◾شخصیتپردازی:
▪️در شخصیتپردازیهای بیرونی رمان، بنا بر توصیفات اندک، شاهد شخصیتسازی قوی نیستیم. شخصیتهای اصلی، توصیفات اندکی از ظاهر خود در رمان دارند. شخصیتهای فرعی که توصیفات ظاهری بسیار ضعیفی دارند؛ تنها با یک نام، میتوان آنها را شناخت.
▪️«جانان» که شخصیت اصلی رمان است با توصیفات اندکی، شخصیت بیرونی آن به خواننده شناسانده میشود. موهای پفکرده، چشمانی شبیه چشمان پدرش، پوست روشن، ابروانی دخترانه. نویسنده عزیز میتوانست در خلال مونولوگها و دیالوگها با توصیفاتی غیر مستقیم از قد، اندام، استخوانبندی، رنگ موها، رنگ چشمها، بلندی یا کوتاهی مژهها، کشیدگی یا درشتی چشمها، برجستگی گونهها، ظرافت چانه، میمیکهای چهره، شخصیت بیرونی واضحتری از شخصیت اصلی رمان را برای خواننده ترسیم کند.
▪️دوست «جانان»، «نسیم» که نقش پررنگی کنارش دارد؛ تنها شناساندن شخصیت بیرونی آن در ابتدا، موهای و نارنجیرنگ او میباشد که در ادامه لبهای نازک، کمر باریکش اضافه میشود. «جاوید» که حضوری همیشگی دارد، جز اخمو بودنش و قدوقواره درشتش، لبهای باریک، توصیف مشخصی ندارد.
▪️شخصیتپردازی بیرونی «حاتم پیرزاد» از سایر شخصیتها قویتر به چشم میآید. ابروان پرپشت و چشمان سیاه، قد بلند، هیکلی درشت، موهایی رو به بالا. اما باز هم میتوان توصیفات بیشتری از ریش و سبیل داشته یا نداشته، گونه و چانه مردانه از او داشت.
▪️شخصیت پردازی بیرونی در افراد فرعی رمان، «کیان، ژاله، غزاله، لاله، پویا، نسیم، حمید، ترمه، کیمیا، رسول، مهدی، یزدان، محمد، مریم...» خیلی محدود با رنگ چشمی یا اشارهای به قد و هیکل آنها شکل گرفتهاند.
***
📌پیشنهاد منتقد برای نویسنده عزیز، اگر این حجم نام که نیاز به شخصیتسازی بیرونی دارند در محتوای رمان، غیر ضروری جلوه مینمایند؛ استفاده نامها را محدود بفرمایید که برای خواننده ایجاد ابهام شخصیتی پیش نیاید. مثال به جای استفاده از نامها که ضرورتی در روند رمان ندارند، میتوان گفت، یکی از کارکنان که چشمانی روشن داشت. یا گارسونی که هیکل درشتی دارد. وقتی نامی وارد محتوا میشود، یعنی شخصیتی حضور مییابد که نیاز به شخصیتسازی بیشتری دارد که در محتوای رمان، شاهد آن نیستیم.
***
▪️شخصیتپردازی ها با توصیفاتی غیر مستقیم شکل گرفتهاست که نویسندهی عزیز به خوبی از توصیفات مستقیم پرهیز نمودهاست و به شکلی گامبهگام و آرام در روند رمان شخصیتپردازیهای بیرونی را کامل میکنند.
▪️در شخصیتپردازیهای بیرونی، کلیشه اندکی دیده میشود، مانند توصیف خود در آینه، یا هیکلهای درشت مردان در توصیفات آنها.
▪️شخصیتپردازی درونی با توصیف خوب و قوی، احوالیات و کشمکشهای درونی شخصیتها، بسیار خوب میباشد و خواننده با شخصیتهای درونی افراد همراهتر از شخصیتهای بیرونی آنها میشود. «جانان» دختری سختکوش، درونگرا و مسئولیتپذیر میباشد. «نسیم» دختر شوخ و شلوغ و بیخیالی نشان داده میشود. «خانمسرمدی» زنی جدی و کارفرمایی سختگیر است. «جاوید» مردی شکستخورده و در عین تندخویی، بسیار مهربان و همراه است. «حاتم پیرزاد»، مردی با متانت و متواضع میباشد.
▪️نویسنده گرامی با قلم زیبا به میزان بالایی از اخلاقیات و روحیات شخصیتها به شکلی غیرمستقیم پرداختهاست و از آنها شخصیتهای درونی قوی، برای ارتباط گرفتن خواننده با آنها ساختهاست.
◾توصیفات:
▪️توصیفات مکانها از جمله آشپزخانه کافه، غیرمستقیم و محدود میباشد. بیشتر شاهد توصیف طرز تهیه غذاها هستیم و میشود به جزئیات بیشتری از رنگ وسایل یا چیدمان آنها در محیط پرداخت. کافه با توصیف چیدمان و مدل میز و صندلیها یا رنگهای دیوارها، سرامیکهای کف آن، جا دارد که توصیف بیشتری بگیرد. حیاط کافه، میتواند با سرسبزی درختانش و حوض وسطش توصیف پر رنگ و لعابتری داشته باشد.
▪️توصیف صداها در رمان به میزان اندکی وجود دارند. اما میتوان آن را بیشتر در باورپذیری ذهنیت خواننده گنجاند. صدای مشتریان در رستوران، صدای بوقهای اتومبیلها در خیابان، صدای گامها در رفت و آمدها.
▪️در کل توصیفات خوب و غیرمستقیمی از پیرامون و صداها در رمان با روندی گامبهگام بهخوبی ترسیم شدهاست. هر چند جا دارد بیشتر باشد.
▪️نقطه قوت توصیفات، توصیف احساسات و هیجانها در شخصیتهای رمان است که در کل رمان به زیبایی به آنها پرداخته شدهاست و با باورپذیری از اندازه مقبولی برخوردار است.
▪️نقطه ضعف توصیفات نیز توصیفات ظاهری افراد فرعی میباشد. توصیفات ظاهری به شکلی غیرمستقیم بهخوبی انجام شدهاست اما جا دارد با قلم زیبای نویسنده گرامی بهتر و بیشتر شوند.
مثال:
«غزاله تابی به جفت قهوهی تلخ چشمانش میدهد و با چهرهای سرگردان دست به کمر میزند:👇
«غزاله، تابی به جفت ابروان هلالی باریکش میدهد. نگرانی در قهوهی تلخ چشمانش بر چهرهی گندمگونش که از گرمای شعله اجاق به سرخی میرود؛ نشستهاست. دستهای کوتاه از طرههای طلایی که بر پیشانی کوتاه و عرقکردهاش نشستهاند را پس میزند و سرگردان، دست به کمر میگیرد.»
***
📌پیشنهاد منتقد چنان است که نویسنده عزیز بهجای توصیفات بیش از حد طرز تهیه غذاها که گاهاً خواننده احساس جدایی از رمان میکند، میتواند با توصیفات ظاهری غیرمستقیم، شخصیتسازی بیرونی قوی به شخصیتهای داستانش بدهد.
◾زاویه دید:
▪️زاویه دید در رمان، «اول شخص» میباشد که گرمی و صمیمیت آن با قلم زیبای نویسنده بهخوبی ترسیم شدهاست. خواننده با توصیفات و کشمکشهایی که راوی «اول شخص» نقل میکند به گرمی ارتباط میگیرد و نشان از قدرت قلم بالای نویسنده عزیز دارد.
▪️در تمام پاراگرافها در مونولوگهای قوی محتوای رمان، این زاویه دید بدون پرشی به زاویه دید «سوم شخص» بهخوبی با یکدیگر متناسب هستند.
▪️زاویه دید «اول شخص» با محتوای آن متناسب بوده و ژانر درام را به خوبی در کل داستان روایت میکند و به خوبی احساسات و هیجانات را نشان میدهد.
◾کشمکش و تعلیق:
▪️در رمانهایی با ژانرهای عاشقانه و درام نمیتوان اندازه رمانهای اکشن و ترسناک یا تریلر شاهد کشمکشهای بیرونی زیاد و متنوعی بود. در این رمان بیشتر کشمکشهای بیرونی شامل فعالیتهایی است که افراد برای انجام درست کارهایشان در آشپزخانه کافه انجام میدهند که غذاها را در اسرعوقت به مشتریان برسانند.
▪️ کشمکش بیرونی فرعی نیز از برخورد «جاوید» با همسر سابقش رخ میدهد که به خوبی توصیف شدهاست و میتوان با نفرت درونی «جاوید» نیز از همسر سابقش، همراه شد. این نوع کشمکش بیرونی، «کشمکش انسان با انسان» میباشد.
▪️کشمکشهای درونی در سرتاسر محتوا در هر برخورد و تعلیقی دیده میشود. داستان زمانی اوج میگیرد که خبر فروش کافه و احتمال بیکار شدن کارکنان نشر پیدا میکند و با ایجاد «کشمکش انسان با وقایع» هر کدام از شخصیتها با کشمکشهای درونی که نویسنده به زیبایی ترسیم نمودهاست، دست به گریبان میشوند.
▪️اوج اصلی کشمکشهای بیرونی و درونی برخورد «جانان» با «حاتم پیرزاد» و سوزاندن آن با ریختن قوری چایی بر روی پایینتنه او میباشد که با زیبایی هر چه تمامتر قلم نویسنده، نقل شدهاست و از میزان جذابیت بالایی برخوردار است.
▪️در کل در محتوای داستان، شاهد کشمکشهای درونی بیشتری نسبت به کشمکشهای بیرونی هستیم.
▪️تعلیقها در رمان نسبت به کشمکشها متناسب هستند و چند تعلیق داریم. اولی رزرو کافه که کنجکاوی کمی در خواننده ایجاد مینماید.
▪️بعدی فروش کافه که نگرانی و کنجکاوی را همزمان از بیکاری افراد در خواننده با حس همذات پنداری، ایجاد میکند.
▪️ حضور فردی مشکوک در کافه و فرار آن نیز ایجاد تعلیق و ابهام مینماید.
▪️اوج تعلیق داستان نیز، برخورد و آشنایی «جانان» با «حاتم پیرزاد» میباشد که کنجکاوی از ادامه رابطه آنها با جذابیتی بالا را برخوردار است.
▪️در آخر نیز زدن سنجاق سر بر کلاه «جانان» توسط «یزدان» که از دید «حاتم پیرزاد» مخفی نمیماند و خواننده را در انتظار برخوردها و واکنشهایی میگذارد که نشاندهنده قلم قوی نویسنده در ایجاد کشمکشها و تعلیقها میباشد.
◾ایده و پیرنگ:
▪️داستان از فعالیت شخصیت اصلی رمان، «جانان» و دیگر کارکنان کافه رستورانی در آشپزخانهی آن آغاز میشود. کمکم شخصیتها با کشمکشهای بیرونی و درونی آنها شکل میگیرند. «جانان» با خستگی زیاد، شب هنگام، همراه دوستش، «نسیم» که همکار او و همسایه میباشند با برادرش «جاوید» به خانهشان میروند. خانواده او که شامل پدری بر ویلچر و مادر و فرزند برادرش «سورنا» در خانه هستند نیز در محتوای رمان گنجانده میشوند.
با رزرو شدن کافه، توسط پسرخالهی سرآشپز جدی آشپزخانه، «خانم سرمدی»، شایعه فروش کافه و کوبیدن آنجا در آن میهمانی بین کارکنان کافه نشر پیدا میکند و نگرانیهایی از بیکار شدن را برای آنها در پی دارد. تا اینکه مالک کافه «آقایهاشمی» اعلام میکند کافه را برای رفتن به خارج از کشور فروختهاست تا همسر بیمارش را درمان کند. اما با دادن خبر نکوبیدن آن کافه، توسط مالکین جدید و سر کار ماندن افراد، آرامش و خوشحالی به آنها باز میگردد. یکی از دو مالک، همان شب به نام «حاتم پیرزاد» که کشتیگیر معروفی هم هست برای دیدار با «آقایهاشمی» به کافه میآید. «جانان» برای پذیرایی سینی چایی را به اتاق آنها میبرد و هنگام رویارویی ناغافلانهای با «پیرزاد» که درب اتاق را برای او میگشاید و خودش پشت درب میماند؛ از درشتی هیکل او دستپاچه میشود و با ترسی در تاریکی که از خاموش شدن کلید برق پیش میآید، سینی که قوری چای داغ روی آن قرار دارد؛ بر روی «حاتم پیرزاد» خالی میشود و موجب سوختگی پایینتنه او میشود. «جانان» آشفته با آمدن «آقایهاشمی» و سعی در خارج کردن شلوار «پیرزاد» برای کمک به آرام شدن سوزش او، فرار میکند و همزمان با برادرش، «جاوید»، پشت درب کافه رو در رو میشود که به دنبال او آمدهاست. ابتدا با همان سراسیمگی، سوار بر اتومبیل، «جاوید» را وادار میکند از آنجا دور شوند. اما بعد از کلنجار رفتن با خود، همراه «جاوید» با تمام وحشتش از اخراجش توسط مالک جدید از بلایی که بر سر او آوردهاست، دوباره به کافه بازمیگردد تا از احوال مرد مطلع شود و عذرخواهی کند. بعد از رویارویی با او با تمام ترسش از اخراج با برخورد با متانت «حاتم پیرزاد»، مالک جدید روبه رو میشود و از استرسش کم میشود. در دیدار بعدی او در آشپزخانه کافه با دادن نمونهای از دستپختش از او عذرخواهی مینماید و رابطهای گویا بین آنها در حال شکلگیری میباشد...
▪️ایده و پیرنگ داستان مانند بسیاری از رمانهای عاشقانه و درام که با برخوردی، رابطهای شکل میگیرد؛ دارای کلیشه بالایی میباشد. اما با قلم زیبای نویسنده با تمام کلیشهای بودن آن، این نوع برخوردها و رابطههایی که کمکم بهوجود میآیند، برای خواننده از جذابیت بالایی برخوردار است.
▪️نویسنده به خوبی با کشمکشهای درونی و بیرونی و تعلیقها توانستهاست، ایده داستان را جذابتر نماید. هر چند میتوان توصیفات را کاملتر و جذابتر نمود.
◾ایرادات نگارشی:
▪️عدم رعایت علائم نگارشی به خصوص ویرگولها در متن بسیار ضعیف میباشد و باعث نامفهومی سطرها میباشد.
مثال:
هوف لاله پشت گوشی به حرفم گرفت اصلاً نفهمیدم چیکار میکنم، ✖️
هوف، لاله پشت گوشی به حرفم گرفت؛ اصلاً نفهمیدم چیکار میکنم. ✔️
بله آمادهست منتظر شما بودم. ✖️
بله، آمادهست؛ منتظر شما بودم. ✔️
انواع فینگرفود و فستفود و دسر ژله و... ✖️
انواع فینگرفود و فستفود، دسر، ژله و... ✔️
برو لباستو عوض کن بیا شامتو بخور. ✖️
برو لباست رو عوض کن، بیا شامت رو بخور. ✔️
▪️در اکثر سطرهای دیالوگها، فعل در آخر جمله، سر جای خودش قرار نگرفتهاست و روان خواندن را دشوار مینماید.
مثال:
- ولی مثل این که طرفی که رزرو کرده گفته دو برابر هزینه رو میده تا همه چیز در بهترین حالت سرو بشه برای مهموناش. ✖️
- ولی انگار طرفی که رزرو کرده، گفته دو برابر هزینه رو میده تا همه چیز در بهترین حالت، برای مهمونهاش سرو بشه. ✔️
- تعدادتون زیاده، تو نمون تا دیر وقت. ✖️
- تعدادتون زیاده، تو تا دیر وقت نمون. ✔️
پول خوبی میدن بابت پذیرایی، ✖️
پول خوبی بابت پذیرایی میدن، ✔️
پس ما چی میشیم این وسط؟ ✖️
پس ما این وسط چی میشیم؟ ✔️
▪️ایراداتی نیز در فاصلهها و نیم فاصلهها دیده میشود.
به سان ✖️
بهسان ✔️
شسته شده ✖️
شستهشده ✔️
یک دست ✖️
یکدست ✔️
در حین نشستنش بلند و نفس زنان میگوید: ✖️
در حین نشستنش، بلند و نفسزنان میگوید: ✔️
با بدنی خشک شده در را باز میکنم. ✖️
با بدنی خشکشده در را باز
میکنم.✔️
لبهاش برگشته است ✖️
لبهاش
برگشتهاست.✔️
دوست قنادش که حرفهی این کار است ✖️
دوست قنادش که حرفهای این کار است. ✔️
سر بازوی ظرافت نگونبختم خالی میکند ✖️
سر بازوی ظریف نگونبختم، خالی میکند. ✔️
از بلوط بیرون زده بودند ✖️
از بلوط بیرون زدهبودند ✔️
و...
▪️پرشهای لحنی بسیاری دیده میشوند که در قسمت لحن و بافت، بیشترِ مثال آنها آورده شدهاند.
▪️نویسنده عزیز باید اگر لحن محاوره ساده در دیالوگها دارد با محاوره شکسته آنها را ادغام ننماید.
مثال:
(ازت میخوام حواست به همه بچهها باشه که «کارشون رو» درست انجام بدند، باید پذیرایی به درستترین شکل ممکن انجام بشه.
بهتر هممون همه «چیزو» چک کنیم، وگرنه باید خسارت بدیم.)
▪️در سطرهای اول، متن محاوره ساده با استفاده از «رو» نوشته شدهاست و در سطر پایین با استفاده از «و» محاوره شکسته میشود.
▪️گاهی در متن «انقدر» نوشته شدهاست؛ گاه «اینقدر» که این پرشهای لحن نیاز به ویرایش مجدد دارند.
◾ضعفها و نقطه قوت:
▪️نقاط قوت: ژانرها، جلد، خلاصه، مقدمه، میانه، سیر رمان، مونولوگها، شخصیتپردازی درونی، زاویه دید، تعلیق، کشمکش درونی و بیرونی، پیرنگ
▪️نقاط ضعف: عنوان، آغاز، لحن و بافت، دیالوگها، شخصیتپردازی بیرونی، توصیفات صحنه، ایده، ایرادات نگارشی.
***
📌سخن آخر منتقد:
نویسنده خوشقلم به عنوان خواننده بسیار از قلم زیبای شما در احوالیات و شخصیتسازی درونی در سیر داستان لذت بردم. امیدوارم با تلاش و استمرار بیشتر بر شیوایی هر چه بیشتر قلم شما افزوده شود.
پایدار باشید.
«ساناز هموطن»