نقد شورا نقد شورا | فرجام اعتزال

[شاهدخت]

نام اثر: فرجام اعتزال
نام نویسنده: عاطفه میرزایی
ژانر: عاشقانه
گپ نظارت: (6)S.O.W
خلاصه:
گاهی، گذشته‌ی رقم خورده‌ای که به میل آدمی نیست بر زمان حال و آینده‌ تأثیر می‌گذارد. از دست دادن عشقی غلط به بهانه‌ی گذشته‌ای که هیچ یک از لحظاتش به خواسته‌ی اویی که روزی دل‌باخته‌ شد، نبود.
و گاهی باید رفت تا در کشاکش قلبی که به عشق می‌تپد و منطقی که بیدار می‌شود پیکار کنی. پیکاری با خود و قلبی که حرف عقل را نمی‌فهد

 

[شاهدخت]

بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @Atefeh۹4
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Rasha_S


*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!

*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!

*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد: @SHAHSANAM (:

 

[Rasha_S]

عنوان رمان: عنوان از دو کلمه‌ی فرجام + اعتزال تشکیل شده. این دو کلمه، هر کدام به صورت جداگانه شامل درصد کلیشه بالایی هستند و ترکیب آنها عنوانی با درصد کلیشه بالا را خلق کرده. عنوان به معنای یان تنهایی و یا کناره‌گیری می‌توان معنی شود که با بدنه و مقدمه ارتباط دارد. هرچند بهتر است به دلیل درصد کلیشه بالایی که دارد تغییر کند یا از مترادف کلمات استفاده شود.
ژانر: نویسنده، تک ژانر عاشقانه را در نظر گرفته است که این ژانر با داستان و بدنه همخوانی دارد. اتفاقات افتاده میاد فرهاد و سرمه، رویارویی و حس جدیدی که خواهد داشت، ثابت کننده‌ی ژانر انتخابی نویسنده است.
جلد رمان: در نگاه اول با ۲ دست که سعی در سیدن به یکدیگر دارند مواجه می‌شویم و عنوان رمان در بالای این فاصله قرار گرفته است که با توجه به نام و تصویر، ما میتوانیم به ارتباط جلد و عنوان پی ببریم. فونت و متن استفاده شده مناسب است و رای یک داستان عاشقانه، جذاب به شمار می‌رود. تصویر و متن به کار برده شده، با بدنه نیز ارتباط دارد.
خلاصه: خلاصه اندازه مناسبی دارد علی رغم اینکه زمان گذشته را تا حدودی لو می‌دهد، لو دهنده روند داستانی در خط زمانی حال و آینده نیست. هرچند بهتر است برای بیشتر شدن جذابیت آن از جملات و یا جزئیات دیگری نیز استفاده شود.
مقدمه: حداکثر اندازه استاندارد را دارد که شامل ۱۰ خط می‌شود. نویسنده از چند بیت شعر شهریار با ذکر نام او استفاده کرده است که این شعر، با ژانر و بدنه، ارتباط دارد. استفاده از شعر یکی از مواردی است که در شرایطی، می‌تواند به جذابیت داستان اضافه کند.
آغاز داستان: ( صدای دستگاه و خش‌خش بیسیم، تنها صدایی بود که برج رادار رو احاطه کرده بود. برج کنترل اتاقکی پر از سیستم و دستگاه‌های کنترل پیشرفته‌ بود. مقابل دیوار شیشه‌ای ایستاده بودم و دست‌هام رو داخل جیب‌های شلوار سفیدم گذاشته بودم و از اون ارتفاع به دریای بی‌کران و آبیِ مَکُران خیره شده بودم. دریایی که رنگ ناب آبیش آرامش عجیبی رو به من القا می‌کرد. نگاهم به چند مرغ‌‌ دریایی افتاد که روی سطح آب پرواز می‌کردند و هرازگاهی به‌سمت آب شیرجه می‌زدند و طعمه‌ای به منقار می‌گرفتند. و...)
داستان با نظارت و بررسی دریا و رادار توسط نقش اصلی غاز می‌شود و در ابتدای آن شاهد پرس و جو از کشتی وارد شده به آب‌های ایران هستیم. هرچند نویسنده از آغاز زیبا و جذابی استفاده کرده اما سرسری گرفته شدن این بخش از جذابیت آن کم کرده. برای مثال آیا تمام گفتگوهای یک افسر نیروی دریایی که با کشتی وارد شده به آب‌های کشور مواجه شده همین دو جمله است؟ و... . هرچند این موضوع چیز مهمی نیست مخصوصاً در یک داستان؛ اما از مواردی است که جذابیت داستان را بالا می‌برد و خواننده را بیشتر ه خواندن ترغیب می‌کند.
بدنه: بدنه روند متعادل را تا اینجای کار داشت و مخاطب را جذب می‌کرد. هرچند در مورد سیر آن، در بخش بعدی صحبت می‌کنیم.
سیر داستان: روند داستان مناسب بود و تکراری و خسته کننده نبود. هرچند در ابتدای داستان، گویی نویسنده برای رسیدن به نقاط مورد نظر عجله زیادی دارد و خیلی سریع وند داستان را پیش می‌برد. هرچند با رسیدن به نقطه مورد نظر، وی سیر پیشرونده داستان را متعادل کرد ولی خوب بهتر است به چند پارت ابتدای داستان نیز توجه شود.
میانه: داستان با ملاقات فرهاد با عشق سابق خود، و پس از آن مستقر شدن در خانه جدید و ملاقات با سرمه ادامه پیدا می‌کند. درگیری‌ها و ماجراهای بین این دو شخصیت از مواردی بود که از تکراری شدن داستان جلوگیری می‌کرد هرچند زیاد بودن اتفاقات لجبازی‌ها از مواردی است که می‌تواند جذابیت یک داستان را کم کند زیرا باعث کلیشه شدن آن می‌شود. لازم به ذکر است که نویسنده تا اینجای کار این مورد را رعایت کرده. نقطه اوج داستان تا اینجای کار را ی‌توان اتفاق رخ داده در آشپزخانه و همچنین قضیه سیامک و سرمه که باعث ه هم ریختگی ذهنی دختر می‌شود، در نظر گرفت.
لحن و بافت: دیالوگ‌ها محاوره‌ای و گاهاً ادبی بود که با توجه به مخاطب مد نظر شخصیت‌ها انتخاب می‌شد. مونولوگ‌ها محاوره‌ای بود. در توصیفات متن داستان گاهاً و به ندرت از کلمات ثقیل استفاده شده بود که ترکیبی جالب با داستان داشت.
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها: دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها، اطلاعات لازم را به مخاطب می‌دهند و از علائم نگارشی تقریباً درست و مناسب استفاده شده بود. هرچند گاهاً نویسنده غفلت می‌کرد. همانطور که قبل‌تر اشاره شد، دیالوگ‌ها با توجه به مخاطب مد نظر شخصیت‌ها، به دو دسته ادبی و محاوره‌ای تقسیم شده‌اند ولی مونولوگ‌ها محاوره‌ای بود.
شخصیت‌پردازی: شخصیت پردازی تا اینجای کار مناسب بود تا حدودی اطلاعات مناسب را به مخاطب می‌داد.
بعد درونی وجود داشت و اندازه آن تقریباً قابل قبول بود هرچند که می‌توانست بیشتر باشد. برای مثال شخصیت دختر و شخصیت پسر اصلی داستان.
بعد بیرونی هم وجود داشت به اندازه آن تقریباً قابل قبول بود هرچند بهتر است بیشتر شود.
برای مثال رنگ چشم‌های فرهاد و یا رنگ پوست بعضی از شخصیت‌ها.
توصیف مکان: توصیفات مکان وجود داشت به اندازه‌ای بود که اطلاعات لازم و مورد نیاز را به مخاطب بدهد. برای مثال توصیفات باغچه خانه فرهاد. هرچند پیشنهاد می‌شود مانور بیشتری در آینده روی آن داده شود.
توصیفات آوا: چند مورد توصیفات آوا در متن داستان یافت شد. توصیف آوا و صداها از مواردی است که به جذابیت یک داستان اضافه می‌کند.
توصیف احساسات: گاهاً شاهد توصیف احساسات به طور مستقیم بودیم. برای مثال شخصیت دختر که در مورد گیج و مبهوت بودن خود و همچنین احساسات خود صحبت می‌کرد و درگیر بود. با توجه به ژانر عاشقانه که ژانر انتخابی نویسنده است، امید است در آینده مانور بیشتری روی این موضوع داده شود زیرا یکی از مهم‌ترین ارکان این ژانر است.
زاویه دید: زاویه دید اول شخص بود و داستان را از زبان شخصیت‌های اصلی ذکر می‌کرد و در تمام طول داستان تا اینجا رعایت شد. نکته‌ای که باید یادآوری شود این است که حداکثر توصیفات اول شخص برای یک داستان عالی، از دید ه نفر انجام می‌شود و بیشتر از آن سطح قلم را با چالش مواجه می‌کند.
ایده و پیرنگ: ژانر عاشقانه به دلیل کثرت فراوان آن، دچار کلیشه فراوانی شده است و پیشنهاد من به شما نویسنده این است که با اضافه کردن جزئیات جدید خلاقیت‌های خود، از مقدار کلیشه آن بکاهید.
کشمکش و تعلیق: نویسنده از پتانسیل کشمکش و تعلیق تا حدودی استفاده کرده بود که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم:
کشمکش‌های بیرونی که شامل درگیری‌های دو شخصیت اصلی و همچنین درگیری شخصیت اصلی مرد با شادی بود را شامل می‌شود.
کشمکش‌های درونی کافی نیست و باید مانور بیشتری روی آن داد. یکی از مواردی که ما می‌توانیم به عنوان کشمکش درونی در نظر بگیریم، احساسات سرمه به فرهاد است که در مورد آن با خود درگیر بود. هرچند به آن پرداخته نشده بود و ما انگار شاهد پرش زمانی از خطی که سرمه می‌توانست آن را باور و یا قبول کند، به خط زمانی قبول کردن آن و غرق شدن در آن، آن هم به صورت ناگهانی بودیم.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی زیادی در داستان یافت نشد و تنها در موارد اندکی، شاهد ایرادات نگارشی و یا املایی بودیم.
نقاط قوت: جلد_کشمکش و تعلیق (بیرونی)_مقدمه
نقاط ضعف: کشمکش و تعلیق (درونی)_سیر ابتدایی داستان_ کلیشه‌ی بالای عنوان کلمات آن

نویسنده عزیز! از خواندن داستان شما لذت بردم و امیدوارم با ذکر کردن نقد خود، به بالاتر رفتن روزافزون سطح قلم شما کمک کرده باشم.

به امید خواندن آثار بیشتر از شما

 

[atefeh.m]

سلام و خسته نباشی به شما منتقد عزیز. برای عنوان من مترادف‌ها رو کنار هم گذاشتم متوجه شدم کمترین کلیشه‌ای درون این عنوان هست. و آغاز شما درست عرض می‌کنین من اطلاع کافی دارم که یک افسر نیرودریایی خیلی خیلی بیشتر از این برای شناسایی یک کشتی باید وقت بذارن و به قول معروف زیر و بم رو دربیاره، که بنده اگه می‌خواستم این نکته رو رعایت کنم چند صفحه‌ی اول به این روند اختصاص پیدا میکرد و شروع کسل کننده‌ای برای رمان با ژانر عاشقانه میشد. و بنده به زبان انگلیسی نوشته بودم که به پیشنهاد ناظرتایید به نوشتن مکالمات به زبان فارسی اکتفا کردم. بنده فقط قسمت مکالمه‌ی فرهاد با اون ناو ادبی صحبت کرد چون لازم بوده. خلاصه هم رسیدگی میشه. توصیفات رنگ چشم فرهاد بارها تاکید به سیاهیش بود که قسمت اول یا چند جا مطرح شد. ژانر عاشقانه هم انشالله کم‌کم اوج می‌گیره. کشمکش درونی هم که بارها تاکید شد سرمه نمی‌تونه عشق فرهاد رو فراموش کنه و فرهاد هم هنوز به تنفر خودش داره ادامه میده.
و اما کلام آخر ممنون از شما منتقد عزیز خیلی لطف کردین و بهره بردم از اطلاع قوی و به جای شما...🌷🌷🌹🌹

 

[Rasha_S]

مواردی که نام بردم براتون و از کلمه‌ی «برای مثال» استفاده کردم، مثلاهایی از موارد ذکر شده توی رمان بود.
نگران روند شروع و پیش رفتنش نباشید و روی جزئیات تمرکز کنید. رمان، به داستان طولانی و با جزئیات گفته میشه پس کسی توقعی غیر از ذکر جزئیات نداره. مکالمات هم باید به فارسی باشه و درسته. درصد کلیشه‌ی عنوان بالاست کم کردن اون، بر عهده‌ی خلاقیت شماست
سوالی بود توی خصوصی در خدمتم . این تاپیک بسته میشه

 

[atefeh.m]

ببخشید، در مورد خلاصه بنده از گذشته‌ای گفتم که تو روند داستان هم بی‌تاثیر نیست چون دیدین که فرهاد هنوز درگیر گذشته‌اس و دوری می‌کنه از ... حالا شما چه سبکی مد نظرتونه؟

 

[Rasha_S]

خلاصه اگه داستانی که بیان میکنین رو لو بده اشکال داره. در حد راهنمایی ریز موردی نیست. ( حواستون باشه که توی نقد، ما در مورد متن نوشته شده‌ی شما توضیح میدیم گاهی اوقات)

 

[atefeh.m]

خلاصه اگه داستانی که بیان میکنین رو لو بده اشکال داره. در حد راهنمایی ریز موردی نیست. ( حواستون باشه که توی نقد، ما در مورد متن نوشته شده‌ی شما توضیح میدیم گاهی اوقات)

متنم مشکل داره یعنی کلمات رو خوب بیان نکردم؟

 

[Rasha_S]

میتونه بهتر هم بشه.

 

[atefeh.m]

میتونه بهتر هم بشه.

ممنون.