به نام خالق قلم
عنوان: مفلوکشدگان
نوشته: آرزو هاشمی
@Arezoo-H
عنوان:
مفلوکشدگان، از یک واژه ترکیبی تشکیل شده است که به معنی بدبختشدگان، بيچارگان، بيچيزها، بينوایان، تهيدستان و تيرهبختان است. عنوان از اندازه مناسبی برخوردار است، کلیشه چندانی ندارد ( حدود ۱۰ درصد) و جذابیت نسبی برای مخاطب دارد؛ اما تا حدی لودهنده سیر داستان است و معلوم میکند داستان درباره اتفاقات ناگواریست که باعث بدبختی عدهای میشود.
عنوان بیشتر از اینکه با ژانرهای انتخابی یعنی علمی_تخیلی، ترسناک و تریلر مرتبط باشد با ژانر تراژدی ارتباط دارد. همچنین عنوان با خلاصه و مقدمه هم تا حدی هماهنگی دارد اما با محتوا هماهنگی چندانی ندارد.
ژانر:
ژانر انتخابی نویسنده عزیز
علمی_تخیلی، ترسناک، تریلر است. براساس اولین انتخاب نویسنده، ژانر علمی_تخیلی ژانر غالب رمان در نظر گرفته شده است که تا اینجای داستان ارتباط چندانی با داستان ندارد. باید در نظر داشته باشید که ژانر علمی-تخیلی به داستانهایی اطلاق میشود که در عین تخیلی بودن از علوم و فنون مختص با فضای داستان برخوردار باشد. برای مثال عنوان کردن طرح بازگردانی شنوایی برای افراد ناشنوا تنها در حد توضیح کوتاهیست که دکتر شفیعی میدهد. یا ورود کامران به ساختمان متروکه بیمارستانی که در آن بر روی انسانها آزمایشهای خاصی انجام میدهند اما مخاطب از نحوه این آزمایشها مطلع نمیشود. اگر ادامه داستان شما قرار نیست بیشتر به این مورد پرداخته شود میتوانید ژانر تریلر را که بهعنوان سومین ژانر آوردهاید جایگزین آن کنید.
ژانر دوم شما ژانر ترسناک است که انتخاب درستیست و با توجه به حضور وحشیها و ترس و وحشت ناشی از حمله آنها فضای داستان ژانر ترسناک را داراست.
درباره ژانر سوم که ژانر تریلر است هم همانطور که در بالا گفته شد بیشترین بخش فضای داستان را در بر میگیرد و داستان بیشتر بر پایه ژانر تریلر جلو میرود. اتفاقات و حوادثی که هیجان زیادی را در مخاطب ایجاد میکنند.
با توجه به توضیحات فوق در صورتی که نمود مسائل علمی در رمان شما بیشتر شود بهعنوان ژانر اول، بعد تریلر و بعد ترسناک را انتخاب کنید و در غیر این صورت بهترتیب تریلر و ترسناک ژانرهای شما هستند.
خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی سادهای نوشته شده است و با اینکه کمی لو دهنده است و کلیشه فراوانی دارد اما در ذهن خواننده میتواند ابهام ایجاد کند. اینکه سه سال پیش چه اتفاقی افتاده و حالا قرار است چه اتفاقی بیفتد که از مصیبت سه سال پیش فاجعهتر خواهد بود؟!
با اینحال نویسنده عزیز میتواند با آوردن جملات مبهمتر و در عینحال جذابتر خلاصهای را به رشته تحریر درآورد که از میزان کلیشه و لودهندگی آن کاسته شود چرا که خلاصه بعد از عنوان اولین بخش داستان است که خواننده آن را میخواند. پس باید خلاصه در ذهن خواننده جذابیت کافی را ایجاد کند تا او را به خواندن داستان تشویق نماید. خلاصه باید جزئیاتی از داستان را تحت جملههایی زیبا و خلاق داشته باشد که درعین حال لو دهنده سیر رمان هم نباشد.
خلاصه بیشتر با ژانر فانتزی و تریلر در ارتباط است تا ژانر غالب که علمی_تخیلی ذکر شده. اگرچه در خلاصه به اتفاقاتی که فاجعهبارند اشاره شده اما چیزی که نشانه ژانر ترسناک باشد در خلاصه دیده نمیشود.
حجم خلاصه در حد استاندارد (۳ تا ۹ خط) است و با مقدمه و محتوای داستان هم ارتباط خوبی دارد.
جلد:
تصویر جلد، تصویری از شهریست که بهنظر میرسد خالی از سکنه و نابود شده است. آسمان با ابرهای سیاه پوشیده شده که همه اینها میتواند به اتفاقی که باعث این ویرانی شده و ژانر ترسناک اشاره داشته باشد. اگر تصویر پویاتری انتخاب میکردید که در آن وحشیها هم بهتصویر کشیده میشدند و یا تصویری از یک آزمایشگاه که بر روی انسانها آزمایش انجام میدهند و نشان دادن انسانهایی که جهش یافتهاند میتوانستید تصویری کامل از محتوای داستان و ژانرهای انتخابی خود داشته باشید.
فونت بهکار رفته زیباست و با تصویر هماهنگی خوبی دارد. رنگ انتخاب شده نیز میتواند با تصویر همخوانی داشته باشد البته بهنظر میرسد میشد با کمی بازی با رنگها و یا کار کردن بر روی فونت آن را مناسبتر کرد. جمله استفاده شده در بالای تصویر هم بیشتر بار تراژدی دارد و با ژانرها همخوانی چندانی ندارد و اینکه اگر کمی ریزتر بود مناسبتر بهنظر میآمد.
مقدمه:
متنیست به زبان ادبی ساده که توسط خود نویسنده نوشته شده و جزئیاتی از آغاز رمان را در خود دارد، کلیشه نسبتا زیادی دارد و با اینکه جذابیت نسبی دارد اما بسیار لودهنده است. مقدمه تا حدی با ژانر تریلر مرتبط است اما با ژانرهای دیگر خیر. شما میتوانستید با جملاتی مبهمتر و پیچیدهتر، از کلمات کلیدی داستانتان برای نوشتن مقدمهای مناسب استفاده کنید. مقدمهای که بتواند در عین ابهام کافی، جذابیت خوبی برای مخاطب داشته باشد و از سویی ژانرهای انتخابی را هم شامل شود. مقدمه با محتوای داستان ارتباط خوبی دارد.
آغاز:
داستان از جایی شروع میشود که دلارا، همسر کامران، او را از خواب بیدار میکند تا بعد از صرف صبحانه به مطب پزشک بروند. شبنم، دخترشان که از قرار ارتباط نزدیک و گرمی با پدرش ندارد از مادرش بابت رفتن به مهمانی دوستش میپرسد و در نهایت دلارا پس از رفتن شبنم به مدرسه از کامران میخواهد ارتباط صمیمانهتری با دخترشان برقرار نماید. بعد دلارا و کامران به بیمارستان و به دیدن پزشکی میروند که میخواهد کامران را برای درمان ناشنواییاش تشویق به عمل کند.
آغاز با کمی کلیشه شروع میشود؛ از خواب بیدار شدن و شروع یک روز جدید یکی از کلیشههاییست که در بسیاری از داستانها دیده میشود. با اینحال در همان ابتدا باعث میشود با بخشی از ویژگی شخصیتی کامران که ناشنوایی اوست آشنا شویم. همچنین تا حدی متوجه میشویم که اخلاق و رفتار سرد و خشک کامران، بیشتر امری ظاهریست که حتی دخترش شبنم هم چندان به این موضوع واقف نیست و در عوض همسرش دلارا بهخوبی با این وجهه از رفتار او به خوبی آشناست.
میتوان گفت در آغاز تا حدی شخصیتپردازی درونی بهخوبی صورت گرفته و مخاطب میتواند بهحد کافی با اخلاقیات هر سه شخصیت داستان آشنا شود. برای مثال دلارا زنی مهربان و خوشاخلاق است. شبنم هم خلقیات مادرش را دارد و نوجوانی سرزنده است و کامران فردیست با ظاهری خشک و خشن که بیشتر شبیه نقابیست که بر چهره دارد تا واقعیت خلقی او. با این حال آغاز خالی از توصیفات لازم است؛ هم توصیفات مکان، صدا و احساسات که بسیار کم هستند و هم توصیفات مربوط به شخصیتپردازی بیرونی که برای شبنم و دلارا آوردهاید و توصیفاتی مستقیم هستند. داستان از اتاق خواب آغاز میگردد که هیچ توصیفی دربارهاش وجود ندارد غیر از اینکه کامران روی تخت خوابیده که کنارش هم یک میز کوچک قرار دارد و بعد در آشپزخانه ادامه مییابد که باز هم توصیفی غیر از ذکر وجود میز صبحانه و تستر انجام ندادهاید. تنها توصیف صدا به صدای بم و دو رگه کامران بعد از بیدار شدن از خواب اشاره دارد در حالیکه میتوانستید با توجه به شخصیت مهربان دلارا، از نوازش صدایش بگویید و یا صداهایی که در آشپزخانه پیش میآید مثل صدای تستر وقتی نان تست شده را بیرون میدهد، یا صدای صندلی که روی سرامیک کف کشیده میشود و...
همچنین توصیف احساسات؛ مثلا احساسات دلارا نسبت به همسرش را تنها با یک لبخند و بوسه نشان میدهید. یا اینکه کامران عصبی بودن همسرش را با اینکه سعی دارد طبیعی رفتار کند متوجه میشود اما برای خواننده مشخص نیست که چگونه کامران عصبی بودن همسرش را متوجه شده؟! عصبی بودن دلارا را میتوانستید با رفتارها و میمیکهای خاص صورتش نشان دهید. هر شخصی در هنگام عصبی شدن حتی با وجود سعی در مخفی کردنش ممکن است یک سری رفتارها یا خلقیات ویژهای را بروز دهد و شما میتوانستید از همین ویژگیها کمک بگیرید. مثلا مدام دست بهگونه یا موهایش میکشد یا قولنج انگشتانش را میشکند، یا چشم میدزدد و...
کشمکشهای درونی هم بسیار کم و ناکافیاند؛ هیچکدام از اعضای خانواده، کشمکش ذهنی خاصی ندارند در حالیکه هر کدام به نوعی با افکاری درگیر هستند. مثلا کامران با نوبت پزشکیاش، دلارا هم نگرانیهایی که بابت وضعیت شنوایی کامران دارد و یا نگرانی از بابت رابطه بین کامران و شبنم و یا شبنم بهخاطر مهمانی خانه دوستش که میتوانستید با آوردن این کشمکشهای ذهنی از خشکی فضای آغاز داستانتان بکاهید.
آغاز میتواند در ذهن خواننده سوالاتی ایجاد کند؛ مثلا اینکه علت سردی و خشکی ظاهری کامران چیست؟ یا ناشنواییاش به چه دلیل است و آیا بهبود مییابد؟ و از همه مهمتر اینکه این خانواده قرار است درگیر چه اتفاقاتی شوند و چه بر سرشان بیاید؟ این پرسشها میتوانند تعلیقهای قابلقبولی برای مخاطب باشند.
آغاز با محتوای رمان ارتباط خوبی دارد اما بیشتر از آنکه با ژانرهای انتخابی ارتباط داشته باشد با ژانر درام مرتبط است که کاملا طبیعیست.
میانه:
اوج و فرودهای بسیار خوب و جذابی در داستان وجود دارد که با توجه به ژانرهای انتخابی باید هم این انتظار را از داستان داشت. میانه با وقوع زلزلهای ادامه پیدا میکند و بعد صدایی که باعث تغییر ماهیت بسیاری از انسانهای جهان و وحشی شدنشان میشود و بعد هم مرگ دلارا و گم شدن شبنم و...
اما اوج داستان تا اینجا که نوشته شده مربوط به زمانیست که کامران ده سال پس از وقوع آن اتفاق و در حالیکه همچنان بهدنبال دخترش شبنم میگردد، با دختری به نام آنی که از آزمایشگاه فرار کرده است روبهرو میشود که به کامران خبر زنده بودن و فرار شبنم از همان آزمایشگاه انسانی را میدهد.
اوج داستان اگرچه کلیشه چندانی ندارد اما به همان دلایلی که برای آغاز هم ذکر کردم یعنی نداشتن توصیفات کافی، شخصیتپردازی و کشمکشهای درونی، اوجهای شما خالی از هیجان و جذابیت لازم هستند. در واقع فضای داستان شما بدون توصیفات لازم، بهجا و درست و همچنین کشمکشهای درونی لازم، خشک و سرد است و با افزودن این موارد بیشک اثری زیبا، پرهیجان و جذاب خواهید داشت.
سیر رمان:
سیر رمان متعادل است و داستان نه تند جلو میرود و نه کند. اتفاقات پشت سرهم یا دیر رخ نمیدهند یا افراد بیجهت و بیمقدمه وارد داستان نمیشوند و پرشهای زمانی و مکانی سردرگم کننده نیستند.
مونولوگها و دیالوگها:
تناسب بین دیالوگها و مونولوگها کموبیش رعایت شده است. گاهی سیر متعادل دیالوگها و منولوگها در داستان دیده میشود اما گاهی هم داستان دیالوگ محور میشود و آن زمانیست که تعداد شخصیتها در یک صحنه به سه یا چهار نفر یا بیشتر میرسد و گفتوگویی رخ میدهد. در اینجاست که منولوگها کمرنگ میشوند که دلیلش کمبود کشمکشهای درونی و توصیفات لازم است.
در دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله و شخصیتها استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آنها کمک میکند.
لحن و بافت:
لحن داستان درحالت مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاورهایست و این امر در همه پارتها رعایت شده است و پرش لحن در آنها دیده نمیشود. تنها در دو مورد که در مونولوگهای ادبی عباراتی محاورهای آوردهاید
لپ تپلویش✖️ که کاملا محاورهای است و جایی میان منولوگهای ادبی ندارد. به جای آن میتوانستید از «لپ تپلش» استفاده کنید.
و یا
چشمتوچشم✖️ که بهصورت «چشمدرچشم» درست است
شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت که شامل شخصیتپردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهریست گفته میشود. شخصیتپردازی رکن مهمیست که باعث جذب خواننده و همذاتپنداری او با شخصیتهای داستان میشود. توصیفات شخصیتها چه بیرونی و چه درونی باید غیرمستقیم و به دور از کلیشه باشند.
شخصیتپردازی بیرونی را اکثرا بهصورت مستقیم انجام دادهاید که این میزان کلیشه شخصیتپردازی شما را بالا میبرد.
برای مثال:
"شبنم برخلاف بدن خوشفرم و زیبایی ظاهری مادرش، تپل، چاق و قدکوتاه است. موهای خرمایی کوتاه، چشمان درشت قهوهای، بینی کوچک، صورت گرد و پوست سبزه دارد. بیشتر ویژگیهای ظاهریش به پدرش رفته بود. اما در اخلاق و مَنِش، همهچیز را از مادر به ارث برده است."
توصیفات ظاهری شخصیتهای داستان باید گامبهگام و غیر مستقیم انجام شوند. میتوانستید بهجای این توصیفاتی که درباره ظاهر شبنم انجام دادهاید، در صحنهای که دلارا به آشپزخانه میآید میتوانستید در حین توصیف حس اضطراب شبنم نسبت به قبول پدرش برای رفتن او به مهمانی از چشمان قهوهایش بگویید که پشت قاب عینک تهاستکانی صورتی رنگش دودو میزنند و یا موهای کوتاه خرمایی رنگش را دور انگشتش میتاباند و...
"دکتر لبخند میزند و دستی به سبیل پروفسوریش میکشد."
این مورد توصیف کوتاه و خوبیست که درباره دکتر شفیعی انجام دادهاید. توصیفی که هرچند کوتاه است و تنها توصیف از ظاهر دکتر شفیعی اما غیرمستقیم است که میتوانست لابهلای مونولوگها ادامه پیدا کند و بهصورت مرحلهبه مرحله به توصیف دکتر شفیعی بپردازید.
شخصیت پردازی درونی کم و بیش انجام شده آنقدر که میتوان برای شخصیتها خلقیات و روحیات خاصی را در نظر گرفت مثلا اخلاق سرد، خشک و خشن کامران مخصوصا بعد از اتفاقاتی که رخ میدهد و یا آنی که بهنظر میرسد در عین زرنگی و هوش خوبی که دارد اما بهجهت سالها آزمایش و زندانی بودن در فضای بیمارستان، ساده و ترسو هم هست.
"مثل همیشه صورتش اخمو و درهم است."
این جمله را در توصیف خلقیات کامران آوردهاید که نشان میدهد ماسکی از سردی و خشونت بر چهره دارد که تا حدی هم همینطور هست با اینحال آنقدر به همسر و فرزندش علاقه دارد که هنوز حلقهاش را در زنجیری به گردن خود آویخته و یا پس از دهسال بیخبری از دخترش شبنم همچنان در پی اوست و این نشان از احساسات پدرانه او دارد.
توصیفات:
توصیفات لازمه صحنهپردازیها و فضاسازی یک داستان هستند و در باورپذیری و جذابیت داستان نقش مهمی را ایفا میکنند. باید این را هم درنظر داشت که توصیفات از هم مجزا نیستند و در کنار یکدیگر توصیفات کاملتری را ارائه میدهند.
توصیفات باید غیرمستقیم و به دور از کلیشه باشند و بهصورت گامبهگام انجام شوند.
توصیفات مکان گاهی در متن داستان به چشم میخورد اما بسیار کم و جزئی و اکثرا بهصورت مستقیم هستند. با توجه به مکانهایی که داستان شما در آنها روایت میشوند مثل خانه کامران و دلارا، خانه دوست شبنم، غذاخوری پناهگاه، بیمارستان، ساختمان مخروبه و... و همچنین با توجه به ژانرهای انتخابیتان توصیف مکان بیشتر و غیر مستقیم زیادی داشته باشید.
برای مثال:
"داخل اتاق، همهچیز تماماً به رنگ سفید است."
جملهای که در وصف اتاق دکتر شفیعی آوردهاید که بهتر بود اینطور اتاق را برای مخاطب توصیف میکردید:
"سفیدیهای زیاد در محیط اتاق آنقدر زیاد بود که چشم را آزار میداد."
یا
"دیوار بزرگ پناهگاهِ با ارتفاع ده متری، دور تا دور محوطهی دانشگاه تهران کشیده شده است. تنها جای خالی یک برجک خودنمایی میکند که به اندازه هفت متر بین دو دیوار فاصله انداخته است."
توصیفی از ورودی دانشگاه تهران که بهعنوان پناهگاه دورش را دیوار بلندی کشیدهاند و اگرچه توصیف کاملتری است اما باز هم مستقیم است.
"دیگر اثری از سردر زیبا و تاریخی دانشگاه تهران بهچشم نمیآمد؛ آنچه دیده میشد دیواری بلند بود که آنجا را شبیه قلعههای نظامی باستانی کرده بود و آن برجک نگهبانی در بالای دیوار ده متری، این فکر را بیشتر تقویت میکرد"
توصیف صدا و آوا هم خیلی کم انجام شده است که البته با توجه به کمبودن توصیفات مکان میتواند طبیعی باشد. توصیف صداها در شخصیتپردازی، توصیف مکان و فضای داستان و صحنهپردازی آن کاربرد زیادی دارد. مثلا:
"با برخورد خشاب به بقایای ساختمان، صدایی در فضای آنجا طنینانداز میشود که بیشتر وحشیها را به آن طرف جذب میکند."
توصیفی که از صدای افتادن خشاب انجام دادهاید کوتاه و ناکافیست. بهتر این است که خود صدا را شرح دهید و از پژواکش در محیط بگویید تا مخاطب بتواند آن را در ذهن خود مجسم کند.
توصیف احساسات و هیجانات هم بسیار کم هستند.
برای مثال:
"دختران با وحشتزدگی و ناباوری به صحنهی مقابلشان، خیره نگاه میکنند. حتی توان گریه یا هر حرکت اضافی را ندارند."
در چنین صحنهای بهتر این است که حس وحشتزدگی و ناباوری دختران را در صورت و رفتارشان شرح دهید. بیان یک حس، توصیف آن بهشمار نمیرود. شخصی که وحشت کرده بیشک رنگش میپرد، چشمانش گشاد و دهانش باز میماند، میلرزد، دست و پایش را گم میکند و حتی از شدت شوک وارده ممکن است بیحرکت در جای خود خشک شود و...
زاویه دید:
داستان توسط سوم شخص روایت میشود و تا اینجای داستان تغییری در زاویه دید دیده نمیشود. برحسب ژانرها، سیر و محتوای داستان بهنظر میرسد انتخاب شما برای زاویه دید بسیار بهجا و مناسب است چرا که زاویه دید سومشخص دست شما را برای توصیفات و ایجاد تعلیق و کشمکش بیشتر بهخوبی باز میگذارد و شما میتوانید از این امر بهخوبی استفاده کنید.
کشمکش و تعلیق:
شروع داستان با تعلیقهایی که پیشتر به آنها اشاره کردم آغاز میشود. تعلیقها در طول رمان ادامه مییابند و بزرگترین آنها این است که چه بر سر شبنم آمده است؟ یا شخصی که آنی او را خانم دکتر مینامد کیست که اعلام میکند عضوی از خانواده کامران است؟ همچنین عاقبت مردم زمین پس از چنین اتفاقاتی که از سر میگذرانند و حیاتشان به خطر افتاده است چه میتواند باشد؟ و... سوالهاییست که در ذهن خواننده ایجاد میشود.
کشمکشها همان موانع و تقابلهاییست که برای شخصیتهای اصلی داستان پیش میآیند که شامل کشمکشهای بیرونی و درونی هستند.
کشمکشهای بیرونی در داستان شما برحسب ژانرها و سیر رمان شما بسیار خوب و مناسب بودند. کشمکشهای بیرونی شامل کشمکش شخصیتها با یکدیگر مثل تقابل کامران با اشخاصی مثل شاهین، سام و یا آنی و اشلی و... که بهخوبی بهآنها پرداخته بودید.
همچنین اتفاقاتی مثل زلزله، آن صدایی که انسانها را وحشی میکرد و... هم بخشی دیگر از کشمکشهای بیرونی داستان شما هستند.
کشمکشهای درونی اما بسیار کم و ناکافی هستند. اتفاقات و وقایعی که در رمان شما وجود دارد، همچنین تقابل بین شخصیتها باعث میشود قهرمانان داستان دچار تعارضات فکری شود و این تعارضات فکری کشمکشهای درونی را بهوجود میآورند. ترسها، نگرانیها، خشم، اضطراب و احساسات دیگری که در قبال رویارویی شخصیتها با وقایع تجربه میکند باید برای مخاطب تشریح شوند. چرا که این امر باعث میشود خواننده داستان شما بهخوبی با شخصیتها همزادپنداری کند و از داستان شما لذت ببرد. برای مثال در صحنهای که کامران و آنی وحشی را به جان اشلی و افرادش میاندازند و اشلی بسیار عصبانیست، بیشک در فکر خود با خودش درگیر است. میتوانستید بگویید که دلش میخواهد کامران و آنی را بیابد و بلایی سرشان بیاورد یا هر دو را دستمایه آزمایشهای عجیب و غریبش کند و یا...
ایده و پیرنگ:
داستان در آینده رخ میدهد؛ زمانی که همهچیز بهدلیل زلزله و بعد آن صدای ناشناخته بهم میریزد و عدهای از انسانها وحشی میشوند و برخی جانوران دچار جهش ژنتیکی میشوند. کامران، دکتر داروسازیست که ناشنواست و با همسرش دلارا و دخترش شبنم زندگی میکند و این اتفاقات باعث مرگ همسر و مفقود شدن دخترش میشود. ده سال از واقعه میگذرد و حالا کامران که در سن میانسالی قرار دارد، بهدنبال دخترش شبنم همهجا را میگردد و در این بین اتفاقات دیگری را از سر میگذراند تا زمانیکه با آنی برخورد میکند و آنی که یکی از افرادیست که در آزمایشگاه دکتر اشلی بهعنوان موش آزمایشگاهی و خدمتکار سالها زندگی میکرده به او از زنده بودن شبنم و فرار کردنش از آزمایشگاه میگوید و ...
ایده داستان بسیار جذاب است و اگرچه کمی کلیشه دارد که در بسیاری از فیلمها و سریالهای آخرالزمانی که سالهای اخیر بسیار بهآنها پرداخته میشود هم شاهد چنین ایدههایی هستیم اما جذابیت ایده باعث میشود همچنان روی آن کار شود. اما آنچه مهم است پرداخت مناسب ایده است که میتواند کلیشه را تا حد زیادی از بین ببرد و به جذابیت اثر بیفزاید. پرداخت مناسب یک داستان با تصویرسازی و فضاسازی آن اتفاق میافتد که همان توصیفات مکان، صدا و احساسات، شخصیتپردازی و همچنین کشمکشهای درونی و بیرونی مناسب است. با توجه به توضیحاتی که گفته شد اگر روی موارد فوق کار کنید بیشک اثری زیبا خلق کردهاید.
ایرادات نگارشی:
• ایرادات نگارشی در متن داستان کموبیش دیده میشود؛ علائم نگارشی تقریبا به درستی استفاده شدهاند اما در استفاده از (...) گاهی زیادهروی کردهاید. (...) را زمانی در متن بهکار میبریم که نیاز به مکث باشد، یا صحبتی ناتمام بماند و یا بهجای کلمه "و غیره" سهنقطه بگذاریم. برای مثال
تو فقط مواظب باش... فردا هرچی خواستی برات آماده میکنم. در اینجا کافیست (،) بگذارید.
به نظر دستت آسیب دیده... شاید بخوای برات مداوا کنم. (؛)
• فاصلهها و نیمفاصلهها هم معمولا رعایت شدهاند اما باز هم گاهی در متن عدم رعایتشان دیده میشود
چهره ای✖️ چهرهای✔️
هیجان زده✖️ هیجانزده✔️
می شود✖️ میشود✔️
و...
• افعال در جای درست و متناسب با فاعلها انتخاب شدهاند اما پرش زمانی بسیار در آنها دیده میشود.
دقایق طولانی، کامران تلاش در آرام کردن او دارد و در عینحال باید از خودش هم در برابر رفتارهایش تکانشی او محافظت میکرد.✖️ دارد زمان حال است و میکرد زمان گذشته؛ بهتر بود بهجای میکرد از کند استفاده کنید
یا
وقتی وحشی مرد و دستش شُل شد، پایش را بهسمت خود میکشد.✖️ از آنجا که داستانتان را با افعال زمان حال پیش میبرید بهجای مرد و شد از میمیرد و میشود استفاده کنید.
• در متن داستان اشتباه املایی و تایپی هم بسیار زیاد دیده میشوند:
آراییده شده✖️ آراسته شده یا تزئین شده✔️
سوظن✖️ سوءظن✔️
حاملهی✖️ حاملهای✔️
حجمهی ✖️ هجمهی✔️
غظیمی✖️ عظیمی✔️
دیگراند✖️ دیگرند✔️
میپاچد✖️ میپاشد✔️
بسته✖️ بسه✔️
غالب تهی کردن✖️ قالب تهی کردن✔️
جا خشک کردن✖️ جا خوش کردن✔️
می خورد✖️ میخورد✔️
حلقهی✖️ حلقهای✔️
صلاح✖️ سلاح✔️
هول دادن✖️ هل دادن✔️ هول به معنی هراس و ترس است
دولت روسی و آمریکایی✖️ دولت روسیه و امریکا✔️
مشمبا✖️ مشما✔️
چقد✖️ چقدر✔️
• در یک جا جملهای آوردهاید که از نظر معنی دچار مشکل است. در صحنهای که دلارا میخواهد خبر بارداریش را به کامران بدهد از زبان کامران آوردهاید:
"این همه ضیافت برای چیه" ضیافت بهمعنی مهمانیست و نمیتوان "این همه" را برایش بهکار برد. میتوانید این جمله را به این صورت بنویسید:
مهمونی گرفتی؟ یا
این همه غذا برای چیه؟
و...
نقاط قوت:
سیر، محتوا، زاویه دید، بافت و لحن، تعلیق و کشمکش بیرونی، شخصیتپردازی درونی و ایده
نقاط ضعف:
عنوان، خلاصه، جلد، مقدمه، توصیفات مکان،صدا و احساسات، شخصیتپردازی بیرونی، کشمکشهای درونی و پیرنگ
سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، آرزوی عزیزم
از خوندن داستان زیبات بسیار لذت بردم. چنین ایده جذابی بیشک حاصل ذهن خلاقیه که میتونه در کنار تمرینهای متوالی، روزبهروز بارورتر و کاملتر بشه.
برات آرزوی موفقیت میکنم عزیزدلم، قلمت مانا🌹