جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | ساکت نمی‌نشیند

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد شورا | ساکت نمی‌نشیند ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 171 بازدید, 9 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | ساکت نمی‌نشیند
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tara Motlagh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,527
44,489
مدال‌ها
7
نام رمان: ساکت نمی‌نشیند.
ژانر: عاشقانه، پلیسی، جنایی، معمایی.
نویسنده: سیده نرگس مرادی خانقاه
عضو گپ نظارت (10)S.O.W.
خلاصه:
یک قتل می‌تواند همه را در بهت و ترس فرو ببرد. تن‌ و‌ بدن همه را می‌لرزاند و آن‌ها را اسیر افکارشان می‌کند؛ اما به جز یک نفر! به جز یک نفری که خودش با احساسات قلبی‌اش مبارزه کرده و دستش را آلوده‌ی خون کرده است. ولی در بین آن همه جمعیتی که در ترس خود فرو رفته‌اند یک نفر ساکت نمی‌نشیند. آیا کسی که در درونش با عشقش مبارزه کرده از خونریز ترس دارد؟

لینک اثر
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,527
44,489
مدال‌ها
7
Notes_240517_235637_16b.jpg



بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @Nargess86

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Tara Motlagh
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات
به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@Tara Motlagh
@آرشیت
@Raaz67
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,527
44,489
مدال‌ها
7
به نام خالق قلم
عنوان: ساکت نمی‌نشینند
نوشته: سیده نرگس مرادی خانقاه
@Nargess86

عنوان:
ساکت نمی‌نشیند
، از دو واژه تشکیل شده است که جمله‌ای کوتاه را به‌وجود آورده است. واژه ساکت کلیشه‌ای نسبی دارد چرا که حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد از این کلمه در کتاب‌ها و یا رمان‌ها استفاده شده است. و واژه نمی‌نشیند هیچ کلیشه‌ای ندارد. ترکیب کلمات در عنوان تکراری نیست و با توجه به معنی آن، در همان ابتدا ذهن مخاطب را به سوی انتقام می‌کشاند که می‌تواند با ژانرهای پلیسی، جنایی و معمایی ارتباط داشته باشد اما با ژانر عاشقانه که ژانر غالب نیز هست، ارتباطی ندارد.
عنوان جذابیت نسبی دارد اما با این‌حال می‌توانست بسته به ژانرها و محتوای رمان عنوانی مناسب‌تر با جذابیت بیشتر انتخاب کرد. همچنین عنوان با خلاصه، مقدمه و میانه ارتباط خوبی دارد.

ژانر:
ژانر انتخابی نویسنده عزیز عاشقانه، پلیسی، جنایی و معمایی است. براساس اولین انتخاب نویسنده، ژانر عاشقانه ژانر غالب رمان در نظر گرفته شده است که تا اینجای داستان می‌توان به عشقی که بین محمد و آیلار در زمان حال داستان وجود دارد اشاره کرد. درباره ژانر پلیسی هم می‌توان به روند رمان که درباره قتل پدربزرگ آیلار است و آیلاری که به کمک محمد در پی یافتن قاتل است اشاره کرد. اما درباره ژانر جنایی؛ ژانر جنایی به رمان‌هایی اطلاق می‌شود که در آن‌ها جنایت واقع می‌شود و نویسنده صحنه‌هایی از نحوه جنایت را در آن می‌گنجاند. از همین رو ژانر جنایی به رمان شما تعلق نمی‌گیرد و بهتر است حذف شود. درباره ژانر معمایی هم اگرچه قتل پدربزرگ آیلار می‌تواند درجه‌‌ای از معما را با خود داشته باشد اما حضور ژانر پلیسی به عنوان ژانر دوم که بسیار هم در سیر رمان پررنگ است کفایت می‌کند و می‌تواند حذف شود.
اگر در ادامه رمان ژانر عاشقانه به همین اندازه‌ای‌ست که در پارت‌های نوشته شده دیده می‌شود بهتر است به عنوان ژانر دوم انتخاب شود و ژانر پلیسی به‌عنوان ژانر اول بیاید. در غیر این صورت ژانرهای درست عاشقانه، پلیسی است.

خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی ساده‌ای نوشته شده است و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. نویسنده در خلاصه از قتلی می‌گوید که همه را ترسانده به غیر از یک نفر که احساسات قلبی‌اش را نادیده گرفته و دستش به خون آغشته شده است. خلاصه اگرچه ابهام خوبی برای جذب مخاطب دارد و به جزئیاتی از داستان در آن اشاره شده اما تا حدی محتوای رمان را لو می‌دهد که بهتر است کمی این جزئیات کمتر باشند و نویسنده با استفاده از قدرت قلم خود و ترکیب عبارات و کلماتی که در عین زیبایی و تناسب می‌توانند ابهام کافی را ایجاد کنند خلاصه جذاب‌تری را خلق کند.
خلاصه با همه ژانرهای انتخابی نویسنده در ارتباط است اما از آن‌جا که ژانر غالب عاشقانه است بهتر است کمی بیشتر به این ژانر در خلاصه پرداخته شود. ضمن این‌که براساس محتوای داستان، بخش جنایی و معمایی آنقدر پررنگ نیست که لازم باشد در این حد و بیشتر از ژانر عاشقانه به آن پرداخت.
حجم خلاصه در حد استاندارد (۳ تا ۹ خط) است و با عنوان، مقدمه و محتوای داستان هم ارتباط خوبی دارد.

جلد:
تصویر جلد، تصویری از زن و مرد جوانی‌ست که دست در دست یکدیگر در پس‌زمینه‌ای از غروب قرار دارند. تصویر جزئیات خاصی ندارد و تنها با ژانر عاشقانه در ارتباط است. اما با ژانرهای دیگر یعنی پلیسی، جنایی و معمایی هیچ ارتباطی ندارد. متن درج شده در بالای تصویر هم به‌نظر می‌رسد بخشی از یک دیالوگ یا متن داستان باشد که آن هم تنها به ژانر عاشقانه اشاره دارد. فونت به‌کار رفته و رنگ و طرح آن زیباست و با تصویر هم‌خوانی خوبی دارد.

مقدمه:
متنی‌ست به زبان ادبی ساده که توسط خود نویسنده نوشته شده، کلیشه‌‌ای ندارد و در حد استاندارد(۳تا۹ خط) است. مقدمه زیبا نوشته شده و جذابیت خوبی برای مخاطب دارد. اما جمله‌ای در انتهای آن وجود دارد که از این قرار است:
«تا این‌که، او هیچ‌وقت ساکت نمی‌نشیند! کلمه‌ای که همه از آن رعب و وحشت دارند.»
جمله فوق بیش از این‌که ابهام ایجاد کند مشکل دستوری دارد. استفاده از قید زمان "هیچ‌وقت" در جمله‌ای که با "تا این‌که" شروع شده که خود به زمان خاصی اشاره دارد، کاربردی ندارد. بهتر بود یا کلمه هیچ‌وقت را نمی‌آوردید و یا به جای تا این‌که از "اما" استفاده می‌کردید تا هم معنی جمله و هم قواعد دستوری زبان درست اجرا شوند. و درباره جمله بعدی هم بی‌شک "ساکت نمی‌نشیند" یک کلمه نیست و یک عبارت و جمله به ‌حساب می‌آید. بهتر بود به جای "کلمه‌ای که" از واژه‌ای مانند "آن‌چه" استفاده می‌کردید.
مقدمه با هر چهار ژانر و همچنین محتوای رمان ارتباط خوبی دارد.

آغاز:
داستان از جایی شروع می‌شود که آیلار، با مادر و برادرش جر و بحث می‌کند. بحثی که پیرامون بیرون رفتن او و رفتن به خانه پدربزرگش است که مادر و برادرش درصدد این هستند که نگذارند او از خانه خارج شود. این قسمت مربوط به بخشی از گذشته داستان است و از زبان آیلار روایت می‌شود.
بخش بعدی از زبان شخصی به نام محمد است که پلیس است و به‌خانه‌ای رفته که محل ارتکاب جنایت‌ است اما در آنجا مورد حمله و ضربه شخصی قرار می‌گیرد که بعد مشخص می‌شود آیلار است.
آغاز کلیشه چندانی ندارد اما خالی از توصیفات مناسب است. در واقع می‌توان گفت خالی از هرگونه توصیفی اعم از توصیف مکان، صدا، احساسات و همچنین شخصیت‌پردازی بیرونی و درونی‌ست. آغاز با حضور سه شخصیت شروع می‌شود و مخاطب هیچ تصوری از هیچ‌کدام از آن‌ها پیدا نمی‌کند.
شخصیت محمد هم که راوی دوم داستان است به همین منوال وارد سیر داستان می‌شود بی‌آنکه توصیفی از او وجود داشته باشد. باید در نظر داشته باشید که توصیف مکانی که قتل در آن صورت گرفته، بسیار جای کار دارد و نمی‌توان تنها به نوارهای زردی که دور آن کشیده‌اند اشاره کرد.
آنچه که بعد از کمبود توصیفات به چشم می‌آید، نبود کشمکش‌های درونی لازم است. برای شخصیت آیلار بی‌شک شرح حال و هوایی که از عصبانیت او در قبال برادر و مادرش وجود دارد، بسیار لازم است. همچنین درباره شخصیت محمد که یک پلیس است و وارد صحنه قتلی شده باید درگیری‌های فکری زیادی وجود داشته باشد.
آغاز رمان شما با ابهاماتی که سوال‌ها و تعلیق‌هایی را ایجاد کرده‌اند شروع شده است؛ مثل علت جلوگیری مادر و برادر آیلار از بیرون رفتن او از خانه و یا دلیل اصرار به رفتن به خانه پدربزرگش. همچنین دلیل اجبار اقامت سه ساله او در فرانسه. از طرفی قتلی که انجام شده و شخصی که به سر محمد ضربه وارد می‌کند‌. این تعلیق‌ها نشان دهنده این است که رمان شما با کشمکش‌های بیرونی مناسبی آغاز شده است اما آنچه کمبودش حس می‌شود و در بالا هم به آن اشاره شد کمبود توصیفات و کشمکش‌های درونی‌ست که باعث شده پرداختی صورت نگرفته باشد که این خود می‌تواند جذابیت آغاز را کمتر کند. پیشنهاد می‌کنم روی مواردی که گفته شد بیشتر تمرکز کنید.

میانه:
اوج و فرودهای زیادی در داستان وجود دارد. میانه با حضور آیلار در خانه محمد، آشنایی با سهیل و عطیه و بعد هم سیمین و مینا ادامه می‌یابد و بعد به آشتی با مادر و بردار آیلار می‌رسد.
اوج داستان تا این‌جا که نوشته شده مربوط به زمانی‌ست که آیلار و محمد به اجبار مادرهایشان در حالی‌که طبق نظر خودشان از یکدیگر متنفرند، باید با هم ازدواج کنند. ازدواجی که بسیار ناگهانی و البته بی‌دلیل اتفاق می‌افتد. از طرفی می‌توان اوج داستان را در گرفتار شدن به دست قاتل پدربزرگ آیلار دانست که در هر صورت برای هیچ‌کدام‌شان توضیح و توجیهی وجود ندارد. همچنین به‌دلیل عدم توصیفات لازم و کشمکش‌های درونی مناسب، نقاط اوج بسیار سریع می‌گذرند و بیشتر از این‌که هیجان را به مخاطب القا کند، او را دچار سردرگمی می‌کنند.
نقاط اوج داستان شما بدون وجود پرداخت‌ لازم که می‌تواند آن‌ها را به لحظات و صحنه‌هایی به‌یادماندنی تبدیل کند، خالی از هیجان کافی هستند و در این زمینه ضعیف عمل کرده‌اید. صحنه‌های خالی از توصیفات و کشمکش‌ها سیر رمان شما را دچار سرعت زیاد می‌کند و خواننده آنچه را برای ادامه رمان نیاز دارد یعنی جذابیت و هیجان را دریافت نمی‌کند.
پیشنهاد می‌کنم روی پرداخت بهتر نقاط اوج خود بیشتر کار کنید.

سیر رمان:
به‌طور کلی سیر رمان تا حدی متعادل است. اتفاقات پشت سرهم رخ نمی‌دهند یا افراد بی‌جهت و بی‌مقدمه وارد داستان نمی‌شوند اما در سیر رمان شما چند ایراد مهم وجود دارد. اول این‌‌که از کشمکش‌ها و اتفاقات خیلی زود عبور می‌کنید (همان‌طور که درباره‌شان در رکن میانه هم صحبت شد). برای مثال در همان ابتدای رمان واکنش‌های آیلار و مادر و برادرش در بحث و جدلی که با هم دارند خالی از توصیف احساسات و کشمکش‌های درونی لازم است. افرادی که عصبانی هستند و در حال جدال با یک‌دیگرند کنش‌ها، واکنش‌ها و احساسات خاصی را تجربه می‌کنند. همچنین رفتارهایی را از خود بروز می‌دهند که متناسب با همان حال و هوا و شرایط بحث و جدلشان است. نکته دیگر به توصیف شخصیت‌های درونی و بیرونی برمی‌گردد؛ توصیف چهره‌هایی که باید عصبانیت و ناراحتی‌شان را به خوبی نشان دهد هم نادیده گرفته شده‌اند.
نکته بعدی که بسیار هم مهم است نحوه اطلاعاتی‌ست که به‌خواننده می‌دهید.
برای مثال:
"سرهنگ جنایی‌ام"
چیزی به اسم سرهنگ جنایی وجود ندارد، محمد سرهنگ است شاغل در دایره جنایی‌ست.
"رشته دکتری"
دکتری بخشی از دوره عالی تحصیلات دانشگاهی‌ست، آنچه مدنظر شماست رشته پزشکی‌ست.
"با انگشت اتهامم، به آن اشاره کردم."
در واقع انگشت اتهام یک اصطلاح است که بی‌شک استفاده‌اش در این‌جا کاملا نامناسب است. کافی‌ست بگویید با انگشت به آن اشاره کردم.
"باید با خانواده پیرمرد یک مصاحبه‌ای گرفته بشه."
جمله شما هم از نظر دستوری و هم ساختاری ایراد دارد؛ مصاحبه گرفتنی‌ست و شدنی نیست، همچنین با آوردن کلمه "یک" دیگر نیاز به آوردن "ای" پس از کلمه مصاحبه که همان معنی یک را می‌دهد نیست. درستش این است که این‌گونه نوشته شود: "یک مصاحبه" یا "مصاحبه‌ای"
و نکته آخر درباره این جمله این است که مصاحبه گرفتن کار پلیس نیست پلیس از شاهدین و یا خانواده مقتول سوال می‌پرسو از مجرمین بازجویی می‌کند.
"تو دانشگاه درس ریاضی و فیزیک می‌خونه"
در دانشگاه رشته‌ای به نام ریاضی و فیزیک وجود ندارد. یا ریاضی‌ست و رشته‌هایی که از ان مشتق می‌شوند و یا فیزیک و رشته‌های مربوط به آن.
پیشنهاد می‌کنم در رابطه با این موارد پیش از نوشتن، درباره‌شان تحقیق کنید که این خود بخشی از وظیفه نویسنده است.
مورد بعدی که سیر داستان شما را دچار مشکل کرده است غیرمنطقی بودن برخی اتفاقات است که این مورد باعث می‌شود باورپذیری داستان و شخصیت‌ها برای مخاطب غیرممکن شود. برای مثال: چرا یک دختر جوان به‌راحتی وارد خانه شخصی می‌شود که آشنایی‌شان تنها لحظاتی کوتاه بوده است. و یا ازدواج ناگهانی و بی‌دلیل محمد و آیلار که حتی دلیلی برای اجبارشان هم توسط مادرهایشان وجود ندارد. همچنین قبول همکاری آیلار با تیم پلیس برای یافتن قاتل پدربزرگ او، که در واقعیت چنین اتفاقی امکانش زیر صفر است. پلیس اگر بخواهد از شخصی که پلیس نیست برای بهبود روند کار ماموریت‌هایش استفاده کند، بی‌شک بدون اجازه از مقامات و آن‌هم پس طی پروسه‌های تحقیقاتی خاص در رابطه با آن شخص هرگز چنین کاری انجام نخواهد داد.
و نکته آخر یک پیشنهاد است که می‌تواند سیر رمان شما را از سردرگمی که مخاطب را دچار می‌کند برهاند. پیشنهاد می‌کنم آغاز داستانتان را از زمان حال شروع کنید، یک اشاره جذاب به شرایطی که هیجان و جذابیت خوبی دارد و محمد و آیلار در دام قاتل گرفتار شده‌اند و حال گذشته را به یاد می‌آورند.
این که تنها گذشته را روایت می‌کنید و تنها گریزی کوتاه به زمان حال می‌زنید برای مخاطب شما سردرگم کننده است.

مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها:
تناسب بین دیالوگ‌ها‌ و مونولوگ‌ها رعایت نشده است و رمان بیشتر دیالوگ‌محور است. مونولوگ‌ها کوتاهند و خالی از توصیفات و کشمکش‌های درونی شخصیت‌ها.
در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آن‌ها کمک می‌کند.

لحن و بافت:
لحن‌ داستان درحالت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای‌ست و این امر در همه پارت‌ها رعایت شده است و پرش لحن در آن‌ها دیده نمی‌شود.

شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت‌ که شامل شخصیت‌پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری‌ست گفته می‌شود. شخصیت‌پردازی رکن مهمی‌ست که باعث جذب خواننده و همذات‌پنداری او با شخصیت‌های داستان می‌شود. توصیفات شخصیت‌ها چه بیرونی و چه درونی باید غیرمستقیم و به دور از کلیشه باشند.
شخصیت‌پردازی بیرونی بسیار کم و تنها در چند مورد اتفاق افتاده است که همان‌ها هم مستقیم و کلیشه‌ای هستند.
برای مثال:
"مانتویی به رنگ صورتی کم‌حال که تا زانوهایم بود و شالی به رنگ همان مانتویم. نگاهی به خود در آینه انداختم. ابروهایی صاف و پهن و پرپشت."
این توصیف که حتی جملات کاملی هم ندارد و فاقد افعال لازم هستند، بسیار کوتاه، مستقیم و پرکلبشه هستند.
بهتر بود برای چنین توصیف ظاهری، از یک کمد لباس استفاده کنید و آیلار از بین مانتوهای موجود مانتویی صورتی و شالی که رنگش هماهنگی خوبی با آن مانتو را دارد، انتخاب کند. برای توصیف ابروهایش هم بهتر است بگویی دستی به ابروهای پخنش کشید و یا چنین توصیفاتی.
به شخصیت پردازی درونی تقریبا پرداخته نشده است. تنها چیزی که می‌توان در شخصیت‌ها دید گارد گرفتن‌هایشان مقابل یک‌دیگر است که در همه شخصیت‌ها هم تا حدی دیده می‌شود. مثلا برای شخصیت آیلار که یکی از شخصیت‌های اصلی داستان است نمی‌توان خصوصیات اخلاقی خاصی را در نظر گرفت. خصوصیاتی هم که ذکر شده‌اند اکثرا کلیشه‌ای و در بسیاری مواقع کودکانه هستند و به‌دور از شخصیت کسی که در دوران جوانی خود به‌سر می‌برد و مخاطب انتظار دارد کمی منطقی‌تر رفتار کند.
"مهربان بود، کمکم می‌کرد، تازه دوست داشت از من گیتار زدن یاد بگیرد. با آن‌ که هنوز برایش گیتار نزده بودم. کلا تک‌دختر بود مانند خودم."
در اینجا توصیفی درباره شخصیت عطیه آورده‌ای که از زبان آیلار است. توصیفاتی که همچنان مستقیم و کلیشه‌ای هستند.

توصیفات:
توصیفات لازمه صحنه‌پردازی‌ها و فضاسازی یک داستان هستند و در باور‌پذیری و جذابیت داستان نقش مهمی را ایفا می‌کنند. باید این را هم درنظر داشت که توصیفات از هم مجزا نیستند و در کنار یکدیگر توصیفات کامل‌تری را ارائه می‌دهند.
توصیفات باید غیر مستقیم و به دور از کلیشه باشند و به‌صورت گام‌به‌گام انجام شوند.
توصیفات مکان چندانی در داستان شما وجود ندارد.
"وارد اتاق که شدم نگاهی به دکوراسیون اتاق انداختم. همه دیوارش صورتی کم‌حال. کمدهای صورتی و سفید در کنار حمام، یک آینه دراور وسط اتاق، یک عکس خانوادگی که محمد و یک دختر؛"
توصیفی که درباره اتاق مینا داده‌اید باز هم مستقیم است، جملات ناقصند و بی‌فعل تمام می‌شوند. در توصیف مکان تکنیک توصیف گام‌به‌گام همراه با توصیفات دیگر، بهترین نوع توصیف هستند. بهتر بود از لحظه ورود آیلار به اتاق توصیفات را گام‌به‌گام آغاز می‌کردید.
مثلا: آنچه در اولین نگاه به‌چشم بیننده می‌آمد صورتی‌های بسیار بود که نشان می‌داد صاحب این اتاق بی‌شک دختری‌ست نهایتا در سنین نوجوانی. دیوارهای صورتی کم‌رنگ در کنار ارغوانی و سفید سرویس چوب، محیطی دخترانه و فانتزی آفریده بود. عروسک‌هایی که آن‌ها هم اکثرا یا صورتی بودند و یا لباس‌هایی به رنگ صورتی به‌تن داشتند، روی تختی که روتختی راه‌راه سپید و صورتی‌ داشت حس و باور بیننده را به این موضوع بیشتر می‌کرد و...

توصیف صدا و آوا هم وجود نداشت. توصیف صداها در شخصیت‌پردازی، توصیف مکان و فضای داستان و صحنه‌پردازی آن کاربرد زیادی دارد که شما آن را نادیده گرفته‌اید. شخصیت‌ها در حالات مختلف خود می‌توانند صدایی با ویژگی‌های خاص داشته باشند. مثلا کسی که عصبانی‌ست و فریاد می‌زند بی‌شک با همان شخص در زمانی که با مهربانی صحبت می‌کند، صدای متفاوتی دارد. عصبانیت می‌تواند صدا را خشن، پر خط و خش و لرزان کند و در عین حال مهربانی باعث می‌شود صدا نرم، ملایم و یا حتی آهنگین به‌نظر بیاید.
همچنین توصیف صدای صحنه، که می‌تواند توصیف صدای پدیده‌های طبیعی مثل رعد و برق، باران، باد و یا طوفان باشد و یا برخورد اجسام، خرد شدن و شکستنشان، بسته شدن یا باز شدن درب‌ها و...

توصیف احساسات و هیجانات هم خیلی کم و در بسیار مواقع اصلا صورت نگرفته‌اند.
برای مثال:
"مینا با ترس نگاهش میان من و سیمین‌بانو می‌افتد."
توصیف فردی که می‌ترسد، باید توصیف حالاتی باشد که نشان‌دهنده ترس اوست. ترسیدن می‌تواند با چهره‌ای که رنگش پریده، دست‌ها یا بدنی که می‌لرزد و ... همراه باشد.
و یا
"چرا حس می‌کردم دارند چیزی را از من مخفی می‌کنند در حالی که فکر می‌کنند من خر هستم و چیزی نمی‌دانم... ."
این‌که آیلار چه چیزی را در دیگران می‌بیند که حس می‌کند دارند چیزی را از او مخفی می‌کنند دقیقا همان چیزی‌ست که باید توصیف شوند. مثلا چشمانی که از او فراریند یا سردرگمی در حرف زدنشان، من‌من کردن یا لکنت گرفتن و...

زاویه دید:
داستان توسط اول شخص روایت می‌شود، گاهی از دیدگاه آیلار و گاهی هم از دیدگاه محمد و تا اینجای داستان تغییری در زاویه دید دیده نمی‌شود. برحسب ژانرها، سیر و محتوای داستان به‌نظر می‌رسد بهتر بود به‌جای اول شخص از زاویه دید راوی یا سوم شخص استفاده می‌کردید که دست شما را برای توصیفات و ایجاد تعلیق و کشمکش بیشتر باز می‌گذارد.

کشمکش و تعلیق:
شروع داستان با تعلیق‌های خوبی که پیشتر به آن‌ها اشاره کردم آغاز می‌شود. تعلیق‌ها در طول رمان ادامه می‌یابند هرچند گاهی سیری غیرمنطقی و غیرقابل باور پیدا می‌کنند مانند همان جریان ازدواج ناگهانی آیلار و محمد و یا علت رها کردن تحصیلات پزشکی و روی آوردن به هکری و یا نواختن گیتار.
در داستان بیشتر شاهد کشمکش شخصیت‌ها با یکدیگر هستیم که کشمکش بیرونی داستان محسوب می‌شوند. مثل کشمکش آیلار با محمد، مادرش، آیهان، عطیه، مینا، سیمین و ...
همچنین اتفاقاتی مثل قتل پدربزرگش وهمکاری با پلیس برای هک کردن دوربین‌های مداربسته برای یافتن قاتل پدربزگش هم بخشی از کشمک‌های بیرونی داستان هستند.
اگرچه همان‌طور که در بالا هم گفته شد شما بسیار سریع از این کشمکش‌ها و اتفاقات رد می‌شوید و این باعث گیج شدن خواننده شما می‌شود.
کشمکش‌های درونی در داستان شما بسیار کم‌رنگند. در حالیکه داستانی با ژانر عاشقانه و پلیسی می‌تواند برای شخصیت‌ها موقعیت‌های بسیاری برای درگیری‌های فکری ایجاد کند. از آن‌جا که زاویه دید شما اول شخص است و دو راوی دارید این کشمکش‌های درونی درواقع افکاری هستند که ذهن آیلار و محمد را در رابطه با اتفاقات و کشمکش‌های بیرونی و تعلیق‌ها به خود مشغول می‌کنند.

ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره دختری‌ست به نام آیلار که به دنبال قاتل پدربزرگش وارد خانه او می‌شود و در آنجا با پلیسی به نام محمد که مامور پرونده است آشنا می‌شود. آیلار که از مادر و برادرش ناراحت است همراه محمد به خانه بزرگ او می‌رود و از آن‌جا که به هک کردن وارد است به محمد می‌گوید که می‌تواند روی او هم حساب کنند. محمد قبول می‌کند اما از آنجا که فرد مذهبی‌ست رفتارش با آیلار سرد و خشک است. مادر و خواهر محمد که به سفر رفته‌اند باز می‌گردند و با آیلاری مواجه می‌شوند که در خانه‌شان حضور دارد و....
ایده داستان مانند بسیاری از رمان‌های عاشقانه دارای کلیشه بالایی‌ست. دو فردی که به دلیل برخوردهای نامناسبشان با تنفر و دلخوری و به اجبار خانواده‌هایشان با هم ازدواج می‌کنند و بی‌شک ازدواجشان به عشق می‌انجامد.
کلیشه در ایده هرچقدر هم که زیاد باشد نیازمند پرداخت مناسب نویسنده است. همان چیزی که به خوبی می‌تواند داستانی پر از کلیشه‌ها را به داستانی جذاب و مورد پسند مخاطب تبدیل کند. پرداخت مناسب یک رمان به توصیفات درست و به‌جا، شخصیت‌پردازی‌های خلاقانه و مناسب و ایجاد تعلیق و کشمکش‌های درونی و بیرونی به‌جا و متناسب با فضای داستان مربوط است.
اما همان‌طور که پیش از این هم گفتم داستان شما خالی از توصیفات، شخصیت‌پردازی و کشمکش‌های درونی مناسب و کافی‌ست. همچنین پرش‌های نادرست از گذشته به زمان حال و عبور از اتفاقات مهم باعث شده رمان شما دچار کلیشه بسیار شود.

ایرادات نگارشی:
• ایرادات نگارشی در متن داستان کم و بیش دیده می‌شود؛ علائم نگارشی تقریبا به درستی استفاده شده‌اند.
• فاصله‌ها و نیم‌فاصله‌ها هم معمولا رعایت شده‌اند اما باز هم گاهی در متن عدم رعایتشان دیده می‌شود
لب هایم✖️ لب‌هایم✔️
بلند تر✖️ بلند‌تر✔️
کفش های✖️ کفش‌های✔️
احوال پرسی✖️ احوال‌پرسی✔️
خوشتیپ✖️ خوش‌تیپ✔️
و...
• افعال در جای درست و متناسب با فاعل‌ها انتخاب شده‌اند اما در متن پرش زمانی در آن‌ها دیده می‌شود که باید ویرایش شوند. برای نمونه:
"سریع با دست ‌راستم آدرس را داخل برگه می‌نویسم. از او تشکر می‌کنم و سریع از اتاق سیستم خارج می‌شوم. برگه را داخل جیب شلوارم فرو دادم و از سهیل خواستم که برویم."
که دو جمله اول افعالی در زمان حال دارند و بعد از آن افعال گذشته شده‌اند.
• همچنین در متن داستان جملاتی دیده می‌شود که از نظر دستور زبان، ساختار درستی ندارند و تعدادشان هم بسیار زیاد است. مثل:
"ولی با خود فکر کردم که این حرف چقدر بد برای من و خود محمد است."✖️
"ولی با خود فکر کردم که این حرف چقدر برای من و خود محمد بد است."✔️

• در متن داستان اشتباه املایی و تایپی کم و بیش دیده می‌شوند:
چلپانده✖️ چسبانده✔️
بالاعه‌ها‌✖️ بالاعه ها✔️ ها چون برای تاکید آمده و های جمع نیست باید با یک فاصله از کلمه قبل نوشته شود
باهایشان✖️ با آن‌ها✔️
خودم میرم به عرض خانوادشون یا خودشون بیان اداره.✖️
جمله فاقد قواعد دستور زبان لازم است و مفهوم لازم را نمی‌رساند. به‌عرض خانواده‌ای رفتن کاملا اشتباه است می‌توانید بنویسید: "به عرض خانواده‌شون می‌رسونم یا بهشون اطلاع میدم"✔️
دقیقا✖️ دقیقاً✔️ تنوین برای کلمات تنوین‌دار الزامی‌ست
اصلا✖️ اصلاً✔️
ذاهدی✖️ زاهدی✔️
نیافتم✖️ نیفتم✔️
دست‌های چپم✖️ دست‌ چپم✔️
گورجه✖️ گوجه✔️
و...

نقاط قوت:
مقدمه، کشمکش‌های بیرونی، بافت و لحن

نقاط ضعف:
عنوان، خلاصه، جلد، میانه، سیر، توصیفات و شخصیت‌پردازی، ایده و پیرنگ، ایرادات نگارشی و...

سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، نرگس عزیزم
نوشتن یک مهارته که می‌تونه با تمرین بسیار مثل هر مهارت دیگه رشد کنه و بالنده بشه
برات آرزوی موفقیت می‌کنم عزیزدلم، قلمت مانا🌹
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Nargess86

Nargess86

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
102
948
مدال‌ها
2
سلام گلم مرسی که اشکالاتمو گفتی... ژانر های جنایی رو باید حذف بشه؟
 

Nargess86

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
102
948
مدال‌ها
2
اما میشه از پارت‌های بعدی این‌ها رو درست کنم?
 

Nargess86

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
102
948
مدال‌ها
2
جنایی گذاشتم چون که پدربزرگ آیلار به قتل رسیده بود اما در پارت‌های بعدی قتلی رخ میده که شاید جنایی بشه
 

Nargess86

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
102
948
مدال‌ها
2
و محمد و بقیه پلیس‌های اداره از این قتل شوکه بشن اما خب من تصمیمی که گرفتم این بود که کشمکش های بیرونی رو جلو بیارم و وسطاش به درونی برسونمش.
 

Nargess86

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
102
948
مدال‌ها
2
این اشکال داره یا نه گلم؟ میشه بیشتر برسونی؟ بعدشم این اولین باره که رمان جنایی و پلیسی رو درون رمانم میزارم
 

Nargess86

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
102
948
مدال‌ها
2
چون علاقه خاصی که به رمان پلیسی داشتم این بود که مانند بقیه کلیشه ننویسم، پس گذشته و حال رو وسط آوردم. بنابراین سعی نمودم که زیاد کلیشه‌ای ننویسم عزیزم باز هم ممنونم که اشکالاتمو گفتی تا به دردسر نیوفتم
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,527
44,489
مدال‌ها
7
سلام نرگس جانم
درباره ژانر جنایی توی نقد هم توضیح دادم عزیزم
که باید حتما صحنه جنایت داشته باشه
در غیر این صورت همون ژانر پلیسی کافیه
درباره رفع اشکالات پیشنهاد می‌کنم از اول رمانت این کار رو انجام بدی تا قبل از درخواست تگ ایرادات برطرف بشه
اگه باز هم سوالی هست توی نمایه یا خصوصی در خدمتم عزیزجانم
موفق باشی🌹
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Nargess86
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین