جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | چیناچین

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد شورا | چیناچین ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 166 بازدید, 4 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | چیناچین
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Raaz67
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,564
44,736
مدال‌ها
7
نام اثر: چیناچین
نویسنده: دردانه عوض‌زاده
ژانر: عاشقانه
عضو گپ نظارت (2)S.O.W


خلاصه:
هر کَس زمانی که دست به انتخاب همسر برای زندگی می‌زند، کسی را انتخاب می‌کند که از لحاظ عقیده، منش، رفتار و گفتار بیشترین پیوستگی و شباهت را با او داشته باشد. چرا که می‌داند هر چه بیشتر با همسرش شباهت داشته باشد و او به تمایلات قلبی‌اش نزدیک‌تر باشد، تفاهم بیشتری با او خواهد داشت و زندگی بهتری را تجربه خواهد کرد.
حالا تصور کنید کسی خودش همسرش را تربیت کند... .

لینک اثر
 
  • بزن قدش
واکنش‌ها[ی پسندها]: ASHOB
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,564
44,736
مدال‌ها
7

Notes_240517_235637_16b.jpg



بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @دردانه

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Raaz67

*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!

🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:

@Tara Motlagh
@آرشیت
 

Raaz67

سطح
4
 
منتقد ارشد کتاب
منتقد ارشد کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Apr
1,364
18,949
مدال‌ها
7
به نام نویسنده روزگار
عنوان: از دو واژه‌ی چینا+چین یا چین+ا+چین تشکیل شده است. در کل می‌شود یک احتمال داد که شاید نویسنده با کلمه چین که به معنی شکن و تاب و شیار است و با اضافه کردن حرف الف واژه‌ی جدیدی خلق کرده تا از کلیشه بودنش بکاهد، اما در کل با تمام بررسی‌هایی که کردم چیزی از معنی کلمه چیناچین دستگیرم نشد و در نگاه اول در ذهن، معنی خاصی را نمی‌آورد و احتمالاً نویسنده منظور خاصی از انتخاب این عنوان دارد که برای فهمیدنش باید منتظر ادامه رمان بود که احتمال خیلی بیشتری می‌دهم که نویسنده در آینده آن را مشخص می‌کند. نام عنوان نباید آشکار باشد و فاش کننده ایده اصلی نویسنده و میانه رمان و انتهای رمان باشد. عنوان باید اسرارآمیز باشد، اما نه مبهم و نامفهوم؛ چرا که نامفهوم بودنش باعث پس زدن خواننده می‌شود که به دلیل مبهم بودنش خیلی نمی‌شود راجع به آن صحبت کرد و حتی درصد کلیشه بودن و نبودنش را بررسی کرد.

ژانرها: از عاشقانه تشکیل شده است. ژانر عاشقانه‌ی خاصی هنوز تا اینجای رمان به چشم نمی‌خورد که بنده احتمال می‌دهم در آینده، نویسنده رابطه عاشقانه‌ای را بین مهری که از اول رمان در معرض توجه قرار داده با مهرزاد شکل دهد و ژانر عاشقانه را به تصویر بکشد، اما تا اینجا تنها از علاقه خاص بیمارگونه‌ی مهرزاد به پدر و شلاقش می‌توان به ژانر عاشقانه‌ی رابطه پدر و پسری کمی نسبت داد که با میانه تا حدودی در ارتباط بود. به دلیل مطرح کردن موضوع آزار جسمی کودکی یا همان تنبیه بدنی پدر مهرزاد و راه او را پیش گرفتن توسط مهرزاد برای تربیت کردن و همچنین گرفتن حق مظلوم از ظالم با این جمله (یعنی می‌توانستم او را از این خمودی دربیاورم که دیگر زیر بار ظلم بقیه نرود؟) و مطرح کردن مسئله فقر و یتیمی و بیگاری کشیدن از مهری و رفتار بیمارگونه‌ی مهرزاد برای مسئله تربیت مسائلی‌ست که دقیقاً دغدغه اجتماعی‌ هستند و موضوعات اجتماعی را مطرح می‌کنند و در اجتماع رخ می‌دهند که باید اضافه شود.

جلد: جلد رمان تصویر دختری است چشم و ابرو مشکی با موهای فر مشکی که نصفه صورتش با آن زلف پریشان پوشانده شده است که به دختر داستانمان یعنی مهری با آن وصف چشمان سیاه شباهت دارد و با ژانر عاشقانه و اجتماعی که دلایلش را مطرح کردم ارتباطی ندارد، اما تنها جمله‌ی (پریشان کن سر زلف سیاهت، شانه‌اش با من) که با فونت زیبایی نگارش شده است ارتباط عاشقانه را می‌شود مطرح کرد.

خلاصه: باید اندازه مناسبی داشته باشد که بیشتر از سه خط و کمتر از نه خط باشد که اندازه مناسبی داشت و رعایت شده بود؛ خلاصه در مورد انتخاب همسر و تفاهمات و شباهت در اخلاق و منش و رفتار صحبت می‌کند و ارتباط تفاهمات نزدیک بهم دو نفر و داشتن زندگی بهتر است که با جمله‌ی آخر (حالا تصور کنید کسی خودش همسرش را تربیت کند... .) تا حدودی در ذهن سوال و چالش‌ها را برمی‌انگیزد که منظور نویسنده از این موضوع چیست و سرنخ‌های کوچکی از داستان را به خواننده می‌دهد تا برای خواندن تشویق شود، اما همین جمله ایده داستان و پایانش را لو می‌دهد. شما می‌توانستید با استفاده از بازی با کلمات و آرایه‌های ادبی، خلاصه زیباتر و مبهمی‌تری خلق کنید تا از جذابیت داستان کم نکند؛ چرا که با خواندن روایت داستان و تاکید مهرزاد برای تربیت مهری، خواننده تا حدودی احتمال عاشق شدن او را می‌دهد که مهرزاد با تربیت کردن او و شاید عاشق شدن ناگهانی‌اش کمی داستان لو می‌رود که زحمت نویسنده برای تشویق خواننده و ندانستن پایان رمان به هدر می‌رود و از جذابیتش می‌کاهد.

مقدمه: باید اندازه استاندارد داشته باشد و بین سه تا نه خط باشد. نویسنده برای مقدمه از جملات‌ و کلماتی استفاده کرده بود که با میانه و ژانرها در ارتباط بود.

آغاز: از آنجایی شروع می‌شود که مهرزاد به معرفی خود که در حال رانندگی است و معلم است و برای عملی کردن کارش که می‌خواهد برای تربیت از تنبیه بدنی استفاده کند و عقیده‌ی پدرش را مطرح می‌کند به روستایی که جاده‌‌اش مناسب نیست، اما امکاناتی مثل برق و آب و حتی اینترنت را دارد می‌رود و با تماس تصویری با خواهر و مادرش به معرفی آن‌ها نیز می‌پردازد. این جملات (دلیل واقعی‌ام برای رفتن به آن روستا نه استفاده از هوای پاک آنجا بود، نه زندگی در فضای سرسبز آن، بلکه آنجا جایی بود که می‌توانستم راحت‌تر درستی باورهایم را اثبات کنم. باورهایی که پدران و مادران نازک‌دل شهری هرگز اجازه نمی‌دادند روی کودکان لوس و نازپرورده آن‌ها اجرایش کنم) باعث کنجکاوی خواننده می‌شود که منظور مهرزاد از اجرای باور روی کودکان چیست و قرار است چه اتفاقی رخ دهد. اطلاعات تا حدودی در حد کافی بود، اما توصیف مکان و صدا و آواها کم بود و یک جاهایی مستقیم و امکان درک خواننده را از تجسم آن مکان و اشخاص و غیره کم می‌کرد. بهتر است به صورت غیرمستقیم اضافه شود تا قابل درک باشد و خواننده خود را در آن مکان و شخصیت‌ها تصور کند مثلاً این (پریزاد که از روی قاب عکس پشت سرش فهمیدم روی تخت اتاقش نشسته با دست علامتی به پشت دوربین داد) یک نمونه از توصیف شماست که درست توصیف نشده ⬅️ پریزاد که از روی قاب چوبی یا دور طلایی عکس خانوادگی پشت سرش فهمیدم روی تخت عروسکی صورتی رنگ اتاقش نشسته با دست...می‌توانستید اینگونه توصیف کنید یا هر توصیف دیگری که مد نظرتان است آن وقت خالی از لطف نبود و بهتر عمل کرده بودید، اما کاش آنقدر سریع دلیل رفتن مهرزاد به آن روستا را مطرح نمی‌کردید و اجازه می‌داد ذهن خواننده را کمی به چالش و بازی بکشانید و همه چیز را از همان ابتدا لو نمی‌دادید تا از جذابیتش‌کم نشود.

میانه: تا حدودی به دور از کلیشه بود و اطلاعات و شخصیت‌ها تا حدودی خوب وارد می‌شد. نقطه اوج آن‌چنانی وجود نداشت اگر بخواهم ارفاق کنم تنها می‌شود تا این‌جای داستان به عملی کردن تنبیه بدنی و سیلی زدن به مهری و فهمیدن اطلاعاتی در مورد بی‌سرپرست بودن مهری اشاره کرد‌ که به حرف آمده است. نقطه اوج شورانگیز و شوک‌آور نبود شاید در آینده نویسنده بخواهد نقطه اوج عالی‌تر و شورانگیزتری وارد کند و خواننده را به وجد آورد و کشمکش و گره‌گشایی بیشتر و ذوق‌برانگیزتری را به چالش بکشد.


لحن و بافت: دیالوگ محاوره و مونولوگ ادبی بودند و به خوبی تا آخر پارت رعایت شده بود و این خود نقطه قوت داستان است.

سیر رمان: شخصیت پردازی‌های کم بود اما سیر رمان به تندی پیش نمی‌رفت و اتفاقات پشت سر هم رقم نمی‌خورد و اما به دلیل اینکه نقطه اوج آنچنانی وجود نداشت کمی انگار جای خالیش به چشم می‌خورد و سیر را رو به کندی پیش برده بود. بهتر است با اضافه کردن توصیف شخصیت‌ها و همچنین نقطه اوج به رمان را میان اتفاقات برای خواننده قوی‌تر نشان دهید و سیر را از این حالت خارج کنید.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها: تناسب بین دیالوگ‌ و مونولوگ‌ها تا حدودی رعایت شده بود، اما از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله تا حدود کمی استفاده نشده بود مثل: ویرگول و غیره‌... یه جاهایی به علامت ویرگول نیاز داشت اما نگذاشته بودید یا جمله‌ها نقطه پایانی نداشتند و بدون علائم رها شده بود مثل (بعد از اینکه نگاهی به من کردند به طرف یزدانی برگشتند). دیالوگ هر شخصیت با دیگری متفاوت بود.

شخصیت پردازی: به دور از کلیشه اما اکثراً مستقیم بود مثل( چاووش سبزه‌رو و موهایش کمی موج‌دار و مشکی رنگ بود که دو طرف آن را کوتاه کرده و مقداری روی سرش مانده بود) اما برای بعضی شخصیت‌ها کم بود یا اصلاً وجود نداشت مثلاً من تا پارت آخر هنوز از شخصیت‌ اصلی مهرزاد چیزی در نظرم تجسم نشده است، اما در مورد مهری که جز رنگ چشم مشکی و درشت و صورت کشیده و لاغر بیان کرده بودید که‌ آن هم مستقیم بود یا مثلاً پریزاد تنها به موی مصری‌اش اشاره کرده بودید، اما در مورد مادرش هیچ وصفی وجود نداشت. این موضوع تجسم را برای خواننده کم‌رنگ می‌کرد، اما صفات اخلاقی شخصیت‌ها با یک‌دیگر تناسب داشت. تنها یک سوال برایم مطرح است آن هم این است که مگر مهرزاد شخصیت بیمارگونه و سخت‌گیر و متعصب که تنبیه را راه حل می‌داند ندارد؟ پس آن وجه مهربانش که آنقدر پریزاد راحت با او در مورد فیلم گرفتن دستورانه حرف می‌زند و مثل اینکه رابطه عاطفی و مهربانانه‌ای با هم دارند چه می‌شود؟ چون اینطور شخصیت‌ها عواطف و احساساتشان تا حدودی کمرنگ‌تر است به دلیل ضربه‌ی روحی که از کتک خوردن درشان ایجاد می‌شود تا حدودی سنگدل و احساسی شدن را از یاد می‌برند.

توصیف مکان: با اینکه وجود داشت اما مستقیم بود که نباید مستقیم باشد مثل (ساختمان اصلی مدرسه، به شکل یک سوزن منگنه بود یک ساختمان مستطیلی در وسط که دو ساختمان مربعی از دو طرف آن بیرون زده بود. در اصلی مدرسه در همان قسمت وسط بود و یک میله‌ی پرچم و پرچم ایران در مقابل ساختمان قرار داشت. بین دو ساختمان مربعی‌شکل با سکوی یک پله‌ای از سطح حیاط ارتفاع گرفته بود که جلوی ورودی ساختمان مدرسه را پوشش می‌داد.) کاش اینگونه توصیفات را با رد شدن مهرزاد یا وصف شنیدن صدای شعر خواندن بچه‌ها و توجهش به توصیف قسمتی از ساختمان، انجام داده بودید تا غیرمستقیم میشد و جذاب‌ترش می‌کردید. مثلاً می‌نوشتید به طرف ساختمان که به شکل سوزن منگنه بود قدم برداشتم و از در کرمی رنگی که در وسط بود وارد ساختمان اصلی که دو ساختمان مربعی شکل از دو طرفش بیرون زده بود شدم و به میله‌ی فلزی که پرچم سه رنگ ایران را با نسیم خنک به حرکت درآورده بود چشم دوختم یا یک همچین وصفی.

تصور صدا و آواها: یک‌سری جاها وجود داشت، اما کم بود و یا در یک‌سری جاها اصلاً وجود نداشت مثل زیر و بم تن صدا یا حالت ترسیده و خشمگین و همچنین آوای محیط مثل: صدای اکوی بلندگو، صدای قیژ درب، صدای آهنگ لایت یا تند موبایل، صدای پرنده و گاو و خش‌خش برگ و صدای عرعر الاغ و خر غیره.

توصیف احساسات: وجود داشت اما جای کار هم داشت مثل جایی که مهری سیلی می‌خورد و ترس و اشکی که می‌ریزد دل خواننده را هم به درد می‌آورد اما کاش چاشنی‌اش را بیشتر می‌کردید و می‌گذاشتید خواننده با توصیفات بیشترتان متوجه آن ترس و دلهره دانش آموزان موقع سیلی خوردن مهری و خودش شوند نه اینکه آن را بیان کنید.

زاویه دید: در طول داستان نویسنده از اول شخص استفاده کرده بود و تا آخر به خوبی حفظ شده بود که خود نقطه قوت رمان بود.

کشمکش و تعلیق: تعلیق در واقع عملی کردن تنبیه بدنی برای دانش آموزان یک مدرسه در روستا توسط معلمی‌ست که خود در کودکی با این روش که از پدرش به او رسیده بزرگ شده و از نظر روانی با مشکلاتی روبه‌روست که خود از آن آگاهی ندارد و تنها راه درست شدن و راه درست رفتن را تنبیه بدنی می‌داند که از قضا با دانش آموزی که سرپرست درست و حسابی ندارد و از بقیه دانش آموزان بزرگ‌تر است و حسابی تنها است روبه‌رو می‌شود که سوالات و کنجکاوی‌های لازم را برای خواننده ایجاد می‌کند تا خواننده برای خواندن رمان ترغیب پیدا کند و تمایلش برای خواندن بیشتر شود که عاقبت این معلم روان پریش با آن باورهای غلط و آن دختر بی‌پناه چه می‌شود.
کشمش بیرونی: همان بحث‌های فیزیکی و دعواهای شخصیت‌ها با هم است مثل دعوای مهرزاد با مهری که نویسنده چالش‌هایش را به خوبی در این درگیری‌ها برای ذهن خواننده ایجاد کرده بود و ذهن را درگیر و تشویق به خواندن ادامه رمان می‌کرد علی‌الخصوص که در این بین از زندگی مهری هم اطلاعاتی را به خواننده می‌دهد.
کشمکش درونی: در واقع حالت درونی ذهن شخصیت‌هاست مثل افکار ضد و نقیض مهرزاد و همچنین مشغله‌های فکری‌اش با خودش و یادآوری حرف‌های پدرش اما جا دارد کشمکش درونی را بیشتر پر و بالش دهید چرا که با وجود زاویه دیدتان تنها می‌شود به حالات درونی یک شخصیت آن هم فقط مهرزاد پی برد نه همه، پس باید آنقدر از افکار و حالات درونی او برای خواننده توضیح دهید که خواننده حسابی با شخصیت مهرزاد آشنایی کامل داشته باشد.

ایده و پیرنگ: پیرنگ در واقع اسکلت داستان است ایده در واقع علت جویا شدن بی‌زبانی مهری در برابر ظلم بقیه و همچنین گذشته‌ی مهرزاد و رفتار تنبیهانه پدر مهرزاد و علت رفتار بیمارگونه‌ی او و عاقبت پیش گرفتن راه پدرش با آن دانش آموزان و عاقبت کارش است. تا این‌جای رمان ایده به نظر می‌رسد با وجود کلیشه‌هایی که در آن دیده می‌شود اما تکراری نیست و نویسنده موضوع خوبی را انتخاب کرده است و امیدوارم خواننده را با نقاط اوج هیجان انگیزی سوپرایز کند.

ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی از علائم نگارشی مانند تعجب و ویرگول و نقطه تا حدود کمی دیده می‌شود که باید ویرایش شود و بالا به آن‌ اشاره کردم.
🔴کلماتی که تنوین دارند باید حتماً گذاشته شود و شکل درستی بگیرند مثل: لزوماً.
🔴یک‌سری کلمات باید نیم فاصله بگیرند کلماتی مانند: آن‌هایی، جای‌جای
به‌سمت، بی‌هیچ
🔴باید در دیالوگ بین - و جمله فاصله بگذارید مثل:
-دوتای اولی توالت هست.

نقاط قوت: مقدمه، زاویه دید،لحن و بافت، ایده و پیرنگ، کشمکش بیرونی، تعلیق و... .
نقاط ضعف: عنوان، آغاز، خلاصه، میانه، سیر رمان، کشمکش درونی، توصیف احساسات، توصیف آوا، توصیف مکان، شخصیت پردازی و... .
سخن منتقد: دردانه عزیزم من معتقدم کسی که قلم دست می‌گیرد و می‌نویسد، نویسنده‌ی کوچکی در دست و ذهنش دارد که کافی است با اجتماع و تجربه، پرورشش دهد و دست از نوشتن برندارد تا روحش خلاق شود. به جمع نویسندگان خوش آمدید، قلمتون مانا.
@دردانه
 

دردانه

سطح
2
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jun
1,871
34,032
مدال‌ها
3
سلام😊
سعی میکنم مشکلات ذکر شده رو رفع کنم.
ممنون از وقتی که گذاشتی🙂
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67

Raaz67

سطح
4
 
منتقد ارشد کتاب
منتقد ارشد کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Apr
1,364
18,949
مدال‌ها
7
سلام عزیزم قربونت، خسته نباشی🌹 اگه کمک و راهنمایی خواستی خصوصی یا نمایه در خدمتم.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین