جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | پیوند یادها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد شورا | پیوند یادها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 209 بازدید, 3 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | پیوند یادها
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tahi
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,527
44,489
مدال‌ها
7
عنوان اثر: پیوند یادها

نام نویسنده: طاهره سالار

ژانر: عاشقانه، اجتماعی


خلاصه: ماشین زمان را، جایی در گذشته متوقف کرد، جایی که آرامش بر روح و اجزای تن لطیفش سلطه‌گر بود. او سرشار از محبتی بود که پدر و مادرش به او بخشیده بودند، اما یک رویارویی، طوفانی را در زندگیش به راه انداخت که تا رسیدن به ساحل امن زندگی، باید مسیر سختی را می‌پیمایید و آیا او در این مسیر همراه و یاوری داشت؟

لینک اثر
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: NOOOR
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,527
44,489
مدال‌ها
7
Notes_240517_235637_16b.jpg



بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @Tahereh salar

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Tara Motlagh

*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!

🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@Tara Motlagh
@آرشیت
@Raaz67
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,527
44,489
مدال‌ها
7
به نام خالق قلم
عنوان: پیوند یادها
نوشته: @Tahereh salar

عنوان:

پیوند یادها، از دو واژه تشکیل شده است. واژه پیوند به معنی پیوستگی، اتصال، وصلت و بستگی و واژه‌ یاد به معنی ذکر، خاطره، فکر و اندیشه است. عبارت فوق می‌تواند به معنی اتصال یا وصل به خاطره‌ها باشد. واژه پیوند ۶۰ درصد کلیشه دارد که کلیشه نسبتا زیادی‌ به‌حساب می‌آید و واژه یاد با سی درصد کلیشه‌ای کمتر و ترکیب این دو واژه اگرچه عنوانی تکراری به‌وجود نیاورده است و جذابیت نسبی هم ایجاد کرده است اما میزان کلیشه بالایی دارد. عنوان با هر دو ژانر انتخابی یعنی عاشقانه و اجتماعی ارتباط خوبی دارد. همچنین با خلاصه، مقدمه و میانه ارتباط خوبی دارد.

ژانر:
ژانر انتخابی نویسنده عزیز عاشقانه و اجتماعی است. براساس اولین انتخاب نویسنده، ژانر عاشقانه ژانر غالب رمان در نظر گرفته شده است که تا اینجای داستان می‌توان به عشق پونه به بردیا اشاره کرد. عشقی که به‌نظر یک‌طرفه است و در عین زیبایی‌اش برای پونه اما سختی‌هایی هم در پی دارد. ژانر دوم اجتماعی‌ست که تا اینجای داستان نمود خاصی ندارد غیر از جریان خودکشی مادر پونه که بیشتر از این‌که اجتماعی باشد تراژدی‌ست. پس با این‌حال ژانر اجتماعی چندان انتخاب مناسبی برای رمان نیست مگر اینکه پس از این در سیر رمان به مسائل اجتماعی و نتایج آن پرداخته شود و در عیر این صورت بهتر است ژانر اجتماعی حذف شود.
سیر داستان تا اینجا بیشتر براساس ژانر درام و عاشقانه گذشته است که ترتیب درستشان درام، عاشقانه است.
خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی نوشته شده است، زیباست و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. همچنین خلاصه جزئیاتی از محتوای داستان را به‌صورت مبهم در خود دارد. نویسنده در خلاصه از زندگی پر از محبت، زیبا و پرآرامشی که شخصیت داستانش دارد می‌گوید و بعد اتفاقی که باعث تغییر وضعیت او می‌شود و در آخر اشاره به حضور شخصی که می‌تواند همراه و یاور باشد.
خلاصه تا حدی با هر دو ژانر عاشقانه و اجتماعی در ارتباط است اما بیشتر به ژانر درام مربوط است.
حجم خلاصه در حد استاندارد (۳ تا ۹ خط) است و همچنین خلاصه آنجا که از گریز به گذشته می‌گوید می‌تواند با عنوان هماهنگ باشد و با مقدمه و محتوای داستان هم ارتباط خوبی دارد.

جلد:
تصویر جلد، تصویری از یک پسر جوان است که در پس زمینه‌ای از غروب خورشید در حال عکس گرفتن از دختری‌ست که روبه‌رویش نشسته است. تصویر جزئیات خاصی ندارد و با ژانر عاشقانه به خوبی در ارتباط است. اما با ژانر اجتماعی ارتباطی ندارد. شعر درج شده در بالای تصویر نیز زیباست و با ژانر عاشقانه مرتبط است. فونت به‌کار رفته و رنگ و طرح آن زیباست و با تصویر هم‌خوانی خوبی دارد.

مقدمه:
متنی‌ست به زبان ادبی که توسط خود نویسنده نوشته شده، کلیشه‌‌ای ندارد و کمی از حد استاندارد(۳تا۹ خط) بیشتر است که قابل چشم‌پوشی‌ست. مقدمه زیبا نوشته شده و جذابیت خوبی برای مخاطب دارد. همچنین مقدمه با ژانر غالب یعنی عاشقانه ارتباط خوبی دارد اما با ژانر اجتماعی ارتباطی ندارد و بیشتر به ژانر درام مرتبط است.
در مقدمه نویسنده از تاثیر عاشقانه‌ها و آغوش معشوقی می‌گوید که می‌تواند طعم تلخ سختی‌های زندگی را شیرین کند. کسی که حضورش را می‌طلبد و در انتظار اوست.
مقدمه با محتوای داستان ارتباط خوبی دارد.

آغاز:
داستان از جایی شروع می‌شود که پونه، دخترک هفت ساله‌ای که داستان از زبان بزرگ‌سالی‌اش روایت می‌شود به همراه پدر و مادرش برای شرکت در یک جشن عروسی وارد روستایی می‌شوند. داخل روستا پدر و مادرش او را جلوی درب خانه‌ای می‌گذارند تا آن‌ها ابتدا به داخل بروند و پونه تا برگشتشان با بچه‌های هم‌سن و سالش بازی کند. در حین بازی او مسیری خلاف مسیر باقی بچه‌ها می‌رود و سگی به دنبالش می‌افتد و...
آغاز کلیشه چندانی ندارد اما تقریبا خالی از توصیفات مناسب است. توصیفات مکان بسیار کم آمده‌اند در حالی‌که یک روستا برای کسی‌که اولین بار است پا به آنجا می‌گذارد می‌تواند جای جالب توجهی باشد و خیلی از چیزهایی که می‌بیند را به خوبی توصیف کند. توصیف صدا و آوا تقریبا اتفاق نیفتاده است. صداهایی که در اتومبیل و بعد در روستا می‌توانند به گوش برسند. توصیف احساسات نیز اگرچه وجود دارد اما کم و ناکافی‌ست و بی‌شک می‌تواند بیش از این‌ها باشد. ذوق پونه از رفتن به عروسی و همچنین روستایی که تا به‌حال به آنجا نرفته، اضطرابش از غریب بودن و تنهایی و بعد ترس از سگی که به دنبالش می‌افتد می‌تواند خیلی بیشتر از آنچه که توصیف کرده‌اید توصیف شود.
همچنین شخصیت‌پردازی بیرونی و درونی هم ناکافی به نظر می‌رسد. حضور چندیدن شخصیت در ابتدای داستان نیاز به پرداخت بهتر شخصیت‌ها دارد تا خواننده دچار سردرگمی نشود.
در انتهای پارت اول بندی را نوشته‌اید که با این جملات تمام می‌شود:
"ولی چه کسی می‌دانست این لحظه، شاید آخرین لحظه شاد زندگیم باشد ؟ کسی از ثانیه‌ای بعد خبر نداشت که قرار است بر سر پونه‌ای که هفت سال از زندگی‌اش را در پر قو بزرگ شده چه بیاید! و این خاطره، تنها سهم من از خوشبختی دنیا بود."
نوشتن چنین جملاتی چه در ابتدای داستان و چه در هر جای رمان، ابهام و تعلیق را از داستان شما می‌گیرد. چنین جملاتی که خبر از اتفاقات تلخ یا شیرین در آینده‌ای دور یا نزدیک می‌دهد، اشتباه بزرگی‌ست که باعث می‌شود خواننده رمان شما در همان ابتدا کم و بیش متوجه سیر رمان شود و این بی‌شک از جذابیت رمان شما می‌کاهد چرا که سوال‌ یا سوال‌هایی که در ابتدای داستان لازم است در ذهن خواننده به‌وجود بیاید تا برای ادامه داستان هیجان و شوق داشته باشد، به‌راحتی پاسخ داده می‌شود.
آغاز با ژانر‌های انتخابی نویسنده عزیز ارتباط چندانی ندارد و بیشتر با ژانر درام هماهنگی دارد. همچنین آغاز با محتوای داستان تناسب دارد.

میانه:
اوج و فرودهای زیادی در داستان وجود دارد. میانه با مرگ مادر پونه و به سرپرستی گرفتن پدربزرگش ادامه می‌یابد و به بزرگ‌تر شدن پونه می‌رسد.
اوج داستان تا این‌جا که نوشته شده مربوط به زمانی‌ست که بردیا متوجه عشق پونه به خودش می‌شود و به پونه می‌گوید که احتمالا محبت‌ها و توجه‌های او را بد برداشت کرده است. اوج داستان شما اگرچه کلیشه زیادی در خود دارد چرا که اکثر داستان‌های عاشقانه‌ای که قهرمان داستان در آن دچار عشق یک‌طرفه‌ای شده است دیده می‌شود با این‌حال کلیشه‌ها در همه داستان‌ها وجود دارند اما آن‌چه می‌تواند کلیشه‌ها را به صحنه‌هایی به‌یادماندنی تبدیل کنند پرداخت خوب و مناسب آن است. و این همان مشکلی‌ست که مهمترین نقطه اوج داستان شما و بقیه نقاط اوج دارند. نقاط اوج باید از توصیفات مناسب و کشمکش‌های درونی و بیرونی قوی برخوردار باشند که کمی در این زمینه ضعیف عمل کرده‌اید و به سرعت موصوع را خاتمه داده و به صحنه بعد رفته‌اید. یعنی درست جایی که باید خواننده خود را میخکوب داستانتان کنید ناگهان همه چیز را تمام کرده‌اید و این همان چیزی‌ست که می‌تواند مخاطب را دلسرد کند.
پیشنهاد می‌کنم روی پرداخت بهتر نقاط اوج خود بیشتر کار کنید.

سیر رمان:
به‌طور کلی سیر رمان تقریبا متعادل است. اتفاقات پشت سرهم رخ نمی‌دهند یا افراد بی‌جهت و بی‌مقدمه وارد داستان نمی‌شوند اما در سیر رمان شما یک ایراد وجود دارد. آن هم این است که از کشمکش‌ها و اتفاقات خیلی زود عبور می‌کنید(همان‌طور که درباره‌شان در رکن میانه صحبت شد). برای مثال در همان ابتدای رمان واکنش‌های مادر پونه به گم‌شدنش بسیار ناکافی بود. مادری که کودکش در جایی غریب ناپدید می‌شود واکنش‌های بیشتری باید از خود نشان دهد و...
یا در صحنه‌ای که با کشیدن دست پونه توسط بردیا ناخودآگاه به هم نزدیک می‌شوند و بعد این اتفاق را مژگانی که چشم دیدن پونه را ندارد می‌بیند اما باز شما خیلی زود از این اتفاق عبور و خواننده را دچار سردرگمی کرده‌اید. به طور کلی توصیفات صحنه و فضاسازی شما کمی ضعیف است و این همان دلیلی‌ست که باعث شده گاهی رمان سیر تندی داشته باشد که درباره این موارد در ارکان موردنظر صحبت خواهیم کرد.
مورد بعدی مربوط می‌شود به حضور ناگهانی نوید و نگار که با آوردن نام بردیا وارد روستا و بعد وارد خانه عمه پونه می‌شوند. این ماجرا بیش از اینکه ابهام یا کشمکشی ایجاد کند، مخاطب را دچار سردرگمی می‌کند چرا که دلیل منطقی برای این کار آن‌ها وجود ندارد و از سویی مشخص نمی‌شود بردیا را از کجا می‌شناسند یا اگر نمی‌شناسند چرا از او نام می‌برند؟!

مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها:
تناسب بین دیالوگ‌ها‌ و مونولوگ‌ها رعایت شده است و
در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آن‌ها کمک می‌کند.

لحن و بافت:
لحن‌ داستان درحالت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای‌ست و این امر در همه پارت‌ها رعایت شده است و پرش لحن در آن‌ها دیده نمی‌شود. تنها چند مورد قابل ذکر است که بهتر است ویرایش شوند.
وقتا✖️ وقت‌ها✔️
آویزون✖️ آویزان✔️
بستنیش✖️ بستنی‌اش✔️
تیکه پاره✖️ تکه‌پاره✔️

شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت‌ که شامل شخصیت‌پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری‌ست گفته می‌شود. شخصیت‌پردازی رکن مهمی‌ست که باعث جذب خواننده و همذات‌پنداری او با شخصیت‌های داستان می‌شود. توصیفات شخصیت‌ها چه بیرونی و چه درونی باید غیرمستقیم و به دور از کلیشه باشند.
شخصیت‌پردازی بیرونی بسیار کم و تنها در چند مورد اتفاق افتاده است. شما کامل‌ترین توصیف شخصیت بیرونی را درباره شخصیت‌های اصلی یعنی پونه و بردیا انجام داده‌اید که بسیار هم خوب و به‌جا هستند اما درباره شخصیت‌های دیگر بیشتر تنها به رنگ چشم و مو که همان هم اکثرا توصیفات مستقیم هستند، اشاره کرده‌اید و به موارد دیگر مثل نحوه لباس پوشیدن، قد و قواره و ... توجه چندانی نداشته‌اید. اگر در این زمینه کمی بیشتر کار کنید بی‌شک توصیف شخصیت بیرونی کامل‌تری خواهید داشت.
"گره‌ای به روسری قرمز رنگم با خال‌های سفید می‌زنم و موهای بافته شده‌ام را روی لباسم می‌اندازم و از آینه دایره‌ای شکلی که ثمین به دستم داده بود، خودم را برانداز می‌کردم.
- وای پونه! از وقتی موهات چتری کردی شدی عین آنشرلی با این تفاوت که اون چشماش آبی بود مال تو سبز.
چتری‌هایم را مرتب می‌کنم و از زوایای مختلف در آینه خودم را می‌نگرم. می‌خواستم که امروز از هر زمان دیگر زیباتر باشم.
...
رژ هلویی رنگ را از روی طاقچه بر می‌دارم و مجدد روی لب هایم می‌کشم و..."
این توصیف گام‌به‌گام درباره نحوه لباس پوشیدن و حاضر شدن پونه یکی از مناسب‌ترین توصیفات شخصیت بیرونی شماست چرا که تمام نکات لازم را در آن مورد توجه قرار داده‌اید. توصیفاتی که مستقیم نیستند و در عین حال قدم‌به‌قدم انجام شده‌اند.
به شخصیت پردازی درونی نسبتا خوب پرداخته‌اید آن‌قدر که بتوان برای شخصیت‌ها ویژگی‌های اخلاقی خاصی را در نظر گرفت اما با این‌حال می‌توانید باز هم کمی بیشتر روی این مورد کار کنید و بهتر است این موارد را به حالات و رفتارهای خاص شخصیت‌ها اختصاص دهید.
"ثمین که اصلا انتظار شنیدن همچین حرفی را از زبان من نداشت سکوت می‌کند. به خوبی می‌شناختمش دختری نبود که اهل دعوا و جر و بحث باشد برعکس همیشه حتی در روی بزرگ‌ترها هم می‌ایستاد ولی حساب دوستی ما از بقیه سوا بود."
در اینجا به دو مورد خاص از اخلاق ثمین اشاره کرده‌ای. اول این‌که دختر پرسروزبانی‌ست که به خوبی می‌تواند از حق خود دفاع کند و دوم این‌که پونه برایش تافته جدا بافته به‌حساب می‌آید و او را جور دیگری دوست دارد.

توصیفات:
توصیفات لازمه صحنه‌پردازی‌ها و فضاسازی یک داستان هستند و در باور‌پذیری و جذابیت داستان نقش مهمی را ایفا می‌کنند. باید این را هم درنظر داشت که توصیفات از هم مجزا نیستند و در کنار یکدیگر توصیفات کامل‌تری را ارائه می‌دهند.
توصیفات باید غیر مستقیم و به دور از کلیشه باشند و به‌صورت گام‌به‌گام انجام شوند.
توصیفات مکان بسیار کم و ناکافی هستند و در اکثر موارد اصلا انجام نشده‌اند.
"به ایوان رسیدم، سه پله سنگی را پایین آمدم و حلال باریک ماه را از آسمان تماشا کردم و در این تاریکی تنها نور لامپ طویله مرا به آن سو هدایت می‌کرد."
توصیفی که درباره ایوان و بعد تاریکی هوا داده‌اید خوب است اما کافی نیست. خود ایوان، خنکی، گرما یا سرمای هوا، حیاط سنگ‌پوش،خاکی یا... و ... بسیاری چیزهای دیگر که می‌توانست در این صحنه بگنجد توصیف نشده‌اند.

توصیف صدا و آوا هم بسیار کم هستند. با توجه به کشمکش‌های بیرونی و اتفاقاتی که در داستان رخ می‌دهند و مکان‌هایی که شخصیت در آن‌ها حضور می‌یابد، می‌توانید توصیفات بیشتری از صداها و آواها داشته باشید.
"باصدای عصای آن پیرمرد که می‌آمد و به اتاق نزدیک می‌شد، تکه‌ای از روحم از کالبدم جدا می‌شد."
توصیف کوتاهی از صدای عصای پدربزرگ پونه که به اتاقی که پونه در آن است نزدیک می‌شود که می‌توانست کامل‌تر باشد. شما به جای بیان ایجاد صدا باید به توصیف صدا بپردازید. مثلا برای عصا بی‌شک صدای تق‌تق می‌تواند مناسب باشد و باز بسته به موقعیتی مثل چنین موقعیتی که اضطراب و ترس پونه را هم به دنبال دارد می‌توانید این صدای تق‌تق عصا را با تشبیه به صدای پتک یا تیری که از یک تفنگ بیرون می‌آید و... حال و هوا و ترس پونه را هم نشان دهید.

توصیف احساسات و هیجانات کم و بیش وجود دارند اما با توجه به سیر داستان می‌توانند بیشتر و کامل‌تر باشند.
"چرخ و فلک که ایستاد، این قلب من بود که برای ثانیه‌ای دیگر نزد و چشمم بود که شرمگین نگاهش را از او می‌گرفت و برای من که محتاج حتی ثانیه‌ای نگاهش بودم قوت قلب خوبی بود و امیدی برای آینده ما."
در این توصیف ابتدا به عشق پونه به بردیا و بعد به حس شرم و خجالتش بابت نگاه خیره‌اش به بردیا پرداخته‌اید. اما در چنین وضعیتی توصیف حالات و احساسات فردی که تحت تاثیر عشق یا شرم و یا حتی شادی پنهانی‌اش از خیرگی نگاه معشوق است، می‌توان توصیفات بیشتری ارائه داد. مثلا می‌توانید از گرمایی که از حس عشق یا شرم به جان پونه افتاده بگویید یا تپش‌های بی‌قرار قلبش و یا نفس‌هایی که تند شده‌اند و ...

زاویه دید:
داستان توسط اول شخص روایت می‌شود و تا اینجای داستان تغییری در زاویه دید دیده نمی‌شود به عیر از یک مورد که البته ان‌ هم برپایه روایت از دیدگاه پونه و از زبان ثمین است. برحسب ژانرها، سیر و محتوای داستان انتخاب اول شخص انتخاب مناسبی به نظر می‌رسد.

کشمکش و تعلیق:
شروع داستان با تعلیق خوبی درباره ترس مادر پونه از پا گذاشتن در روستا شروع می‌شود و پس از آن شاهد تعلیق‌های دیگر مانند دلیل ازدواج مادر پونه با عباس پس از شهادت احمد که همچنان در هاله‌ای از ابهام است و یا دلیل رفتارهای ضد و نقیض بردیا.
در داستان بیشتر شاهد کشمکش شخصیت‌ها با یکدیگر هستیم که کشمکش بیرونی داستان محسوب می‌شوند. مثل کشمکش پونه با بردیا، ثمین، پدربزرگ و عمه‌ها و...
همچنین اتفاقاتی مثل خودکشی مادرش، جدایی از عباسی که فکر می‌کرد پدرش است، تحت سرپرستی پدربزرگ سخت‌گیرش قرار گرفتن هم بخشی از کشمک‌های بیرونی داستان هستند.
اگرچه همان‌طور که در بالا هم گفته شد شما بسیار سریع از این کشمکش‌ها و اتفاقات رد می‌شوید و این باعث گیج شدن خواننده شما می‌شود.
کشمکش‌های درونی شخصیت‌ اصلی داستان شما یعنی پونه که راوی داستان هم هست شامل درگیری‌های فکری او در رابطه با گذشته، مرگ مادرش و بعد عشق بردیاست و کاملا متناسب با موقعیت‌ها و احساسات و حالات او بودند اما از ان‌جا که شما مدام از کشمکش‌های بیرونی و اتفاقات عبور می‌کردید ناچار از خیلی از کشمکش‌های درونی بالقوه‌ای که می‌توانستید داشته باشید هم گذشته‌اید.

ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره پونه است از زمانی که با پدر و مادرش به یک جشن عروسی در یک روستا می‌روند، خودکشی مادر، اطلاع از اینکه عباسی که در تمام ۷ سال زندگی‌اش پدر خود می‌دانسته پدرش نبوده و از سویی تحت سرپرستی قرار گرفتن توسط پدربزرگی که از همان ابتدا از او می‌ترسد تا بزرگ شدنش و دوستی‌اش با دخترعمه‌اش، ثمین و عشقش به پسرعمویش بردیا و پس از آن پس زدن بردیا و بعد ازدواجش با سارا نشان می‌دهد ایده داستان مانند بسیاری از رمان‌های عاشقانه دارای کلیشه بالایی‌ست. عشق یک‌طرفه و از سویی ازدواج معشوق و حال بد عاشق چیزی‌ست که در اکثر داستان‌های زانر عاشقانه دیده می‌شود اما آنچه مهم است پرداخت درست ایده است. قلم خوب شما این ویژگی را دارد که تا حدی از کلیشه‌ها بکاهد و به سیر رمان جذابیت ببخشد اما همان‌طور که پیش از این هم گفتم باید بر روی توصیفات و شخصیت‌پردازی بیرونی بیشتر کار کنید، از اتفاقات به راحتی عبور نکنید و آن‌ها را با قدرت قلم خود به‌خوبی و زیبایی به تصویر بکشید تا برای خواننده جذاب‌یت بیشتری داشته باشد. نکته قابل ذکر این است که شما در سیر داستان خود هنوز تعلیق‌های حل نشده زیادی دارید که باعث سردرگمی خواننده می‌شود که بهتر است آن‌ها را در جا و زمان درست حل کنید.
این تعلیق‌های حل نشده عبارتند از:
*علت حضور ناگهانی خانواده پونه در روستا
*علت ازدواج مادر پونه با عباس آن‌ هم درست پس از شهادت پدر پونه
*علت مرگ یا خودکشی مادر پونه
* علت نام بردن از بردیا از سوی نوید و نگار در حالی‌که در داستان قید کرده‌اید آشنایی با هم ندارند

ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی در متن داستان بسیار دیده می‌شود؛ علائم نگارشی تقریبا به درستی استفاده شده‌اند اما گاهی از "،" در جاهای لازم استفاده نشده که خوانش متن را کمی دچار مشکل می‌کند.
فاصله‌ها و نیم‌فاصله‌ها هم معمولا رعایت نشده‌اند:
تا بحال✖️ تا به‌حال✔️
بچه ها✖️ بچه‌ها✔️
می فهمم✖️ می‌فهمم✔️
روبه رو✖️ روبه‌رو✔️
عذر خواهی✖️ عذرخواهی✔️
می دهم✖️ می‌دهم✔️
گونه ام✖️ گونه‌ام✔️
آنها✖️ آن‌ها✔️
بی رسمی✖️ بی‌رسمی✔️
تک تک✖️ تک‌تک✔️
اینبار✖️ این‌بار✔️
بخدا✖️ به‌خدا✔️
در حالی که✖️ در حالی‌که✔️
اینکه✖️ این‌که✔️
بی خوابی های✖️ بی‌خوابی‌های✔️
و...
افعال در جای درست و متناسب با فاعل‌ها انتخاب شده‌اند و پرش زمانی در آن‌ها دیده نمی‌شود. اما در یک مورد دیده می‌شود که افعال حال و گذشته با هم آمده‌اند که بهتر است افعال زمان حال را به گذشته برگردانید.
"گره‌ای به روسری قرمز رنگم با خال‌های سفید می‌زنم و موهای بافته شده‌ام را روی لباسم می‌اندازم و از آینه دایره‌ای شکلی که ثمین به دستم داده بود، خودم را برانداز می‌کردم."
در متن داستان اشتباه املایی و تایپی کم و بیش دیده می‌شوند:
حتما✖️ حتماً✔️ کلمات تنوین‌دار باید تنوینشان گذاشته شود، کلمات تنوین‌دار دیگری هم در متن وجود دارند که تنوینشان را نگذاشته‌اید.
حلال✖️ هلال✔️ حلال به معنی حل کننده است و برای نشان دادن باریکی ماه به کار نمی‌رود
نیوفتاد✖️ نیفتاد✔️
کج و کله✖️ کج‌وکوله✔️
پروند✖️ پرونده✔️
معتلق✖️ متعلق✔️
و...
و مورد دیگر که در تمام پارت‌های رمان شما دیده می‌شود فاصله زیاد بین خطوط و پاراگراف‌هاست که بهتر است ویرایش شود.

نقاط قوت:
خلاصه، مقدمه، کشمکش‌های بیرونی و درونی، شخصیت‌پردازی درونی، دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها، بافت و لحن و زاویه دید

نقاط ضعف:
عنوان، میانه، سیر، توصیفات و شخصیت‌پردازی بیرونی، ایده و پیرنگ، ایرادات نگارشی و...

سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، طاهره عزیزم
از خوندن داستانت بسیار لذت بردم. برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت می‌کنم، قلمت مانا🌹
 
آخرین ویرایش:
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: NOOOR

Tahi

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jun
149
2,197
مدال‌ها
2
سلام از وقتی که برای نقد گذاشتید ممنونم🙏

و اینکه ابهاماتی رو که گفتید جلوتر برطرف می‌کنم⁦☺️⁩

همچنین شما هم موفق و پایدار باشید🌺
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین