جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مصاحبه نویسنده | سرکار خانم تارا مطلق

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه بیوگرافی ها توسط اورانوس با نام نویسنده | سرکار خانم تارا مطلق ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 328 بازدید, 1 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه بیوگرافی ها
نام موضوع نویسنده | سرکار خانم تارا مطلق
نویسنده موضوع اورانوس
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اورانوس
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
1713121987550.png
*اولین مصاحبه از نویسنده‌های انجمن رمان بوک*
مصاحبه
(سرکار خانم تارا مطلق)
@Tara Motlagh
و ضمن عرض تشکر بابت همکاری که با بخش فرهنگ و هنر داشتین🌱

امیدوارم از خوندنش لذت ببرین و به عنوان تجربه ازش استفاده کنین✨️
 
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
بیوگرافی نویسنده: سلام، اوقات به کام و حال دلتون خوش.
تارا مطلق، متولد مهرماه سال ۷۹ در مشهد، مدرک کارشناسی روانشناسی بالینی دارم


۱. ایده نوشتن رمان/ کتاب هایت از کجا می‌‌آید؟


دوران کودکی من تو خانواده‌ای گذشت که همه اهل کتاب خوندن و مطالعه بودن. تعداد کتاب‌هایی که برام خریده بودن تا دوسالگی بیشتر از ۱۰۰ تا بود و شاید همین باعث شد از همون کودکی ذهنم تربیت بشه تا از هر اتفاق کوچیکی یه داستان بسازه. هر شخصیت یا اتفاقی تو پیرامونم می‌تونه شروع یک ایده برای ساختن یک داستان باشه.

۲. اسم کتاب‌هایت را چگونه انتخاب می‌کنی؟

خیلی سخت، متاسفانه در این مورد خیلی استعداد ندارم و گاهی ماه‌ها درگیر انتخاب عنوان مناسب هستم ولی سعی من اینه که ارکان اصلی داستان رو بیرون بکشم و برپایه اون عنوان رو انتخاب کنم.

۳. اصلاً از کجا پی بردی به این‌که می‌تونی بنویسی؟

من خیلی زودتر از بچه‌های هم‌سن و سال خودم باسواد شدم و شاید این به علاقه زیاد من به خوندن و نوشتن مربوط میشد. از اونجایی که ذهنم همیشه پر از ایده برای نوشتن بود خیلی وقت‌ها این‌ها رو روی کاغذ میاوردم اما خیلی جدی نبود تا این‌که تو سن ۱۲_۱۳ سالگی انشاهایی که می‌نوشتم مورد توجه معلم و همکلاسی‌هام قرار گرفت.

۴. آسان‌ترین قسمت نوشتن؟

اصولا نوشتن کار سختی نیست، چطور نوشتنه که سخته در واقع پردازش متنه که سخته که اون هم خیلی زیاد هم به استعداد نویسنده و بیشتر از اون به تمرین‌های مناسب نیاز داره

۵. دوست‌داشتنی‌ترین قسمت نوشتن؟

برای کسی که نوشتن رو دوست داره همه‌اش خوب و دلنشینه اما شاید دوست‌داشتنی‌ترین بخشش بعد نوشتن اتفاق میفته. وقتی متوجه میشی نوشته‌ات نظر خواننده رو جلب کرده، به نظرم قشنگ‌ترین قسمتش همینه.

۶. سخت‌ترین لحظه نوشتن؟

گاهی به هر دلیلی ذهن نویسنده خالی میشه و نوشتن سخت و این‌جاست که نمی‌دونی باید چه‌کار کنی ولی اینطور مواقع شاید بهترین کار این باشه که این مدت رو به جای نوشتن به مطالعه یا هر کار دیگه‌ای که بتونه ذهن رو آروم کنه بپردازی.

۷. از نظر تو چالش برانگیز‌ترین لحظه نوشتن کتاب/داستان کجاست؟

اولین چیزی که هر نویسنده‌ای برای نوشتن نیاز داره ایده‌ست. یک ایده اصلی که کلیت داستانه و بعد از اون پردازش و بال و پر دادن به اون ایده و بعد نوشتن؛ اما یه وقت‌هایی ناگهان یک ایده جدید در ارتباط با همون داستان به ذهنت می‌رسه و سیر رمان در ذهنت تغییر می‌کنه و اونجاست که باید تصمیم بگیری همون ایده اول رو ادامه بدی یا ریسک کنی و همه چیز رو از اول شروع کنی. این لحظه انتخاب برای من چالش بزرگیه.

۸. آیا بخشی از کتاب‌هایت است که برایت جذاب‌تر باشد؟

بله، تو هر کدوم صحنه‌هایی هست که خودم خیلی دوستشون دارم برای مثال توی رمان ماوای حرمان که در حال حاضر در حال تایپه پارتی که پناه به علت دلتنگی زیاد از پشت درختی که روبه‌روی بیمارستانه به انتظار دیدن پندار می‌ایسته رو خیلی دوست دارم. یا در داستان کوتاه گاه فراق و شکیب پارتی که گیسو ناخودآگاه برای همسری که سالهاست ازش خبر نداره یه دسته گل درست می‌کنه، در داستان کوتاه تمسک به تمنا قسمتی که ستاره به خاطر فشارهایی که روشه از سر عصبانیت زیاد ناخودآگاه موهای بلندش رو قیچی می‌کنه و جلوی خانواده حاجی می‌ندازه و در رمان شیفتگی به رسم هور قسمتی که هیوا تحت تاثیر احساساتش تصمیم به ازدواج با مردی می‌گیره که از اون فقط برای نگه‌داری دخترش خواستگاری کرده.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین