سلام و عرض ادب😍 اول از همه خوشحالم که بستری فراهم شده تا بتونیم کنار هم گفتمان صمیمانهای داشته باشیم. بخوام از خودم شروع کنم، لیلا مرادی هستم، متولد مرداد ۱۳۸۰، گیلانی هستم و شاغل.
ایده نوشتن رمان/ کتاب هایت از کجا میآید؟
۱. همیشه آدم رویاپردازی بودم و داستانهای زیادی رو در ذهنم ساختم، شاید این یهکمیش ذاتی باشه و از کودکی به داستان و کتاب علاقهمند بودم و بخشیش هم مربوط به چیزهایی هست که خودم دلم میخواد به قلم بیارمش.
اسم کتابهایت را چگونه انتخاب میکنی؟
۲. سختترین مرحله برای رمان همین اسمشه😂 شاید باورتون نشه؛ اما رمان جدیدی که هنوز منتشرش نکردم رو خانم هموطن زحمت انتخاب عنوانش رو کشیدن🤦♀️ اما خب گاهی پیش میاد که عنوان به راحتی و از دل داستان بیرون میاد و گاهی هم مجبور میشم به خاطر کلیشهای نبودن توی سایتها و کتابها دنبال یه اسم مناسب برای رمانهام بگردم.
اصلاً از کجا پی بردی به اینکه میتونی بنویسی؟
۳. اوایل همیشه ترس از نوشتن داشتم و یه جورایی نمیخواستم از حاشیه امن دورم بیرون بیام و خطر کنم. اما حدوداً دو سال پیش دلم رو به دریا زدم و با خودم گفتم: لیلا قرار نیست بهت جایزهای بدن، برای دل خودت بنویس. حتی نمیخواستم توی سایتی بذارم و بعد که کمی گذشت گفتم حیفه زحمت و وقتی که براش میذارم هدر نره. البته هنوز که هنوزه، خودم رو یک نویسنده حرفهای نمیدونم و صرفاً بیشتر دلیه😍
. آسانترین قسمت نوشتن؟
۴. آسونترین قسمت نوشتن، تا به حال دقت نکردم روش، گاهی ممکنه چند صفحه مدوام بنویسم و گاهی روی یک جمله گیر کنم! اما بخوام از بینشون انتخاب کنم، به نظرم توصیفات راحتتر به نظر میاد.
دوستداشتنیترین قسمت نوشتن؟
۵. دوست داشتنیترین قسمت نوشتن، همهاش برای من حس مثبت و شیرینیه؛ ولی چون بیشتر در سبک عاشقانه و تراژدی کار میکنم، صحنههای احساسی رو خیلی دوست دارم🙈
سختترین لحظه نوشتن؟
۶. سختترین لحظه نوشتن به نظرم میانهی رمانه😩 البته قبلاً برای من خیلی مشکل بود و همش گیر میکردم. راهحلش پیرنگ درست برای رمان و یادداشت کردن اتفاقهایی که قراره بیفته، اینطوری راحتتر مینویسی.
از نظر تو چالش برانگیزترین لحظه نوشتن کتاب/داستان کجاست؟
۷. چالش برانگیزترین...!🤔 نقطهی اوج داستان میتونه باشه و کشمکشهایی که باید حواست باشه شخصیتها رو چطور با ذهنت پیش ببری.
آیا بخشی از کتابهایت است که برایت جذابتر باشد؟
۸. بله سه تا کتاب کاملی که نوشتم لا به لای قسمتهاشون صحنههایی بوده که باهاشون بغض کردم، همراهشون لبخند زدم. بخوام دوتاش رو نام ببرم، در رمان شولای برفی، یکیش اونجا که شیرزاد حقیقت رو به نازگل میگه و ازش میخواد بهش برگرده؛ اما نازگل اعتراف میکنه که به سیاوش علاقهمنده و راهشون از هم جداست، آخر این صحنه هم یه شعر از محسن قمی نوشته بودم که خیلی مرتبط با حال و هواش بود😥 یه جاش هم مربوط به فرشتهست که بهش خبر میدن شیرزاد میخواد ازدواج کنه و وقتی میره پیشش شیرزاد پسش میزنه، در حالی که از درون بهش علاقه داره و وقتی دختر داستان تنگی نفس میگیره و حالش بد میشه به عشقش اعتراف میکنه.
مدت زمان نوشتن یک کتاب به چه چیزی بستگی داره؟
۹. مدت زمانی که خودم برای رمانهام میذارم، والا زمان مشخصی نداره؛ قبلنا روزی چهل دقیقه تا یکساعت وقت میذاشتم، الان یهکم کمتر وقت میکنم برای نوشتن؛ اما حدوداً بخوای یک رمان ویرایش خورده منتشر کنی چهار پنج ماهی طول میکشه، با توجه به نوشتن مرتب!
عادتهای خاصی برای نوشتنت داری؟
۱۰. عادت خاص؟ من در هر حالتی مینویسم😂 در حال راه رفتن، بیشتر ترجیح میدم دورم خلوتتر باشه تا تمرکز بهتری داشته باشم.
از نظر تو خواندن دیگر داستان چه تاثیری بر نوشتن دارد؟
۱۱. بله صد در صد خوندن رمان و کتاب روی نوشتن تاثیر داره. خیلیها میگن با خوندن کتابهای بقیه، قلممون شبیه اون نویسنده میشه! چه اشکالی داره از یه نویسنده یاد بگیری؟ اگه کتاب نخونی نمیتونی اشکالات کار خودت رو متوجه بشی. خود من با خوندن رمان دختری که رهایش کردی و عروسی سکوت تونستم دست به قلم شم😁
کدوم داستانت برای خودت جالبتر و چالش برانگیزتر به نظر میاد؟
۱۲. باور میکنی همشون؟😂 هر بار یه رمان جدید مینویسم میگم این جدیده از بقیهشون بهتره، الان هم یه رمان جدید رو تا نصفه نوشتم که با توجه به تجربیات تازهام سناریوی قویتری براش درست کردم و خیلی هم روش وسواس دارم🙃
ممکنه روزی فیلمنامه بنویسی؟
۱۳. روش فکر کردم، شاید در آینده... .
از نوشتن کتابی تا به حال پشیمون شدی که وسط راه ولش کنی؟
۱۴. پشیمون نشدم، الان دو تا کار نصفه قبل شولای برفی نوشته بودم که نه وقت کامل شدنشون رو دارم و وقتی کار جدید دست میگیری، دیگه رغبت نمیکنی اون قدیمیها رو ادامه بدی، همینجور دارن خاک میخورن😅 اما دو سال پیش دو تا کار رو مونده بود تموم کنم، که خوشم نیومد و حذفشون کردم. یه جورهایی چرکنویس بودن، ولی همیشه با خودم میگم اگه اون اشتباهها رو نمیکردی، مسیر پیشرفتت باز نمیشد. (سم خالص بودن😂)
چی باعث میشه یه نویسنده به اثر خودش علاقه نداشته باشه؟
۱۵. این سوال رو چون خودم تجربه نکردم، نمیدونم چی بگم. اون کاری که بهش علاقه داشته باشی و از ذهن و تلاشت بیاد مطمئناً دوستش داری، من همیشه کاراکترهای رمان خودم رو مثل بچههام میدونم🤭
چه توصیهای میکنید به افرادی که اعتماد به نفس کافی برای نوشتن ندارند؟
۱۶. اینکه کمالگرایی رو کنار بذارند😑 نه فقط توی نویسندگی، تا خطر نکنی و به زحمت نیفتی موفق نمیشی. نویسنده باید بدونه که همین قلم به دست شدن یعنی یک بر صفر از بقیه جلوتره. هیچ کاری هم بیعیب و نقص نیست، از انتقاد نترسند و رمان خودشون رو هر چی که هست منتشر کنند، وگرنه خودشون میمونند و ذهن پر از داستان که هیچوقت روی کاغذ آورده نشده. زمانبندی کنند و اول از همه روی بیست دقیقه، هر چی که به ذهنشون میاد رو بنویسند. بعد چند ساعت، همون متن رو ویرایش بزنند و اشکالاتش رو بگیرند. رمان یعنی ویرایش و ویرایش😂 بابا من خودم آینهی عبرتم. میترسیدم کارم رو بذارم توی سایتها🤦♀️ باداباد، همه که از شکم مادرشون نویسنده به دنیا نیومدن!
الگویی برای نوشتن داشتی؟
۱۷. الگوی نویسندگیم، کتابهاییه که میخونم. نمیتونم بگم کار یه نویسنده رو دنبال میکنم و طبق همون مینویسم، اما اون اوایل کارهای زینب ایلخانی بهم کمک زیادی کرد.
چه حسی داری وقتی مینویسی؟
۱۸. وابستهی نوشتن شدم، اینکه میتونی داستانی رو با ذهن خودت درست کنی حس عجیبی و در عین حال خوبی به آدم میده. با شخصیتها زندگی میکنم.
به افراد تازه وارد چه توصیهای در رابطه با نوشتن میکنی؟
۱۹. توصیهی من همون بالا هم گفتم دست از برتر بودن و مقایسه بردارن. اینجا زمین مسابقه نیست و هیچکَس هم موظف نیست کار کامل به خورد مخاطب بده. حتماً مطالعه فراموش نشه، کارهای قوی رو بخونند، و بعد میبینند که توی ذهنشون چه دریچههای روشنی برای نوشتن باز میشه. خستگی، ناامیدی اینها همش طبیعیه، هر موقع دچار مشکل شدن دو دقیقه مداوم بنویسند، هر چیشد، این کمک میکنه دستشون راه بیاد و گیر نکنند.
با تشکر از انجمن رمانبوک که بنده رو برای مصاحبه دعوت کردن😍