(به نام خالق قلم)
عنوان: آرامش پرتمنا.
عنوان از سه بخش تشکیل شده است. (آرامش + پُر + تمنا) میتوان گفت عنوان 80 درصد کلیشهای است. اما میتواند ذهن خواننده را با هیجانات و پارتهای غمانگیز در رمان روبهرو کند؛ اما خواننده با خواندن رمان، با پارتهای تکراری و کلیشهای روبهرو میشود. عنوان با ژانرها، خلاصه، جلد و مقدمه مرتبط است. اما با بدنه مرتبط نیست. نویسنده در بدنه از عاشقانهای یا از هیجان و اضطراب خاصی در پارتهای رمان بهکار نبرده است. نویسنده یا باید عنوان را با بدنه، یا بدنه را با عنوان مرتبط کند.
ژانرها: عاشقانه، تراژدی.
از دو ژانر استفاده شده است. (عاشقانه، تراژدی). ژانرها با عنوان، خلاصه، جلد و مقدمه کاملاً مرتبط است. اما با بدنه مرتبط نیست. خواننده هیچ صحنه عاشقانهای در رمان مشاهده نمیکند. همانطور هیجان، استرس، اضطراب و یا غم از دست دادن عزیزی در رمان مشاهده نمیشود. نویسنده یا باید ژانرها را با بدنه، و یا بدنه را با ژانرها مطابقت دهد.
خلاصه:
خلاصه از نظر حجم استاندارد است و میتوان گفت خلاصه خوب و مناسبی است. خلاصه با عنوان، ژانرها و جلد مرتبط است. خلاصه کلیشهای نیست رمان را لو نمیدهد و به خوبی میتواند ذهن خواننده را برای ادامه رمان کنجکاو کند. در خلاصه از قانون ساخته دست انسان گفته شده است. نویسنده در خلاصه از زندگی دختری که پایبند به این قانونهای سخت و مقرراتی نیست نام برده است، که این خود برای تحریک ذهن خواننده برگ برندهای بوده است.
جلد:
جلد از دختر و پسری که در روبهروی هم، بهیکدیگر خیره شدهاند، که فقط قسمتی از لبها و چانهشان در دید خواننده است و به گردن هردویشان زنجیری با پلاک نیمه یک قلب، که بههم متصل میشود و با وصل دو نیمه، یک قلب کامل تشکیل میشود؛ و به تن هردو نفر، کاپشن بوده که نشان از روزهای سرد زمستانی دارد تشکیل شده است. دلنوشته بر روی جلد و آن پلاک وصل به گردن دختر و پسر بر روی جلد؟ نشان از عشقی عمیق در رمان میدهد. جلد با عنوان، ژانرها، خلاصه و مقدمه مرتبط است. اما با بدنه مرتبط نیست، زیرا خواننده با صحنههای عاشقانه و یا تراژدی در رمان روبهرو نمیشود.
مقدمه:
مقدمه از نظر حجم استاندارد است. مقدمه کلیشهای نیست و میتوان گفت: مقدمه خوب و مناسبی با عنوان، ژانرها، خلاصه و جلد است. نویسنده در مقدمه، به زبان سادهای از عشق و رنج و دردهای دختری گفته است که خواننده از خواندن آن، لذت دوستداشتن رابهخوبی حس میکند. در مقدمه از، اعتراف عشق و ترس از دست دادن و به تمسخر گرفته شدن و نادیده گرفته شدن از طرف مقابل گفته شده است. مونولوگهای پرتمناگویانهای که نویسنده برای ماندن و از دست ندادن بهکار برده، مقدمه را بهسوی عشق و عاشقانههایی میکشاند.
آغاز:
آغاز با اول صبح و نگاه شخصیت اصلی رمان در آینه به خود و تماس تلفنی و پخش موسیقی و مکالمهای دوستانه برای رفتن به دانشگاه یا زبانسرا شروع شده است؛ این آغاز کاملا کلیشهای و تکراری است و خواننده را از خواندن رمان زده میکند. آغاز با عنوان، ژانرها، خلاصه، جلد و مقدمه ارتباط چندانی ندارد. بهتر بود نویسنده آغاز را با هیجان و موضوع جالبتری شروع میکرد، که تأثیر بهتری بر روی خواننده برای خواندن رمان میگذاشت.
میانه:
میانه، میانهای کلیشهای و نامناسب با عنوان، خلاصه، جلد و مقدمه است. (آرامش پر تمنا) ذهن خواننده را با درگیریهای عاشقانه و یا اضطراب و هیجاناتی درگیر میکند که متأسفانه در هیچجای رمان، از همچنین صحنههایی خبری نیست. و یا اگر هست! آنقدر ضعیف هست که! اصلا به چشم نمیآید. نویسنده باید بدنه را قویتر و عاشقانه و هیجانی ادامه میداد. زندگی روتین و تکراری آرامش، خواننده را از خواندن رمان خسته و زده میکند. آرامش تقریباً هر روز صبح، از خواب بیدار میشود، صبحانه میخورد به همراه دوستش و به زبانسرا رفته و برمیگردد. استراحت کوتاهی میکند ناهار و شام استراحت، و دوباره تکرار روز قبل. دیالوگهای تکراری و بیاثر در رمان، خواننده را برای ادامه رمان خسته میکند. میانه با عنوان، ژانرها، خلاصه، جلد و مقدمه مرتبط نیست. در خلاصه، نویسنده از قانونهای سخت و دشوار در زندگی شخصیت اصلی رمان سخن گفته، که خواننده با خواندن پارتهای رمان جز، ساعت دقیق صبحانه و ناهار و شام از قانون و مقررات در زندگی قانون سخت دیگری مشاهده نمیکند.
نقطه اوج رمان زمانی است که، شخصیت اصلی رمان (آرامش) سوار بر ماشین با سرعت از چراغ قرمز میگذرد و با ماشین فردی تصادف میکند. دیالوگهای گفته شده بین این دو و بحث بهوجود آمده بینشان این قسمت از رمان را کمی در ذهن خواننده هیجانی میکند. اما متأسفانه تا پارت آخر نوشته شده رمان، بین این دو مشاجره یا دیدار چشمگیری مشاهده نمیشود.
لحن و بافت:
دیالوگها محاورهای و مونولوگها ادبی بهکار رفته است. که نتوانسته تا آخر رمان حفظ شود. و گاهی از مونولوگهای محاورهای در پارتها بهکار رفته است.
سیر رمان:
سیر رمان کاملاً کلیشهای و تکراری پیش میرود. آنقدر تکراری که خواننده از خواندن رمان خسته میشود. پرشی نا مناسب در رمان صورت نگرفته است. اما پارتهای تکراری و زندگی روتین آرامش، رمان را بیثمر و بیفایده کرده است. در رمان هیچ هیجان و پارت عاشقانهای به چشم نمیآید. نویسنده در رمان از قانونهای سخت در خانواده سخن گفته اما در رمان، از سختگیری و قانون بهخصوصی خبری نیست. آرامش، کاملاً آزادانه به زبانسرا، به کلاس باله و رقص و حتی سفر برای شرکت در پروژه در کشور خارجه میرود. و سختگیری چندانی در دید خواننده شکل نمیگیرد.
دیالوگ و مونولوگها:
دیالوگها محاورهای و مونولوگها ادبی بهکار رفته است که تا آخر رمان بهخوبی حفظ نشده است. در بیشتر پارتهای رمان مونولوگهای محاورهای در رمان دیده میشود.
شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی به دور از کلیشه بوده و بهصورت غیر مستقیم انجام شده است. که با صفات و شخصیتها تناسب دارد.
توصیف مکان:
توصیف مکان بهصورت مستقیم و دارای اندزه نامناسب و همراه با کلیشه است.
توصیف احساسات:
توصیف احساسات در رمان بهصورت غیر مستقیم بیان شده و خواننده تقریباً بهخوبی میتواند احساسات شخصیتهای رمان را درک کند.
زاویه دید:
زاویه دید در رمان از زبان راوی یا فلشبگ بوده است. که تا آخر رمان بهخوبی حفظ نشده است. و در پارتهای پایانی رمان از زبان شخصیت اصلی رمان گفته میشود، و بالعکس.
کشمکش و تعلیق:
کشمکش در رمان بهخوبی شکل گرفته است. نویسنده تقریباً توانسته بهخوبی از این برگ برنده استفاده کند. مونولوگهایی که نویسنده در پارتها استفاده کرده توانسته رمان را از یکنواختی بهسوی بهتری سوق دهد. اما میتوانست خیلی بهتر و پررنگتر باشد.
تعلیق، تعلیق در رمان بهخوبی شکل گرفته است. دیالوگهای مناسب و کافی که در برخی از پارتهای رمان بهکار رفته توانسته دید خواننده را برای خواندن رمان تغییر دهد.
ایده و پیرنگ:
ایده و پیرنگ که اسکلت ساختار رمان بر اثر آن شکل میگیرد و به داستان شاخ و برگ میدهد، در داستان بهخوبی حفظ نشده است. ایده و پیرنگ که خواننده با دیدن خلاصه، جلد و مقدمه منتظر آن است، در رمان به خواننده منتقل نمیشود. نویسنده در خلاصه، جلد و مقدمه از عاشقانههایی بین دختر و پسری گفته است. که خواننده با دیدن آنها منتظر هیجانات و اعتراف عشقی زیبا از سوی شخصیت اصلی رمان است که متأسفانه خواننده با چنین صحنهای روبهرو نمیشود. خواننده از آغاز رمان، تا قسمت پایانی رمان، با زندگی روتین و تکراری آرامش روبهرو هست. آرامش صبحها از خواب بیدار میشود با دوستش به زبانسرا میرود، گاهی به کلاس باله و رقص میرود. به خانه باز میگردد. ناهار را در ساعت مشخصی میل میکند استراحت کوتاهی میکند شام را سر ساعت مشخص شده میل میکند به اتاقش رفته و صبح تقریباً تکرار دوباره روز قبل آغاز میشود.
مشخص است که خواننده از همان ابتدای رمان، یعنی با دیدن عنوان، دست از خواندن رمان میکشد. پس بهتر است هیجانات و عاشقانههای رمان از همان آغاز و پارتهای اولیه رمان شروع شده و تا پارتهای آخر رمان ادامه داشته باشد تا، خواننده از خواندن رمان لذت کافی را ببرد.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی در بیشتر پارتها مشاهده میشود.
مثل:
غلط املائی، جابهجایی فعل و فاعل،
یا جملاتی مانند:
(میتوانستم در خانه تمرین کند.) و یا مشابه این جملات در رمان دیده میشود. که نویسنده با کمی حوصله میتواند بهراحتی آنها ویرایش کند.
نقاط قوت:
خلاصه، جلد، مقدمه، شخصیت پردازی، توصیف احساسات،
نقاط ضعف:
آغاز، لحن و بافت، دیالوگها و مونولوگها، میانه، ایده و پیرنگ
سخن آخر منتقد:
نویسنده محترم
شما قلم قوی برای نوشتن دارید. از استعدادتان استفاده لازم را برای بهتر شکوفاشدن در این زمینه بهکار بگیرید. منتظر اثرهای بهتر و پررنگتر شما هستیم.
خسته نباشید. 👍
باتشکر:
کاپیتان بد. 🌹🤠
@ژوسکا؛