۱. برای ابتدا بیوگرافی و قسمت کوتاهی از زندگینامه:
فاطمه امینی هستم. متولد دوم اردیبهشت سال ۱۳۷۸. ساکن مشهد و شاغل.
۲. ایده نوشتن رمان/ کتاب هایت از کجا میآید؟
گاهی اوقات از اتفاقات ریز و درشت زندگیهای اطرافم الهام میگیرم اما خیلی وقتها خودم دلم میخواد درباره موضوعی بنویسم، پس راجع بهش تحقیق میکنم و ایده رو برای خودم شکل میدم.
۳. اسم کتابهایت را چگونه انتخاب میکنی؟
در این مورد مهارتی ندارم اما سعی میکنم اسمی بزارم که بیشترین میزان شباهت رو به محتوای رمانم داشته باشه و حس خوبی ازش دریافت کنم.
۴. اصلاً از کجا پی بردی به اینکه میتونی بنویسی؟
از اونجایی که دیدم عاشق قصه پردازیام. قلم به دست گرفتم و شروع به نوشتن کردم. از ۱۴سالگی.
۵. آسانترین قسمت نوشتن؟
زمانی که با عشق و انگیزه قلم به دست بگیری نوشتن خیلی راحت میشه و ایدهها خودشون رو به ذهنت میرسونن. هر روزی که با انگیزه کار کردم، برام آسون گذشته.
۶. دوستداشتنیترین قسمت نوشتن؟
خلق یک زندگی و تجربه و احساس میون خطوطی که به دست تو نوشته شدند.
۷. سختترین لحظه نوشتن؟
وقتی که نتونم تمرکز کنم و ذهنم درگیره حواشی باشه، نوشتن برام خیلی سخت میشه! در حدی که شاید یک جمله هم نتونم بنویسم.
۸. از نظر تو چالش برانگیزترین لحظه نوشتن کتاب/داستان کجاست؟
لحظهی جای دادن احساسات میون کلمه به کلمهی داستان. من برای اینکه موفق بشم بارها خودم رو بهجای شخصیت میذارم تا حس و حالش رو با همهی وجودم حس کنم و اون رو بنویسم:)
۹. آیا بخشی از کتابهایت است که برایت جذابتر باشد؟
آره، خیلی از چالشهایی که مینویسم رو دوست دارم خصوصا وقتی که قهرمان داستان از پسش برمیاد😉
۱۰. مدت زمان نوشتن یک کتاب به چه چیزی بستگی داره؟
نوشتن زمان نداره و نمیخواد. ما نمیتونیم خودمون رو مجبور کنیم تا در یک بازه زمانی بنویسیم چون نوشتن باید از دل بیاد و این میتونه خیلی طول بکشه یا حتی زودتر از زمان مورد نظرمون تموم بشه. البته که انرژی مثبت و انگیزههایی که دریافت میکنی میتونه حال دلت رو بهتر کنه و ناخودآگاه سریعتر و قویتر مینویسی.
۱۱.عادتهای خاصی برای نوشتنت داری؟
یه مدت فقط باید خودکار به دست میگرفتم و روی کاغذ مینوشتم، اما الان در هر شرایطی که بتونم فکرم رو متمرکز کنم و ایده به ذهنم برسه مینویسم، حتی در وسایل نقلیه عمومی😂
۱۲. از نظر تو خواندن دیگر داستان چه تاثیری بر نوشتن دارد؟
خوندن داستانهای دیگه و سطح قلمهای متفاوت باعث بالا رفتن سطح دیدگاه خودت میشه، میتونی بدیها رو زودتر پیدا کنی و راه خوب نوشتن رو بفهمی. در واقع زودتر به نقطه قوتها و نقطه ضعفها میرسی.
۱۳. کدوم داستانت برای خودت جالبتر و چالش برانگیزتر به نظر میاد؟
هرکدوم از داستانهام، که تا الان فقط یکیش به اتمام رسیده رو خیلی دوست دارم چون برای نوشتن هرکدومش دلیل داشتم و روزها فکر کردم. اما تقدیرچهاردوتا برای من کار پر جسارتی بود چون باید شخصیتهای متفاوت خلق میکردم و داستانهای جذاب مینوشتم و اینکه درگیر این چالش بشم برای خودم فوقالعاده جالب بود.
۱۴. ممکنه روزی فیلمنامه بنویسی؟
حقیقتاً عاشقشم...
۱۵. از نوشتن کتابی تا به حال پشیمون شدی که وسط راه ولش کنی؟
آره، یکی از رمانهایی که تو دورهی نوجوونی نوشتم رو دوست ندارم، چون بیهدف نوشتم
۱۶. چی باعث میشه یه نویسنده به اثر خودش علاقه نداشته باشه؟
وقتی اونطور که دلش میگه عمل نکنه و پایبند اصولی باشه که براش قابل درک نیست.
۱۷. چه توصیهای میکنید به افرادی که اعتماد به نفس کافی برای نوشتن ندارند؟
اگر عاشق نوشتن هستین پس شروع کنین، درست و غلط راه نویسندگی صرفاً نباید به شما گفته بشه، باید حس بشه پس تا شروع نکنین، پیشرفت نمیکنین. و اینکه هر قلمی، زیبایی مخصوص به خودش رو داره مطمئن باشین شما هم طرفدارهای خودتون رو دارین.
۱۸. الگویی برای نوشتن داشتی؟
من از هر نوشتهای که لذت ببرم سعی میکنم درس بگیرم، فرد یا سبک خاصی مد نظرم نیست.
۱۹. چه حسی داری وقتی مینویسی؟
غرق دنیای خوش نویسندگی و خلق اثر، عشق میکنم:)
۲۰. به افراد تازه وارد چه توصیهای در رابطه با نوشتن میکنی؟
در قدم اول شروع کنین، با عشق بنویسین، هرجا کمک لازم بود از افرادی که انرژی خوب ازشون دریافت میکنین و علمش رو دارند کمک بگیرین. وقتی استارت نوشته رو بزنین کمکم پیشرفت میکنین و مهمتر از همهی اینها اینه که از نوشتن لذت ببرین. حتماً شنیدین که میگن یه غذا وقتی خوشمزهست که چاشنی عشق داشته باشه، قطعاً نوشتن هم همینه، حتی یک خط از رمان، نیاز به وجود احساس شما داره تا بتونه خواننده رو با خودش همراه کنه. پس عاشق باشین وگرنه خیلی زود جا میزنین چون نویسندگی مسیر کوتاه و آسونی نیست.