نقد رمان دربازهی جوانمردی
عنوان داستان: نام اثر تقریبا بدون کلیشه می باشد اما جذابیت کمی دارد و ایهام در ان وجود ندارد و حس کنجکاوی را برای خواننده ایجاد نمی کند همچنین نام اثر تا به اینجای داستان با مقدمه و بدنه در ارتباط نیست
ژانر: به نظر می رسد ژانر اصلی این داستان معمایی است که متاسفانه در ژانر های انتخابی وجود ندارد و لازم است به ژانر ها اضافه شود . انتخاب ژانر های "درام و "جنایی " به عنوان ژانر های
فرعی کاملا صحیح و مطلوب می باشد و به خوبی با ارکان رمان (بدنه و عنوان و...) در ارتباط است.
جلد رمان: تا به اینجای داستان هیچ ارتباطی بین تصویر جلد و داستان وجود ندارد فونت انتخابی در پایین سمت چپ صفحه تقریبا ناخوانا است متن استفاده شده در سمت راست بالای صفحه هم تقریبا تا به اینجای داستان نامربوط و نا مطلوب است بهتر است از متن دیگری با بار احساسی و معنایی بیشتری استفاده شود فونت استفاده شده در این جمله تقریبا قابل قبول است اما بهتر بود از فونت ساده تری استفاده می شد .
خلاصه: خلاصه رمان تقریبا اندازه استانداردی دارد به دور از کلیشه و مبهم است و داستان را لو نمی دهد با بدنه و سایر ارکان ارتباط دارد . ابهام در خلاصه خواننده را به مطالعه داستان تشویق میکند. خلاصه رمان کاملا مطلوب و مجذوب کننده است.
مقدمه: اندازه ان استاندارد نیست ( حداقل 3 تا 9 خط ) اما به دور از کلیشه است , داستان را لو نمی دهد و خواننده را به مطالعه ادامه داستان تشویق میکند با بدنه و سایر ارکان داستان در ارتباط است و با ابهامی که در خود دارد خواننده را به مطالعه داستان تشویق میکند.
آغاز رمان: با روایت یک صحنه جنایی اغاز می شود و به خوبی خواننده را با فضای داستان اشنا میکند ابهام خود را حفظ کرده و داستان را لو نمی دهد و با فضای کلی داستان در ارتباط است .
بدنه: بدنه داستان در ابتدا صحنه ای از امتحان دادن شکیبا را روایت میکند و از کاراکتری به نام کیانا نام میبرد که در ادامه کاملا بدون استفاده رها می شود بهتر است از این کاراکتر را در ادامه استفاده کنید یا او را کاملا حذف کنید . بدنه در ادامه صحنه جنایی دیگری را روایت می کند و به توصیف گروه محمد میپرداز در کل بدنه سیری متعادل همراه با صحنه های جنایی و کمی توصیف غیر مستقیم و ضعیف دارد که درکل قابل قبول است و در ادامه به نقد بخش های مختلف ان میپردازم
سیر داستان: سیر داستان روند مبهم و معمایی خود را حفظ کرده و داستان را در حاله ای از ابهام نگه میدارد و همین روند خواننده را به خواندن ادامه داستان تشویق میکند . همچنین خلق صحنه های اکشن و جنایی که از تکراری شدن سیر داستان جلوگیری میکند و کنجکاوی خواننده را تحریک میکند .
مثل :
""با دیدن ماشینهای مشکی سرعتم رو کم کردم. اونقدر بینشون بودم که بدونم قراره چه اتفاقی بیوفته.
داد زدم: سریع پناه بگیرید!
به سرعت پشت نزدیکترین تپه پناه گرفتیم و از برخورد بارون گلولهها با تپه، خاک وارد بینیم شد.
هر پنج نفر با تمام توان مقاومت میکردیم ولی حتی خودمون هم میدونستیم قرار نیست پیروز بشیم.
به خاکها تکیه دادم و با سرعت خشاب رو چک کردم. باید تصمیم میگرفتم پس داد زدم: عقب نشینی کنین. من سرشون رو گرم میکنم.
محمد: تنهایی از پسشون بر نمیای... حماقته!
- طوری رفتار نکن انگار من رو نمیشناسی! عجله کنین. تو پایگاه همدیگه رو میبینیم.""
یا
""- مامان من میترسم!
مامان: هیس! نترس پسرم. مامان اینجاست.
- هر دفعه که فرار میکنیم باز هم میگیرنمون.
مامان: رایان همیشه یادت باشه؛ اگه تسلیم بشی کارت تمومه. من نمیتونم دست روی دست بذارم و نابود شدن پسرم رو تماشا کنم! حالا هم با تمام قدرتت بدو.
دستهاش رو گرفتم و شروع به دویدن کردیم. "" و ...
لحن و بافت : دیالوگ ها محاوره ای , مونولوگ ها محاوره ای و در کل رمان رعایت شده است .
دیالوگها و مونولوگها: تناسب بین دیالوگها و مونولگها رعایت شده برای درک و فهم بهتر دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده. همچنین دیالوگ هر شخصیت با یکدیگر متفاوت است و دیالوگ و مونولوگ اطلاعات کافی را به خواننده می دهد
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی، باید به دور از کلیشه و غیر مستقیم باشد. همچنین صفات اخلاقی شخصیت، باید با یکدیگر تناسب داشته باشند.
همینطور توصیفات، باید به اندازهی کافی باشند و کم بودن توصیفات، باعث درک کمتر خواننده از شخصیتها میشود.
شاید بزرگترین ایراد این رمان کم بودن توصیفات در وصف شخصیت های کیانا ,شکیبا و پدر و مادر شکیبا باشد
به طور مثال پدرو مادرشکیبا نه اسم و نه شغل و نه شخصیت مشخصی دارند و فقط مثل عروسک درحال رفت و امد در داستان هستند
یا خود شخصیت شکیبا , خواننده هیچ درکی از احساسات شکیبا یا رشته تحصیلی شکیبا یا و... ندارد
مشخص است نویسنده سعی کرده تا توصیفات را در روند داستان بگذارد تا خواننده خود ان را تحلیل کند اما متاسفانه سرنخ ها و توصیفات تا حدی کم هستند که خواننده توانایی این کار را ندارد .
توصیف مکان : توصیف مکان در رمان مناسب و مطلوب بود و توصیفات قابل تصور و درک بودند .
توصیف احساسات: در برخی موارد توصیف احساسات نیز ناکافی است و به خوبی احساسات را به خواننده منتقل نمی کند مثلا در پارتی که شکیبا دزدیده شده بود هیچ توصیف احساساتی وجود ندارد و خواننده گمان میکند که درحال مطالعه روزنامه است . بهتر است به توصیفات در داستان بیشتر پرداخته شود
زاویه دید : زوایه دید در کل داستان اول شخص است و درکل داستان رعایت شده .
ایده و پیرنگ : ایده داستان بسیار جذاب و زیباست و پردازش ایده هم جالب و مطلوب بوده است .
کشمکش و تعلیق : نویسنده از پتناسیل تعلیق کاملا مناسب و به جا استفاده کرده و خواننده را به مطالعه ادامه رمان تشویق و کنجکاو میکند . به طور مثال
کشمکش درونی : "انگار هیچکسی به حضور ما سه نفر اهمیت نمیداد. توانایی هر دو گروه بالا بود و سریع بودند، نمیتونستم حدس بزنم کدوم گروه قراره برنده باشه و نکته جالب این بود که هیچکدوم از دو گروه رو نمیشناختم!"
کشمکش برونی : از نظرم برجسته ترین کشمکش این داستان تقابل شخصیت های مسعود و رایان و درگیری هایی است که در طی داستان این دوگروه با یکدیگر دارند .
نقاط ضعف : شخصیت پردازی – جلد رمان – عنوان داستان -
نقطه قوت: توصیف مکان – مقدمه – خلاصه – سیرداستان –کشمکش و تعلیق- ایده و پیرنگ -
نویسنده محترم رمان و ایده شما دارای پتناسیل بالایی است اگر به نقاط ضعف خود بپردازید و انها را اصلاح کنید خروجی اثر شما بسیار زیباتر می شود.
بی صبرانه منتظر مطالعه ادامه رمان شما هستم موفق باشید .