جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {نوباوه} اثر •یسنا باقری کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط YASNA.B با نام {نوباوه} اثر •یسنا باقری کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 924 بازدید, 30 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {نوباوه} اثر •یسنا باقری کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع YASNA.B
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط YASNA.B
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
می‌بینی؟ برای رسیدن به تو، خودم را زمین زده‌ام و به نابودی کشانده‌ام.
تو کجایی اصلاً؟ دوباره بیا و در آغوشم بگیر.
مانند بچگی‌مان!
***​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
دست خطتت را نوازش می‌کنم و دلتنگ می‌شوم.
همان دست خطی که با آن برایم از چگونگی نوشتن حروف عربی گفتی.
می‌خوانم و دست خطتت را نوازش می‌کنم.
می‌خوانم و دلتنگ صدایت می‌شوم.
من که بخشیدمت، بیا و دوباره با شوخی‌های بی‌جا و مکانت آزارم بده.
***​
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
یادت هست بچگی‌هایمان را؟
همان بچگی‌هایی که همیشه پشت و پناهم بودی و می‌دانستی عاشق خواندن هستم.
می‌دانستی و می‌گذاشتی ساعت‌ها توی اتاقت بنشینم و روی کتاب‌هایی که مانند چشم‌هایت از آن‌ها مراقبت می‌کردی، دست بکشم و کلمات، روحم را به بازی بگیرند.
***
 
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
من دلم برایت تنگ شده، ولی نجابت مانع این می‌شود که به چشم‌هایت خیره شوم و تمام عکس‌هایت را از بین برده‌ام.
من دلم برایت تنگ شده و وقتی برای گرفتن دست‌هایم، دست دراز می‌کنی، دستت را رد می‌کنم و سرم را پایین می‌اندازم.
من دیگر یک بچه عادی نیستم، من یک نوباوه مجنون هستم که اعتقاداتش، مانع رسیدنش به وصال می‌شود.
***​
 
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
شاید باورت نشود، ولی جنونم به تو شاعرم کرد و تو بودی که من را آشنا با فنون ادبی کردی.
به کار بردن فنون ادبی، به همراه اسم زیبای تو، عجب ترکیب قشنگی‌ست.
***​
 
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
من می‌نویسم، و به این فکر می‌کنم چه کسی از بی‌تابی‌هایم خبر دارد؟
من‌ می‌نویسم و نمی‌دانم، چه وقت و چه موقع، تکاپوی قلبم به سرانجام می‌رسد و جانم به نهایت.
***​
 
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
و من این تکرار مکررات را دوست ندارم و نخواهم داشت.
تو هیچ‌وقت، از روحم و جانم بیرون نخواهی رفت.
حتی اگر با حرف‌هایت جانم را به آتش بکشانی، صدایت آبی است روی آتش و خاکستر.
ای وای از صدایت که نمی‌گذارد دست از این جنون بردارم و به واقعیت‌هایی که سعی در انکارشان دارم، پی ببرم.
***​
 
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
دلی که عاشق نباشد، می‌میرد.
من بدون جنونم به تو، بی‌فایده‌ترین آدم جهانم.
تو می‌خواهی با من چکار کنی؟
قربان بودنت بروم، ای قرار دل بی‌قرارم.
***​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
قیصر امین پور گفت گاهی چه زود دیر می‌شود و من، بارها با بندبند وجودم، این کلمات را حس کردم...
این جملات را وقتی متوجه شدم که نبودی، که نبودند و فرصت خداحافظی با هیچ‌کدامتان را نداشتم.
برایت دعای خیر کنم؟ باشد. امیدوارم هیچ‌وقت هیچ‌وقت، درک نکنی که چه می‌گویم ولی گاهی چه زود دیر می‌شود، نوباوه من!
***​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,576
مدال‌ها
15
می‌خواهم این ابیات را تمامش کنم و نمی‌دانم چه بگویم و باید بگویم در این مدتی که نیستی، آن‌قدر درد جنون کشیده‌ام که اصلاً نپرس چه بر سرم می‌گذرد.
***​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین