جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | ماهی‌ها می‌گریستند

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد شورا | ماهی‌ها می‌گریستند ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 189 بازدید, 4 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | ماهی‌ها می‌گریستند
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tara Motlagh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,597
مدال‌ها
7
عنوان: ماهی‌ها می‌گریستند
اثر: معصومه فخیری
ژانر: تراژدی

خلاصه:
زجر می‌‌کشید و می‌گریست؛ ولی کسی به او توجه نمی‌کرد. کسی برایش مهم نبود که او حالش بد یا خوب است.‌
شنیده‌ بود که می‌گویند مردم تنها ظاهر را می‌بینند. خب باشد، دیدند! چرا کاری نکردند؟
چرا وقتی اشک‌هایش را دیدند تنها سکوت کردند و چیزی نگفتند؟ اصلاً اشک‌هایش را دیدند؟
یا شده بود مانند ماهی که می‌گریست ولی آب دریا اشک‌هایش را با خود می‌شست؟ مانند اویی که لبخندش اشک‌هایِ به رنگ خونش را می‌شست.
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,597
مدال‌ها
7
Notes_240517_235637_16b.jpg



بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @masoumeh

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Tara Motlagh
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات
به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@Tara Motlagh
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,597
مدال‌ها
7
به نام خالق قلم
عنوان: ماهی‌ها می‌گریستند
نوشته: معصومه فخیری

عنوان:

ماهی‌ها می‌گریستند، از دو واژه تشکیل شده است که یک جمله کوتاه به حساب می‌آید. کلمه ماهی کلمه‌ای با کلیشه بالا برای عنوان است اما عنوانی غیر تکراری و زیبا را به وجود آورده است که با تمام سادگی‌اش از جذابیت خوبی برای مخاطب برخوردار است. عنوان با ژانر انتخابی یعنی ژانر تراژدی، خلاصه، مقدمه و میانه ارتباط خوبی دارد.

ژانر:
ژانر انتخابی نویسنده عزیز تراژدی است. نویسنده عزیز باید در نظر داشته باشد که ژانر تراژدی به داستانی تعلق می‌گیرد که پایانش هم تراژدی باشد. ژانر تراژدی را تا اینجای داستان می‌توان به خوبی در سیر داستان دید. کشته شدن مادر شخصیت اصلی داستان به دست آرام و غم و زجری که قهرمان داستان در زندگی‌اش کشیده همگی نمودی از ژانر تراژدی هستند که انتخاب درستی‌ست.

خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی نوشته شده است، زیباست و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. از گریستن شخصیت اول داستان می‌گوید و شباهتش به گریستن ماهی‌ها در آب که اشکشان به چشم کسی نمی‌آید. همچنین به ظاهربینی مردم و لبخندهای ظاهری که اشک‌ها را پنهان می‌کنند.
خلاصه ابهام کافی را دارد چرا که لودهنده محتوای داستان نیست و به خوبی جزئیاتی از داستان به صورت مبهم آمده است.
حجم خلاصه در حد استاندارد (۳ تا ۹ خط) است. خلاصه به ژانر تراژدی به خوبی مربوط است و همچنین خلاصه با مقدمه و محتوای داستان ارتباط خوبی دارد.

جلد:
تصویر جلد، تصویری از یک دختر است که در آب معلق است و گریه می‌کند. تصویری که به خوبی با عنوان، خلاصه، مقدمه و همچنین محتوای داستان ارتباط دارد. جمله تراژیک درج شده در بالای تصویر هم زیباست و هماهنگی خوبی با تصویر و ارکان ذکر شده دارد. فونت به کار رفته کمی با زحمت خوانده می‌شود اما هماهنگی خوبی از نظر طرح و رنگ با تصویر دارد.

مقدمه:
متنی‌ست به زبان ادبی که توسط خود نویسنده نوشته شده، کلیشه‌‌ای ندارد و در حد استاندارد(۳تا۹ خط) است. مقدمه جزئیاتی از سیر داستان را به صورت مبهم در خود دارد و از جذابیت خوبی برای خواننده برخوردار است. در مقدمه نویسنده از تلخی زندگی می‌گوید که آن را به تلخی قهوه شبیه کرده است. این‌که این همه تلخی را درک نمی‌کند و نمی‌فهمد؛ انگار که روزگار با او مشکل داشته که چنین سرنوشت تلخی را برایش در نظر گرفته است. مقدمه با سیر داستان ارتباط خوبی دارد.

آغاز:
داستان از جایی شروع می‌شود که قهرمان داستان که تا اینجا نه اسمش و نه جنسیتش معلوم است در مقابل دختری به نام آرام که به شدت گریه و زاری می‌کند و التماس می‌کند تا کشته نشود، قرار دارد. شروعی که با اوج و کشمکش خوبی همراه شده که کلیشه چندانی ندارد و در ذهن خواننده به خوبی ابهام ایجاد می‌کند. این سوال که التماس‌های آرام برای چیست و در عوض خون‌سردی و سنگ‌دلی قهرمان داستان به چه علت است.
اگرچه توصیف صدا و آوا به خوبی صورت گرفته اما نویسنده عزیز خیلی کوتاه از فضا و مکان داستان گفته است توصیفی کوتاه و ناکافی از مکانی که در نزدیکی دریاست و زمانی که شب است. بی‌شک این توصیفی که بیشتر توضیح است تا توصیف، هیچ کمکی به فضاسازی آغاز داستان نکرده است. منظور از فضاسازی توصیفاتی کامل است؛ آن‌قدر که خواننده بتواند صحنه داستان را در ذهن خود بسازد و با شخصیت‌ها هم‌ذات پنداری کند.
دومین مورد که در بالا هم ذکر شد، در سایه ماندن بیش از حد شخصیت اول است. آنقدر که حتی جنسیتش مشخص نباشد. شخصیت‌پردازی تنها درباره آرام صورت گرفته بود که آن هم بیشتر شخصیت‌پردازی بیرونی بود که تنها به رنگ موی سر و چشمانش اشاره داشت. برای شخصی که دارد وضعیتی همچون ترس از مرگ و کشته شدن را تجربه می‌کند باید رفتارهایی پر از هیجانات منفی را هم در نظر گرفت. مثلا به دست و پا افتادن آرام را توصیف کنید "موهای خرمایی رنگش را کنار زد و به دست و پایم افتاد." این‌که چگونه و با چه حالتی این کار را انجام می‌دهد بسیار مهم است. می‌توانید از لرزش دستانش بگویید، چهره‌ای که از اشک خیس و سرخ شده، زبانی که به لکنت افتاده و یا زانو زدن، حالت سجده و... در برابر شخصی که به ظاهر می‌خواهد جانش را بگیرد، برای این وضعیت آرام بیاورید.
آغاز با ژانر تراژدی ارتباط خوبی دارد و با محتوای داستان تناسب دارد.

میانه:
از آن‌جا که داستان فوق یک داستانک است و با توجه به ژانر انتخابی نمی‌توان چندان انتظار فراز و فرودهای زیادی بود با این‌حال کشمکش‌های بیرونی در سیر رمان وجود دارد. داستان اوج و فرودهای مناسبی دارد و به دور از کلیشه است.
اوج داستان تا این‌جا که نوشته شده مربوط به بیان گذشته‌ای‌ست که در آن مادر شخصیت اول داستان حضور و تولد او را نحس می‌دانسته و حتی او را نفرین می‌کرده و در عوض آرام را دوست داشته است. این‌که شخصیت اول حتی در زمان زنده بودن مادرش هم درد پس زده شدن را کشیده و پس از او هم روزگار تلخ و سختی را گذرانده تراژدی‌ست که در خط به خط داستان می‌توان لمس کرد.

سیر رمان:
سیر داستان متناسب پیش می‌رود، نه تند است و نه کند اما همان‌طور که گفته شد نیاز به پردازش و فضاسازی بیشتر در داستان شما دیده می‌شود.

مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها:
تناسب بین دیالوگ‌ها‌ و مونولوگ‌ها چندان رعایت نشده است و دیالوگ‌ها کم و مونولوگ‌ها بیشتر هستند و اکثرا به کشمکش‌های درونی پرداخته شده است.
در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آن‌ها کمک می‌کند.

لحن و بافت:
لحن‌ داستان درحالت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای‌ست و این امر در همه پارت‌ها رعایت شده است و پرش لحن در آن‌ها دیده نمی‌شود.

شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت‌ که شامل شخصیت‌پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری‌ست گفته می‌شود.
شخصیت‌پردازی بیرونی خیلی کم و تنها در چند مورد کوتاه اتفاق افتاده است.
"سعی در آرام کردنش داشتم ولی او مدام با چشمان عسلی رنگش می‌گریست... موهای خرمایی رنگش را کنار زد و به دست و پایم افتاد."
و یا درباره شخصیت اول که تنها به رنگ چشم و موهایش و کفش‌های کهنه‌ای که به پا دارد اشاره شده است. شخصیت بیرونی باید موارد دیگر را هم شامل شود.
نکته مثبتی که در شخصیت‌پردازی استفاده کردید توصیفات گام به گام و غیرمستقیم بود اما اگر این توصیفات بیشتر و در جاهای دیگر غیر از آغاز هم بود قطعا این مشکل حل میشد.
به شخصیت پردازی درونی هم پرداخته شده است که اگرچه از شخصیت‌پردازی بیرونی بیشتر است اما باز هم کافی نیست.
"دختری که تا به دیروز مرا حتی جزئی از بشریت حساب نمی‌کرد، امروز مانند یک خدا مرا می‌پرستید و ترس گرفتن جانش را داشت."
در این‌جا به خصوصیت غرور و خودبرتربینی آرام به خوبی اشاره شده است. بهتر است کمی بیشتر روی شخصیت‌پردازی درونی شخصیت اول کار کنید.

توصیفات:
توصیفات مکان تنها در همان ابتدای داستان وجود دارد که در بالا به آن اشاره شد.
"بوی شن‌ خیس خورده به مشامم می‌رسید. صدای موج دریا گوشم را نوازش می‌داد. نور ماه، ساحل را روشن می‌کرد."
توصیفی که می‌توانست زیباتر و کامل‌تر باشد. اینکه تنها صدای امواج دریا شنیده می‌شود و شب هم هست توصیف دقیقی از مکان به خواننده نمی‌دهد. پیشنهاد می‌کنم توصیفات مکان را به همان شیوه توصیفات شخصیت گام به گام و در جاهای مناسب انجام دهید.

توصیف صدا و آوا به خوبی صورت گرفته شده است. با توجه به سیر داستان و ژانر تراژدی، به خوبی از پس توصیف صداها برآمده‌اید.
"صدایش از شدت گریه گرفته بود و دیگر اثری از آن صدای نازک و دلربای همیشگی‌اش نبود. دیگر صدایش پر از ناز نبود و تنها درماندگی، وجودت را لبریز از خوشی می‌کرد."

توصیف احساسات و هیجانات هم وجود دارد. شخصیت اول داستان در کشمکش‌های درونی خود به خوبی از حس خشم، نفرت و در عین‌حال غمی که از گذشته خود در دل دارد می‌گوید. همچنین از ترس و وحشتی که از مرگ به جان آرام افتاده است.
"دیگر چقدر می‌توانستم خود را کنترل کنم؟ چطور می‌توانستم او را ببخشم؟ نه! نمی‌شود از گناه او گذشت. نمی‌شود نادیده‌اش گرفت، فراموشش کرد، کنترلش کرد، فرو کشش کرد. تا موقعی که داغ دلت خنک نشود، هیچ‌کاری نمی‌شود کرد. تا وقتی انتقامت را از وجودش بیرون نکشی، نمی‌توانی خود را آرام کنی!"

زاویه دید:
داستان توسط اول شخص روایت می‌شود به ژانر انتخابی و سیر داستان چندان مناسب نیست. به نظر می‌آید انتخاب درست می‌توانست راوی یا سوم شخص باشد تا بتوان دید همه جانبه به فضای داستان داشت. زاویه دید سوم شخص یا راوی این امکان را به نویسنده می‌دهد که از توصیفات و شخصیت‌پردازی بیشتر و بهتری برای فضاسازی مناسب داستانش استفاده کند.

کشمکش و تعلیق:
داستان اوج و فرود ملایمی دارد و می‌تواند به خوبی ذهن خواننده را به خود مشغول کند. تقابل شخصیت اول داستان با دختری که آرام نام دارد و در گذشته با کشتن مادر او زندگی قهرمان داستان را به شدت تحت‌الشعاع قرار داده است، کشمکش بیرونی داستان محسوب می‌شود.
از سویی درگیری فکری شخصیت اول با خودش و یادآوری گذشته و خشم و تنفری که در وجودش ریشه کرده کشمکش‌های درونی هستند. کشمکش درونی بیش از کشمکش بیرونی دیده می‌شود که این امر اگر ادامه پیدا کند می‌تواند تعلیق‌های مناسب بالقوه را از بین ببرد و از جذابیت داستان برای مخاطب بکاهد.

ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره شخصی‌ست که همچنان جنسیتش مبهم مانده و قصد دارد دختری به نام آرام را که در گذشته مادر او را به شکل ناجوان‌مردانه‌ای کشته و زندگی او را در سیاهی فرو برده به سزای عملش برساند. از سویی خشم و نفرت و از سوی دیگر احساسات متضادی که در او شکل گرفته، او را مجبور به اعمال خشونت و کتک زدن آرام می‌کند. گاهی دلش نمی‌آید او را بکشد و گاهی دوست دارد در لحظه او را از زندگی محو کند.
از آنجا که در همین چند پارت تنها کمی به گذشته پرداخته شده است و همچنین توصیف کم مکان و شخصیت‌پردازی درونی و بیرونی، به نویسنده عزیز پیشنهاد می‌کنم کمی بیشتر روی پرداخت و توصیفات کار کند تا داستانی مهیج‌تر و جذاب‌تر در اختیار مخاطب خود قرار دهد.

ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی چندان در متن داستان دیده نمی‌شود؛ علائم نگارشی به درستی استفاده شده‌اند.
فاصله‌ها و نیم‌فاصله‌ها هم رعایت شده‌اند به غیر از:
عادیست✖️ عادی‌ست✔️
افعال در جای درست و متناسب با فاعل‌ها انتخاب شده‌اند و تغییر زمان در آن‌ها دیده نمی‌شود.
در متن داستان چندتایی هم اشتباه املایی دیده می‌شوند:
همش✖️ همه‌اش✔️ در نوشتار ادبی هجو کاربردی ندارد
گشنه✖️ گرسنه✔️
جانش رابستایم✖️ جانش را بستانم✔️
تاوان... بدهند.✖️ تاوان... بدهد.✔️
همانی که به دنبال انتقام از فرمانروای سیاهی‌اش داشت.✖️ همانی که به دنبال انتقام از فرمانروای سیاهی‌اش بود.✔️
و...

نقاط قوت:
عنوان، جلد، خلاصه، مقدمه، سیر، کشمکش درونی، توصیف احساسات و صدا و...

نقاط ضعف:
شخصیت‌پردازی، توصیف مکان، زاویه دید، آغاز و میانه

سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، معصومه عزیزم
از خوندن داستانت بسیار لذت بردم. قلم زیبایی که داری نشونه استعداد خوب و تلاش فوق‌العاده‌ایه که برای نوشتن به کار می‌بری.
برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت می‌کنم، قلمت مانا🌹
 

آرشیت

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
3,242
6,947
مدال‌ها
2
خیلی ممنون از نقد کامل و زیباتون🌹
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین