‌ها دارد با محاوره شکسته آن‌ها را ادغام ننماید.
مثال:
(ازت می‌خوام حواست به همه بچه‌ها باشه که «کارشون‌ رو» درست انجام بدند، باید پذیرایی به درست‌ترین شکل ممکن انجام بشه.
بهتر هممون همه «چیزو» چک کنیم، وگرنه باید خسارت بدیم.)
▪️در سطرهای اول، متن محاوره ساده با استفاده از «رو» نوشته‌ شده‌است و در سطر پایین با استفاده از «و» محاوره شکسته می‌شود.
▪️گاهی در متن «انقدر» نوشته شده‌است؛ گاه «اینقدر» که این پرش‌های لحن نیاز به ویرایش مجدد دارند.

◾ضعف‌ها و نقطه قوت:
▪️نقاط قوت: ژانرها، جلد، خلاصه، مقدمه، میانه، سیر رمان، مونولوگ‌ها، شخصیت‌پردازی درونی، زاویه دید، تعلیق، کشمکش درونی و بیرونی، پیرنگ
▪️نقاط ضعف: عنوان، آغاز، لحن و بافت، دیالوگ‌ها، شخصیت‌پردازی بیرونی، توصیفات صحنه، ایده، ایرادات نگارشی.

***
📌سخن آخر منتقد:
نویسنده خوش‌قلم به عنوان خواننده بسیار از قلم زیبای شما در احوالیات و شخصیت‌‌سازی درونی در سیر داستان لذت بردم. امیدوارم با تلاش و استمرار بیشتر بر شیوایی هر چه بیشتر قلم شما افزوده شود.
پایدار باشید.
«ساناز هموطن»
 

جانان قصه

سطح
0
 
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
80
869
مدال‌ها
2
سلام خیلی ممنونم بابت وقتی که گذاشتید و حتما به نکات ذکر شده توجه میکنم❤️
خسته نباشید و مرسی🌹
 
منتقد کتاب آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
693
15,258
مدال‌ها
2
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین