جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {نُطق‌هایِ‌ بی‌قَرارِ‌ دِلَم} اثر •First Lady کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط First Lady با نام {نُطق‌هایِ‌ بی‌قَرارِ‌ دِلَم} اثر •First Lady کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 958 بازدید, 20 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {نُطق‌هایِ‌ بی‌قَرارِ‌ دِلَم} اثر •First Lady کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع First Lady
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

First Lady

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
کاربر رمان‌بوک
Jun
76
890
مدال‌ها
2
عنوان: نُطق‌هایِ بی‌قَرارِ دِلَم
نویسنده:First Lady
ژانر:تراژدی
ناظر جدید: @vian
خلاصه:
از جنگلی تاریک، با تمام احساسات نفهته‌ام می‌نویسم!
از بغضی که هر روز راه گلویم را بست، می‌نویسم!
از اشک‌های شبانه‌ای که ریخته شد، می‌نویسم!
مدت‌هاست می‌نویسم تا شاید دردهای بی‌پایانم بمانند و من بروم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ALVIN

سطح
3
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
1,754
3,289
مدال‌ها
7
1687554044920.png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین - قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ همگانی - تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[درخواست تگ - درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[درخواست جلد - تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ اعلام پایان - تاپیک اعلام پایان دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[ سوالات و مشکلات دلنویسان ]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

First Lady

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
کاربر رمان‌بوک
Jun
76
890
مدال‌ها
2
کسانی که در حال رقصیدن هستند توسط کسانی که نمی‌توانند موسیقی را بشنوند دیوانه خوانده می‌شوند.
"فردیش نیچه"
 
موضوع نویسنده

First Lady

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
کاربر رمان‌بوک
Jun
76
890
مدال‌ها
2
قلب من!
می‌دانم که این شب‌ها چه‌قدر تنهایی اما کمی صبر کن...
می‌فهمم که این روزها چه‌قدر درمانده‌ای اما کمی صبر کن...
می‌شونم که می‌نالی از بی‌رحمی‌های اطرافت اما کمی صبر کن...
می‌چشم تلخی اشک‌های شبانه‌ات را اما کمی صبر کن...
حس می‌کنم تمام بی‌رحمی‌هایت را اما کمی صبر کن...
کمی صبر کن زیرا تنها یک اشک تا مرگ مانده است!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

First Lady

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
کاربر رمان‌بوک
Jun
76
890
مدال‌ها
2
آرام‌آرام در خود حل می‌شوم"...

آرام آرام در خود حل می‌شوم تا نبینم زخم انسان‌ها بر یکدیگر را...
تا نفهمم این بی‌رحمی‌ها را...
تا حس نکنم این بوی هراس‌انگیز مرگ را...
تا نچشم طعم تلخ زندگی را...
تا نشنوم صدای گریه‌های شبانه قلبم را...

در خود حل می‌شوم تا پایان یابد طعم تلخ این قهوه که نامش زندگیست♡
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

First Lady

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
کاربر رمان‌بوک
Jun
76
890
مدال‌ها
2
قبل از اینکه چشمانم را رو به دنیا باز کنم،گمان می‌کردم حس زندگی همان حس خوب تماشای برف‌ها در زمستان است!
هنگامی که روی صندلی کنار پنجره نشستی و سرمای وجودت را به قهوه‌ی داغ و شیرینی از بین می‌بری و به رگ‌هایت گرما می‌بخشی.
همان حس خوبی که عطر گرم و شیرینی فضای بینی‌ات را پر می‌کند و موزیک مورد علاقه‌ات،روحت را قلقلک می‌دهد.

اما هر چه بیشتر به دنیا نگریستم،فهمیدم صندلی می‌تواند بشکند،
قهوه می‌تواند سرد شود،
عطر می‌تواند بپرد،
برف می‌تواند آب شود،
و در آخر موزیک می‌تواند تمام شود!!!
 
موضوع نویسنده

First Lady

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
کاربر رمان‌بوک
Jun
76
890
مدال‌ها
2
گاهی دنیا آنقدر بی‌منطق می‌شود که دوست دارم بر سرش بکوبم و بگویم"حواست هست؟

حواست هست که ما به تو آمدیم و تو به ما نیامدی؟
حواست هست که اگر دَم نزده‌ایم از صبوری ما بوده نه از با وفایی تو؟
حواست هست که چشم‌هایمان بس که گریستند خشک شدند؟
حواست هست که بغض‌های ما کتمان شد ولی هر روز بیشتر گلویمان را می‌فشارد؟
حواست هست که آدم هایت بی‌رحم شدند؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

First Lady

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
کاربر رمان‌بوک
Jun
76
890
مدال‌ها
2
می‌دانم دوام خواهم آورد یا نه؟همه چیز تمام می‌شود یا نه؟دوباره خواهم خندید یا نه؟

"
با اینکه جواب هیچ یک از سوال‌های مغزم را نمی‌دانستم اما چشمانم را بستم تا دنیایم پشت پلک‌هایم نقش ببندد تا شاید...
شاید پاسخی بیابم"

همه جا پر از دود بود.
صدای تیر و تفنگ و فریادهای مردم فضا را پر کرده بود.
خورشیدی که در حال غروب بود،رنگ سرخی را با همه‌ی توانش در آسمان پراکنده بود.
خون‌هایی که روی زمین ریخته بودند،گویا قصد رقابت با سرخی آسمان را داشتند....
 
موضوع نویسنده

First Lady

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
کاربر رمان‌بوک
Jun
76
890
مدال‌ها
2
چشمانم اطراف را می‌کاویدند تا شاید نقطه‌ای نور پیدا کنند و دلم را تسلّی بخشند اما هر چه بیشتر این کار را می‌کردند،اشک‌هایشان بیشتر سرازیر می‌شد.

هر‌چه‌دیدم‌دود‌بود‌و‌خون!
درخت‌های خمیده و خشک شده و از همه غم‌انگیز‌تر و تفکر‌انگیز‌تر مردمی بودند که با همه‌ی بی رحمی‌ها و قساوت قلب‌هایشان اشک می‌ریختند....
 
موضوع نویسنده

First Lady

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
کاربر رمان‌بوک
Jun
76
890
مدال‌ها
2
راه رفتم و قدم برداشتم...
نگاهم را به اطرافم تقدیم می‌کردم تا آرامشی یابم اما خبری از آن نبود!!
همه چیز همان‌هایی بود که چند متر عقب تر دیده بودم...
گویا همه چیز تکرار می‌شد!
تکرار،،تکرار،،

تکرارِدود
تکرارِخون
تکرارِتیروتفنگ
تکرارِهیاهو
تکرارِتکرار...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین