«بسمه تعالی»
{نقد شورای رمان شفق عمیق شب}
منتقد: شاه صنم
عنوان:
باید دقت کرد، عنوان ساختار رمان را نشان میدهد و ساختار رمان همان نشانگر محتواست. عنوان شما از سه واژهی شفق، عمیق، و شب تشکیل شده بود. کلمات شب و عمیق، دارای کلیشه بودند اما کلمه ی شفق، میتوانست جذابیت مافی را برای عنوان بیافریند. همچنین ترکیب کلمهی شفق عمیق با کلمهی شب، موجب ایجاد تضاد و جذابیت خاص در داستان میشد.
عنوان با ژانرهای انتخابی یعنی عاشقانه و اجتماعی مرتبط بود. عنوان با مقدمه و خلاصه و جلد مرتبط بود اما ارتباط چندانی با بدنه نداشت، البته شاید این به دلیل کامل نبودن رمان در مرحله ی نقد باشد.
عنوان جذابیت برای خواندن رمان را داشت، اما چندان کنجکاوکننده نبود.
ژانرها:
اصلی ترین ژانر که به صورت قالب در رمان دیده میشد ژانر تاریخی بود که به زمان جنگ تحمیلی برمیگشت. متاسفانه وقتی نویسنده به سالهای گذشته، و تاریخ سفر میکند و در مورد آن زمان مینویسند، باید حتما ژانر تاریخی را ژانر قالب یا مکمل قرار دهد. بنابراین باید ژانر تاریخی به داستان اضافه شود.
ژانرهای عاشقانه و اجتماعی نیز بهطور کافی در رمان مشاهده میشدند.
خلاصه رمان:
خلاصه ی شما اندازه استاندارد داشت، به دور از کلیشه بود و میتونست مخاطب رو به خوندن رمان جذب کنه و با عنوان و بدنه مرتبط بود. بک گنگی خاصی در اون دیده میشد که نشانی از اتفاقات تو در تو و پیچیده ی رمان بود. مخاطب میتونست تشخیص بده که با یه رمان جنجالی و پیچیده روبهرو خواهد بود که اتفاقات زیادی در اون رخ خواهد داد. اما با ژانرهاب انتخابی متناسب و هماهنگ نبود و سرنخ اتفاقات داستان رو به خواننده میداد و یه متن دلنشین و تفکر برانگیز بود که اگر بهعنوان مقدمه به کار میرفت، خیلی بهتر جواب می داد. ولی به عنوان خلاصه هم متن خوبی بود.
جلد:
جلد انتخابی، فضای تاریکی که داشت به خپبی با عنوان هماهنگ و متناسبش میکرد. ژانر عاشقانه رو به خوبی به نمایش میکشید فونت و تکست انتخابی مناسب بود و در کل جلد خوبی طراحی شده بود.
مقدمه:
مقدمه ی رمان شما اندازه متناسبی داشت و با ژانرهای انتخابی مرتبط بود. کلمه ی وطن، به خوبی ژانر اجتماعی و کلمه عشق، ژانر عاشقانه رو به مخاطب منتقل میکردند. همچنین مقدمه با بدنه نیز مرتبط بود. مقدمه به دور از کلیشه بود و جذب کافی کافی را داشت و نشان میداد که کارکترها برای ادامه دادن، تلاش و جنگ میکنند.
آغاز:
باید کنجکاو کننده باشد. به دور از کلیشه و مبهم بودن آغاز باعث جذب بیشتر خواننده میشود. آغاز رمان شما، که حال بد و بیمارستان رفتن شخصیت اصلی را به در قلم میکشید، مخاطب را جذب و کنجکاو میکرد تا بداند چه اتفاقی برای شخصت اصلی افتاده است و خانواده اش نیز چه برخوردی با آن خواهند داشت. همچنین به دور از کلیشه و نو بود. چنین آغازی چندان در کلیشهها ثبت نشده است.
همچنین توصیفات کافی از مکان، صداها و آواها نیز در آغاز دیده میشد که موجب درک و تصور کافی خواننده از فضای داستان میشد.
میانه:
میانهی رمان باید دور از کلیشه باشد، همچنین اطلاعات در میانه باید آرام آرام گفته شوند و شخصیتها و اطلاعات به طور ناگهانی به خواننده داده نشوند. از این نظر در میانه به خوبی عمل شده بود و نویسنده کاملاً حرفهای، اطلاعات را کمکم و طبقه بندی شده به خواننده می داد. نقطه ی اوج، آن جایی بود که یاسمن همهچیز را به خانوادهاش توضیح میداد و مخاطب به دنبال پاسخ سوال هایش بود و حسابی کنجکاو می شد و علاوه بر آن، کنجکاو و منتظر بود تا عکس العمل خانواده ی یاسمن را بداند.
لحن و بافت:
لحن و بافت داستان شما از نوع دوم یعنی دیالوگها محاوره ای و منولوگ ها ادبی بود. این بافت، و لحن، در تمامی طول داستان رعایت شده و یکدست بود.
سیر رمان:
سیر رمان، به سرعت افتادن اتفاقات و وقایع در طول داستان میگویند. سیر رمان باید متعادل باشد. یعنی نه آنقدر سریع باشد و اتفاقات و شخصیتها آنقدر تند تند وارد داستان شوند که باعث گیج شدن خواننده شود، و نه آنقدر آرام و آهسته پیش برود که خواننده از خواندن ادامه داستان خسته شود. پس سیر باید متعادل باشد تا موجب کم شدن جذب خواننده نشود. سیر رمان شما کمی کند و خسته کننه بود و در طول سی پارت، فقط چند تا اتفاق مهم افتاد. کمی باید سیر رمان را تند تر کنید تا خواننده خسته نشود. در ادامه اگر کمی سیر را تندتر کنید، سیر شما مشکلی ندارد.
دیالوگها و مونولوگها:
تناسب بین دیالوگها و منولوگها تقریباً رعایت شده بود و در اکثر پارتها، دیالوگ و منولوگ، متناسب بود و به صورت اندازهی نا متناسب نبود.
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی، باید به دور از کلیشه و غیر مستقیم باشد.
شخصیت پردازی درونی: شخصیت پردازی درونی که اصولاً به ویژگی های اخلاقی و خصوصیات اخلاقی شخصیت ها اشاره دارد، باید به طور غیر مستقیم باشد تضاد نداشته باشد. برای مثال احسان، نوعی تضاد اخلاقی داشت که در برخی مواقع، عاشق، و در برخی مواقع، شک برانگیز رفتار میکرد. اما این به نوعی به اصل پیرنگ بر میگردد و ایرادی ایجاد نمیکند اما در کل شخصیت پردازی درونی کمی ضعیف بود و بنده در تمام طول داستان منتظر بودم تا نویسنده، کم کم، به دور از کلیشه و غیر مستقیم، توضیحاتی کافی، از شخصیت یاسمن به خواننده بدهد.
شخصیت پردازی بیرونی: شخصیت پردازی بیرونی نیز کمی در داشتان ضعیف بود و جا داشت بتوانید بیشتر، به طور غیر مستقیم و به دور از کلیشه ظواهر اشخاص را توصیف کنید.
توصیفات مکان:
توصیفات مکان در طول داستان از جمله بیمارستان، یا خانه یاسمن به خوبی رعایت شده و دیده می شد.
توصیفات صداها و آواها:
توصیف صداها و آواها نیز در متن داستان به خوبی مشاهده میشد و خواننده میتوانست به خوبی حالت، جهت، و... صدای اشخاص را تشخیص دهد و موقعیت را به خوبی درک و تصور کند.
توصیف احساسات:
توصیفات احساسات نیز در متن بی کم و کاست و به خوبی انجام شده بود و به خوبی حس کلافگی، ندامت، عصبانیت، و حزن و اندوه یاسمن یا احسان را به مخاطب منتقل میکرد و درک و تصور او را از حالات یاسمن و دیگر اشخاص بهبود می بخشید.
زاویه دید:
زاویه دید در تمامی طول داستان یه صورت سوم شخص یا دانای کل بود و تغییر نکرده بود و مخاطب را گیج نمی کرد و تماماً یکدست بود.
کشمکش و تعلیق:
کشمکش و تعلیق درونی: کشمکش و تعلیق درونی در اشخاص به خوبی دیده میشد که مثلا احسان مدام با خود درگیر بود تا بتواند یاسمن را رها کند و به ماموریت برود یا حالات یاسمن که مدام درگیری ذهنی و عاطفی داشت و کلافه بود و این کشمکشها و تعلیق ها مخاطب را جذب، و داستان را شورانگیز میکرد.
کشمکش و تعلیق بیرونی:
کشمکش و تعلیق بیرونی نیز به خوبی در متن مشاهده میشد و مخاطب را جذب و تشویق میکرد تا نتیجه ی کشمکش ها را بداند. در زمان های جدال بین یاسمن و خانواده یا نامزد اش، مخاطب با اشتیاق و کنجکاوی، داستان را دنبال میکرد تا نتیجه ی کشمکش ها را بداند.
ایده و پیرنگ:
پیرنگ در واقع همان اسکلت داستان است که به آن بال و پر داده می شود و پردازش روی آن صورت میگیرد. پیرنگ دو نوع بسته و باز دارد که اصولاً قبل از اتمام داستان نمی توان آن را تشخیص داد. داستان هنوز چندان باز نشده بود و مخاطب در این سی پارت، چیز زیادی از ایده وجریانات داستان نمی فهمید اما همین قدر مخاطب مطلع میشد که عشق بین احسان و یاسمن بخش عمده ی داستان و ژانر عاشقانه را تشکیل میدهد و در کنار آن، جنگ تحمیلی و مأموریت های احسان و ژانر احتماعی نیز قرار است به آن جذابیت ببخشد.
ایده چندان نو نبود و به کلیشه نزدیک بود اما اگر اتفاقات هیجان انگیز و متفاوتی در طول داستان رخ دهد، خواننده را با یک اثر نو و اشتیاق انگیز رو به رو میکند. و داستان را بهبود می بخشد.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی زیادی در رمان شما مشاهده نمی شد اما گاها بدون اشاره ی مستقیم ، به صورت غیر مستقیم به مسائل فیلترینگ اشاره شده بود که توسط ویراستار یا ناظر حذف یا جایگزین خواهدشد.
نقاط ضعف و نقاط قوت:
نقاط قوت: عنوان قوی_ انتخاب مناسب ژانرها_ خلاصهی نو_ جلد انتخابی خوب و مرتبط_ مقدمه قوی و خوب_ آغاز خوب و کنجکاو کننده_ میانه ی شورانگیز و کنجکاو کننده_ لحن و بافت یکدست_ اندازه دیالوگ و منولوگها متناسب_ توصیفات مکان، صداها و آواها، و احساسات کافی، خوب و قوی_ زاویه دید یکدست و مناسب_ کشمکش و تعلیق کافی و مناسب درونی و بیرونی _ ایده و پیرنگ خوب_ ایرادات نگارشی کم_ سیر تقریباً متعادل.
نقاط ضعف: نبود ژانر تاریخی ژانرهای انتخابی_ اشاره غیر مستقیم نویسنده به برخی موارد فیلترینگ.
سخن پایانی منتقد:
قطعاً نقد به معنای کوبیدن نیست، بلکه رسالت اصلی آن، ساختن است. ساختن چیزی؛ بهتر از آنچه که قبلاً بوده است.
دیدگاه از نظر یک خواننده:
بنده به عنوان یک خواننده، از خواندن اثر بسیار زیبای شما که در رابطه با حماسه های رمان دفاع مقدس بود، بسیار لذت بردم و مشتاقانه منتظر ادامه ی داستانتان هستم.
موفق و موید باشید.🌹