(به نام خالق قلم)
عنوان: شمیمه حرمان.
عنوان از دو بخش تشکیل شده است. شمیمه (رایحه، بوی) حرمان (ناکامی) میشود گفت عنوان کلیشهای نیست؛ اما هیچ نقطهای را در ذهن خواننده روشن نمیکند. عنوان ذهن خواننده را به موضوع خاصی سوق نمیدهد. شمیمه حرمان (رایحه ناکامی)، عنوان با ژانرها اجتماعی، تراژدی، عاشقانه مرتبط است. اما با جلد و بدنه در ارتباط نیست. در بدنه خواننده ناکامی چشمگیری را مشاهده نمیکند. یا نویسنده در پارتهای جدید قرار است به این موضوع بپردازد! که آن هم خواننده را از ادامه داستان خسته میکند. نویسنده یا باید عنوان را تغییر دهد؟ یا باید عنوان را در همین پارتهای اولیه با بدنه مطابقت دهد.
ژانرها: اجتماعی، تراژدی، عاشقانه.
از سه ژانر استفاده شده است. ژانر اجتماعی با تمام قسمتهای رمان مرتبط است. اما ژانر تراژدی با هیچ قسمت رمان مرتبط نیست. وقتی ژانر، تراژدی استفاده میشود، باید در بدنه از درگیری و کشمکشهای بیشتر و تأثیر گذارتری استفاده شود. مثلاً اضطراب و هیجان در شخصیتهای رمان و غم از دست دادن عزیزی و... که در رمان مشاهده نمیشود.
نویسنده یا باید ژانر تراژدی را حذف کند! یا با بدنه مرتبط کند. اما ژانر عاشقانه، در خلاصه، جلد و مقدمه، از عاشقانههایی بین پسر و دختری، گفته و یاد شده است؛ اما متأسفانه در بدنه هیچ نکتهای از عشقی بین دو جوان دیده نمیشود. اما عشق بین مادر و دختر، و عشق بین دو خواهر، به خوبی به نمایش گذاشته شده است.
خلاصه:
خلاصه از نظر حجم استاندارد است. رمان را لو نمیدهد و ذهن خواننده را برای ادامه رمان کنجکاو و درگیر میکند. خلاصه با ژانرها، اجتماعی، تراژدی و عاشقانه و جلد مرتبط است. اما با بدنه ارتباط آنچنانی ندارد. نویسنده در خلاصه از منجی نام برده است. نویسنده بوی عطر گل یاس را با آمدن منجی مثال زده است. که این جمله، ژانر عاشقانه را بهخوبی به رخ خواننده میکشاند؛ اما در بدنه از منجی و معجزه آمدنش خبری نیست. نویسنده شاید میخواهد در پارتهای آینده به این موضوع بپردازد که بهتر بود در همین پارتهای اول کمی به آن میپرداخت.
جلد:
جلد از پسر و دختری دستبهدست در حال دویدن با پای برهنه در زیر باران تشکیل شده است. دلنوشته روی جلد کاملاً از عشقی عمیق نهفته در رمان خبر میدهد. جلد با ژانر عاشقانه مرتبط است؛ اما متأسفانه در هیچ یک از پارتها، عاشقانهای بین پسری و دختری دیده نمیشود. جلد با بدنه مرتبط نیست اما با ژانر اجتماعی و عاشقانه مرتبط است.
مقدمه:
مقدمه از نظر حجم مناسب است. نویسنده در مقدمه از کلمات درست و بهجایی استفاده کرده است که میتواند خواننده را برای خواندن ادامه رمان ترغیب کند. اما مقدمه با بدنه ارتباط چندانی ندارد. نویسنده در مقدمه از اعتراف سخن گفته که به ناتوانیاش در مقابل دردهایش اقرار میکند؛ اما در بدنه، خواننده به همچنین برداشتی نمیرسد. مقدمه با ژانر عاشقانه مرتبط نیست، اما با ژانر اجتماعی و تراژدی مرتبط است.
آغاز:
آغاز، آغازی خوب و مناسب با ژانر عاشقانه، خلاصه، جلد، مقدمه و بدنه است. توصیفات مکانی و آواها غیر مستقیم است. آغاز کلیشهای نیست و کاملاً میتواند ذهن خواننده را بهسوی داستانی عاشقانه سوق دهد. در آغاز نویسنده از توصیف مکانی زیبایی استفاده کرده و شخصیت رمان را کمی در ذهن خواننده مخفی جلوه داده است. که این خود به شکل زیبایی ذهن خواننده را به بازی میگیرد. در آغاز، شخصیت اصلی رمان، در محل کارش است و خواهرش با وی تماس میگیرد و مکالمه دوستانه و صمیمی بینشان رد و بدل میشود که عشق بین دو خواهر را بهخوبی نشان میدهد. نویسنده در این صحنه از رمان و صحنههای مشابه با این موضوع، بیشتر از مونولوگ استفاده کرده است و دیالوگهای کمی بهکار برده است. خواننده در این قسمتهای رمان منتظر کلمات و دیالوگهای دوستانه و شوخطبعانه بین شخصیتهای رمان است؛ اما نویسنده با چند دیالوگ کوتاه از این پوئن مثبت به راحتی گذشته است.
میانه:
میانه، میانهای خوب و مناسب است، امابا کلیشه همراه است. میانه با عنوان (شمیمه حرمان) مرتبط نیست. در بدنه هیچ رایحه خوش، یا ناکامی چشمگیری دیده نمیشود. و یا اگر هست! آنقدر ضعیف هست که به چشم نمیآید. بهتر است نویسنده از عنوان بهتری برای این بدنه استفاده کند، یا بدنه را با عنوان مرتبط کند. میانه با خلاصه، مقدمه و جلد زیاد در ارتباط نیست. خواننده با مشاهده جلد، بهدنبال ماجرایی عاشقانه و سرخوشانه از سوی شخصیتهای رمان است؛ اما در تمام پارتهای رمان از عشقی بین پسر و دختری دیده نمیشود. بدنه کلیشهای پیش رفته و کمی خواننده را از ادامه رمان خسته میکند. اینکه مادری بیمار است، اینکه دختری بیپناه بهدنبال پول برای خرج عمل و بيمارستان است، اینکه دختر رئیسی چشمچران دارد که فقط بهفکر منافع خودش است، همه اینها موضوعات کلیشهای و تکراری هستند که در بیشتر رمانها با آنها روبرو میشویم؛ اما نویسنده با مونولوگهایی که در طول رمان استفاده کرده است توانسته رمان را با اینکه کلیشهای هست به نفع خود رقم بزند. و خواننده را برای خواندن رمان دلگرم کند. در رمان نویسنده، ابتدا از شخصی به نام (او) نام برده است که در جایجای رمان حضور کمرنگش دیده میشود. نویسنده باید روی این نکته توجه بیشتری نشان میداد و تا پارتهای آخر رمان حضور (او) را گنگ باقی نمیگذاشت. نقطه اوج رمان زمانی است که یاس در روز سرد زمستانی نان به دست به خانه باز میگردد و حضور (او) را در خانه به چشم میبیند و شوکه میشود. مادر خود را در گوشهای از خانه نگران مینگرد و خواهر گریان و بغض کردهاش را با حیرت از نظر میگذراند.و باز هم دیالوگهای کوتاه و مونولوگهای بیشتر باعث کمرنگ شدن این نقطه اوج شده، و متأسفانه نویسنده از این نقطه اوج زیبا بهآسانی گذشته است.
لحن و بافت:
دیالوگها محاورهای و مونولوگها ادبی بهکار رفته است. اما این لحن و بافت در برخی از پارتها بهخوبی حفظ نشده است. که نویسنده با ویرایش کوچک میتواند بهراحتی این نکته را برطرف کند.
سیررمان:
سیر رمان کاملاً اجتماعی پیش میرود. گاهی در برخی از پارتها پرشی رخ میدهد. و خواننده را کمی سردرگم میکند. برخی از دیالوگهای رمان خواننده را گیج میکند که از آن کدام شخصیت رمان است. سیر رمان نه آنقدر کند است که خواننده را از ادامه داستان خسته کند، و نه آنقدر تند است که خواننده را گیج کند. رمان از عشق دختری با مادرش و بلعکس گفته شده، مادر به بیماری قلبی مبتلا است و دخترک برای نجات مادر بیمار خود با بی پولی و بیکسی روبرو میشود. که با کمک همکار خود میتواندمادر بیمار خود را درمان کند، که خود ماجراهایی در پیش دارد.
دیالوگ و مونولوگ:
دیالوگها محاورهای و مونولوگها ادبی بهکار رفته است.که تقریباً تا آخر رمان حفظ شده، جز در قسمتی از پارتها مونولوگها محاورهای بهکار رفته است. که با ویرایش سرانگشتی این نکته حل میشود.
شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی بهدور از کلیشه و بهصورت غیر مستقیم انجام شده است. که با صفات شخصیتها تناسب دارد.
توصیف مکان:
توصیف مکان در بیشتر پارتها غیر مستقیم و دارای اندازه مناسب است. جز چند نکته کوچک که میتوان از آنها چشم پوشی کرد.
توصیف احساسات:
توصیف احساسات در رمان بهصورت غیر مستقیم بیان شده است. و خواننده بهراحتی میتواند احساسات شخصیت رمان را درک کند. و نویسنده توانسته از این برگ برنده استفاده درستی کند.
زاویه دید:
زاویه دید در رمان از زبان شخصیت اصلی رمان، یعنی (یاس) بوده است. و در تمام پارتهای رمان بهخوبی حفظ شده است.
کشمکش و تعلیق:
کشمکش در رمان بهخوبی یا بهگونهای زیادی شکل گرفته است که گاهی خواننده را از این امر خسته و زده میکند، اما نویسنده از مونولوگهای زیبایی استفاده کرده است که همین موضوع باعث کنجکاوی خواننده برای ادامه رمان میشود.
تعلیق در رمان کم و کمرنگ دیده میشود. نویسنده باید از دیالوگهای بیشتری استفاده میکرد. مثلاً زمانی که شخصیت (او) وارد داستان میشود! و یاس و خواهرش از دیدن او شوکه میشوند باید از دیالوگهای بیشتری استفاده میشد. یا در قسمتهای دیگر رمان که خواننده منتظر هیجان است، نویسنده باید از دیالوگهای احساسی و عصبی بیشتری استفاده میکرد.
ایده و پیرنگ:
ایده و پیرنگ که اسکلت ساختار رمان بر اثر آن شکل میگیرد و به داستان شاخ و برگ میدهد در رمان بهخوبی شکل گرفته است. یاس دختری با اقتدار و قوی است که به تنهایی با مشکلات زندگی روزمره میجنگد. مادر بیمار و خواهر کوچکترش را زیر پروبال خود گرفته و زیر بار درخواستهای غیراخلاقی رئیس شرکت خود نمیرود. یاس از حسرتی پنهان در قسمتهایی از رمان یاد میکند و سریع از آنها میگذرد، و خواننده را برای فاش کردن این راز کنجکاو و علاقهمند میکند.
ایرادات نگارشی:
غلط املائی و ایرادات نگارشی در برخی از پارتها مشاهده شد، که نویسنده بهراحتی میتواند آنها را رفع کند و از بین ببرد.
نقاط قوت:
ژانر اجتماعی، خلاصه، جلد، مقدمه، آغاز، شخصیت پردازی، توصیف احساسات،زاویه دید.
نقاط ضعف:
عنوان، ژانر تراژدی، میانه، دیالوگهای کم، ایرادات نگارشی.
سخن آخر منتقد:
نویسنده محترم، رمان شما دارای نکات مفید و آموزشی بههمراه بود. شما توانستهاید گوشهای از رنج و سختیهای یک خانواده و زنان را به چشم خواننده بهنمایش بگذارید. با آرزوی بهترینها در رمانهای بعدی شما.
خسته نباشید. 👍
با تشکر
کاپیتان بد. 🌹🤠
@اینویکتوس