- Aug
- 6,338
- 45,479
- مدالها
- 23
گرگینه ها
سلام بچهها طبق برنامه کلاسی این جلسه نژاد شناسی و داستان نویسی دارید که بهتون توضیح میدم که داخل هر بخش میخوایم چیکار کنیم؟
چطوره اول خودم رو معرفی کنم؟
من یانی تیلور یه هایبرد( دورگه ) هستم یه جورایی من هم قدرت خون اشامها و هم قدرت گرگینهها رو دارم از اسم من مشخصه که چرا اینجام، چون من صلح رو کنترل میکنم شاید به خاطر همینه که من استاد هر دو نژادم ، به شما آموزش میدم و بعد از یک ترم فعال کلاس، استاد شما خواهد شد که واقعا این منو خوشحال میکنه، چون شما به نژاد خودتون پایبند هستید و میخواید پیشرفت کنید... .
پس از این زمان استفاده کنید خودتون رو در طول ترم اول بهم نشون بدید.
اگر شما استاد کلاس نشدید دلیل بر این نیست که جا بزنید ؟
حالا میخوام با ترم آشناتون کنم:
هر ترم پنج کلاسی و جمعه و پنج شنبه تعطیل هست.
طبق برنامه کلاسی جلسهها برگذار میشن و من فقط در طول ترم اول با شما خواهم بود.
بعد از اتمام پنج جلسه کلاس یک کوییز گرفته میشه که برترین نمره برای ترم دو انتخاب میشه تا به جای من استاد شما باشه و برای ترم سه هم یکی از کسانی که نمره خوبی داره میتونه استاد ترم سه باشه... .
بعد از اتمام سه ترم که جمعا پانزده جلسه هست یک امتحان میگیرم، سه نفر از کسانی که نسبت به بقیه نمره بهتری دارند فارغالتحصیل میشن که این برای استاد کلاس ها هم صدق میکنه... .
و حالا چطور قراره با خونآشام ها رقابت کنید؟
این رقابت یه رقابت آروم و در عین حال سخته، شما هرکدوم بایستی واسه خودتون شغلی دست و پا کنید.
نظیر:
🌱بازار جواهرات
🌱آرایشگاه
🌱میوه فروشی و... .
بعد گرگینهها با خوناشامها رقابت میکنن.
بازار هرکدوم خرید بیشتری داشته باشه اون گروه برنده اعلام میشه و بهشون مدال نژاد برتر ماه(گرگینه یا خوناشام برتر ماه) تعلق میگیره.
خریدها لایک هستن و هر لایک یک خرید محسوب میشه!
اگر بازاری که زدید ابتکار جدیدی بود ۱۰امتیاز مثبت دارن.
گروهی که تقلب کنه متقلب شناخته و حذف خواهد شد.
امید وارم متوجه شده باشید.
و حالا میریم سارغ فِرَت (frat دانشجویان یه کالج یا یه دانشگاه و دبیرستان)
Anna Jason @Raheleh Abbasi Nia
مینا هافمن @Mina-j
سَلی گرنجر @Gasedak
ترنم هافمن @ترنم واژه ها
🚫قبل از شروع کلاس یه سری قوانین که مربوط به کلاس یانی تیلور یعنی من میشه رو بازگو میکنم بعد از سه بار سر پیچی از قوانین از کلاس من حذف میشید!
- اگر دعوایی با هر موضوعی پیش اومد غرور شما حرف اول رو میزنه شما به خاطر ارزش خودتون بَک آف کنید( عقب نشینی)
- بِنتِر ( یه زبان تازه هست که پر از شوخی و کنایه هست) شوخی و کنایه ( بنتر ) بیش از حد باعث دعوا میشه و با به هم خوردن صلح من بارک اوردِرس( دستور دادن با صدای بلند و خشونت ) میدم یه جورایی اختار
- یه کاری نکیند که باعث بشه باستد کنم( مچتونو بگیرم) یک رنگ باشید و بتریالی ازتون نبینم ( خ*یانت)
- بای اس تی اچ وی کنید ( باور کنید) چیزی رو به شوخی نگیرید!
- ( بای تو وی ضمنا.by the way) : فعلا کاری با نژاد گرگینه نداشته باشید با بچه های خودمون هم صمیمی رفتار کنید این به نفع شماست.
و اما مبحث کلاس:


من به شما کمک میکنم تا به خوتون آشنا بشید.
“گرگینه” ، “گرگ دیس” یا “گرگ آدم“
شماانسانی هستید که در شب هایی که ماه کامل است (ماه شب چهارده) به صورت گرگ درمیآیید. البته از گرگینه ها در “داستان های هزار و یک شب” هم یاد شده است و در این داستان ها گرگینه را قُطرُب نامیده اند. زکریای رازی، پزشک ایرانی سده چهارم هجری، اعتقاد داشتن به گرگینه یا گرگینگی را گونه ای بیماری روانی دانسته است. دقیقا بر اساس همین منطق است که وقتی ماه گرفتگی یا خسوف در شب چهاردم ماه قمری که ماه کامل است اتفاق می افتد؛ خسوف گرگینه نامیده می شود!
گرگینگی یا گُرگ دیسی به توانایی انسان در تبدیل شدن به گرگ است، شما ، گاهی اوقات یک انسان اسطوره ای یا فولکلوریک است که توانایی تغییر شکل به یک گرگ یا، به ویژه در فیلم مدرن، موجودی گرگ و میش یا به طور هدفمند یا پس از قرار گرفتن تحت نفرین یا آسیب (اغلب گاز یا خراش از گرگ دیگری) را دارید.
تاثیر ماه روی اعصاب
در بسیاری از داستانهایی که پیرامون گرگینگی نوشته شده، زمانی که ماه کامل میشود شخص به گرگ بدل میگردد که البته این فرضیه هیچگونه پایه علمی ندارد. با این حال بر اساس تحقیقی که در بیمارستان نیوکاسل استرالیا انجام شده، ماه کامل خوی «حیوانی» را در برخی انسانها بیدار میکند. طبق این تحقیق از ۹۱ مورد خشونتی که بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ میلادی در این بیمارستان رخ داده، ۲۳ درصد در زمانهایی اتفاق افتاده اند که ماه کامل بوده.
در این موارد بیماران ضمن حمله به کادر درمانی بیمارستان رفتارهایی شبیه به گرگ را از خود بروز داده اند که از آن جمله میتوان به گاز گرفتن، پرتاب آب دهان و چنگ زدن اشاره کرد. البته شمار زیادی از این افراد در زمان نشان دادن این رفتارها تحت تاثیر دارو یا نوشیدنیهای الکلی بوده اند با این حال روشن نیست که چرا با کامل شدن ماه رفتار آنها تا این اندازه خشن شده است.
بر اساس تحقیقات قبلی در آمریکا ۸۱ درصد دست اندرکاران حوزه سلامت روان به تاثیر گردش ماه روی رفتار انسان تاکید کرده اند و به همین خاطر برخی آسایشگاههای روانی حین کامل بودن قرص ماه معیارهای امنیتی قویتر در پیش میگیرند.
حدود یک قرن پیش دو کودک هندی به نامهای «کامالا» و «آمالا» را در حالی در جنگل پیدا کردند که یک ماده گرگ سرپرستی آنها را به عهده داشت و محلیها برای به دام انداختن کودکان مجبور به کشتن گرگ مادر شدند. از ویژگیهای جالب این کودکان باید به انگشتان شبیه به پنجه گرگ، علاقه شدید به گوشت خام، چشمانی درشت که در تاریکی برق میزد و بی قراری و نا آرامی شدید حین کامل بودن ماه اشاره کرد.
و اما ویژگی ها:
افسونگری
چنگ انداختن
دندان های بیش از اندازه تیز
دمای بدن بالا
سرعت بالا
برای اشنا شدن با نژاد خون آشام ها به نژاد خونآشام برید ولی حق ارسال پیام و سواستفاده ندارید.
و اما مبحث دوم:
📓داستان نویسی📓
شما با پیشینه خودتون و تواناییتون آشنا شدید.
یک داستانک یا یک افسانه که درباره خودتون شندید رو اینجا بیان کنید.
تعداد لایک های شما درون امتحان پایان ترم تاثیر گذار هست.
و حالا من میخوام داستانی رو که شنیدم برای شما بازگو کنم:
هر سال دقیقا روزی که ماه کامل می شود زنی با یک سبد به هم راه گرگی در تاریکی جنگل قدم می زد تا زمانی که صدای آن ها کم کم ضعیف می شود و دیگر قابل شنیدن نبود .
با توجه به سن زیاد آن زن او خیلی سریع می دوید مردی که از بچگی دوست داشت از کار این زن سر در بیاورد به دنبال او راه رفت و پس از راه رفتنی طولانی به سنگی رسید که رنگی قرمز داشت اما نوری سبز از خود در میاورد پس از آن که پیر زن رفت آن مرد رفت و تخت سنگ را لمس کرد . .
بنا بر قوانین قبیله نام هر پسر باید لقب مکان های اسرار آمیز آنجا باشد نام آن مرد گرگ سوار بود . گرگ سوار نام کوهی بود که اگر شخصی چند ساعت آنجا می ماند به دلیل تعداد زیاد گرگ ها حتما خورده می شود .
گرگ سوار تنها پس از چند سانیه لمس کردن سنگ مورد حمله ی گرگ آن پیر زن قرار گرفت . او سریع چاقویش را کشید و زربه ای به گردن گرگ زد و گرگ هم از گردن او گازی محکم گرفت .مقداری از خون گرگ و آن مرد روی تخت سنگ قرمز رنگ ریخت و در همین زمان هردو بی هوش شدند . پس از آن که گرگ سوار بهوش آمد احساس جدیدی داشت ولی هنوز تغییری نکرده بود او گرگ را دید که هنوز بی هوش است او را نکشت و پا به فرار گذاشت .
گرگ سوار دید که زخم گردنش خوب شده خواست ببینه که گرگ هم خوب شده یا نه به سمت تخته سنگ باز گشت و پیر زن را دید زود پشت یک درخت پناه گرفت و دید که زن به خاطر گرگش دارد گریه می کند .
زن فکر می کرد که گرگ مرده در حالی که هنوز بی هوش بود زن گرگ را در غاری گذاشت و به سمت کلبه اش رفت .
کوه سوار تمام این ها را دید و در همان غار پشت سنگی پناه گرفت تا زمانی که آن زن آمد و دیگ کوچکی را آورد و یک خفاش را گرفت و سرش را برید و خونش را ریخت توی دیگ بخشی از آن سنگ قرمز را نیز درون دیگ انداخت و روی آتش گذاشت و پس از مدت طولانی اون را در دهان گرگ ریخت به آمید آن که گرگ خوب شود .
گرگ فورا به یک خون آشام تبدیل شود و پیر زن را خورد و تازه گرگ سوار فهمید که آن زن جادوگر بوده ولی حالا او مرده بود و یک خون آشام باقی مانده بود و یک سنگ قرمز بزرگ در وسط جنگل
خون آشام سریع گریخت و گرگ سوار فورا به سراغ آن تخته سنگ رفت و خونی که روی آن بود را با انگشت بر داشت و بو کرد اما وقتی که تنها قطره ای از آن وارد بینی اش شود تغییر شکل داد و به گرگینه ای تبدیل شود که اختیارش دست خودش نبود او قوی شده بود اما دشمن جدید او خون آشام هم مانند او قوی شده بود
گرگ سوار دیگر یک آدم نبود او یک گرگینه بود که روز ها فقط آدم میشود . او از این بابت ناراحت بود
او به داخل کلبه ی پیر زن رفت و در آنجا خون آشام را دید و درگیری بین آنان شروع شود و گرگینه توانست خون آشام را فراری دهد و پس از آن فهمید که اگر با خون آشام در روز درگیر شود خواهد مرد. وقتی خورشید دو باره طلوع کرد و گرگینه به انسان تبدیل شود درون خانه را گشت و کتابی را پیدا کرد که برای قرن ها آن جادو گر همراهش داشت . کتاب را باز کرد و نقاشی هایی را همراه نوشته هایی در زیر نقاشی ها دید و آن ها را خواند و فهمید که این ها لیستی از هیولاهای ساخته شده به دست جادو گران است و اکنون هر کدام از هیولاها در بخش های اطراف روستاهای و کوچک در غار ها چاله ها و شکاف ها پنهان اند و تنها گاهی اوقات برای یافتن غذا بیرون می روند و وقتی که مردم آن ها را مشاهده می کنند فرار کرده و پس از چند ساعت دست جمعی با مشعل و چنگال ها برای یافتن خانه ی آن هیولا تلاش می کنند تا در آخر هیولا را یافته و بکشند . حال او یک هدف دارد جمع کردن هیولاها برای کشتن خون آشام . اما خون آشام هم داشت کمک جمع میکرد تا گرگینه را بکشد گرگینه در شب به کوه گرگ سوار سفر کرد و تعداد زیادی گرگ را با خود با کلبه برد گرگ ها هم به او احترام می گذاشتند چون او یک گرگینه بود ولی اگر در روز دوباره به انسان تبدیل می شودگرگ ها او را می کشتند و...
https://ck.yektanet.com/a/click/v4-hDzHm5QhE-bk-hFV-iw-bLgT-I63-oPx77-a-rU/MO40XtgfAFWZWUq5EBVsPr_Ms1LHZZm7014a2k5yM1g?redirect=https://abantether.com/eapp/#/app/dashboards/default/quick?source=registe
&clr=0&gat=835fe7c8-ddff-4fff-b6d7-0e9e472e4ad2&pu=https://mojbaz.com/%D8%AE%D8%B3%D9%88%D9%81-%DA%AF%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%DA%AF%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA/&ab=productDynamicCPM.control<s=1631958001.072&vts=1631958001.643
با توجه به سن زیاد آن زن او خیلی سریع می دوید مردی که از بچگی دوست داشت از کار این زن سر در بیاورد به دنبال او راه رفت و پس از راه رفتنی طولانی به سنگی رسید که رنگی قرمز داشت اما نوری سبز از خود در میاورد پس از آن که پیر زن رفت آن مرد رفت و تخت سنگ را لمس کرد . .
بنا بر قوانین قبیله نام هر پسر باید لقب مکان های اسرار آمیز آنجا باشد نام آن مرد گرگ سوار بود . گرگ سوار نام کوهی بود که اگر شخصی چند ساعت آنجا می ماند به دلیل تعداد زیاد گرگ ها حتما خورده می شود .
گرگ سوار تنها پس از چند سانیه لمس کردن سنگ مورد حمله ی گرگ آن پیر زن قرار گرفت . او سریع چاقویش را کشید و زربه ای به گردن گرگ زد و گرگ هم از گردن او گازی محکم گرفت .مقداری از خون گرگ و آن مرد روی تخت سنگ قرمز رنگ ریخت و در همین زمان هردو بی هوش شدند . پس از آن که گرگ سوار بهوش آمد احساس جدیدی داشت ولی هنوز تغییری نکرده بود او گرگ را دید که هنوز بی هوش است او را نکشت و پا به فرار گذاشت .
گرگ سوار دید که زخم گردنش خوب شده خواست ببینه که گرگ هم خوب شده یا نه به سمت تخته سنگ باز گشت و پیر زن را دید زود پشت یک درخت پناه گرفت و دید که زن به خاطر گرگش دارد گریه می کند .
زن فکر می کرد که گرگ مرده در حالی که هنوز بی هوش بود زن گرگ را در غاری گذاشت و به سمت کلبه اش رفت .
کوه سوار تمام این ها را دید و در همان غار پشت سنگی پناه گرفت تا زمانی که آن زن آمد و دیگ کوچکی را آورد و یک خفاش را گرفت و سرش را برید و خونش را ریخت توی دیگ بخشی از آن سنگ قرمز را نیز درون دیگ انداخت و روی آتش گذاشت و پس از مدت طولانی اون را در دهان گرگ ریخت به آمید آن که گرگ خوب شود .
گرگ فورا به یک خون آشام تبدیل شود و پیر زن را خورد و تازه گرگ سوار فهمید که آن زن جادوگر بوده ولی حالا او مرده بود و یک خون آشام باقی مانده بود و یک سنگ قرمز بزرگ در وسط جنگل
خون آشام سریع گریخت و گرگ سوار فورا به سراغ آن تخته سنگ رفت و خونی که روی آن بود را با انگشت بر داشت و بو کرد اما وقتی که تنها قطره ای از آن وارد بینی اش شود تغییر شکل داد و به گرگینه ای تبدیل شود که اختیارش دست خودش نبود او قوی شده بود اما دشمن جدید او خون آشام هم مانند او قوی شده بود
گرگ سوار دیگر یک آدم نبود او یک گرگینه بود که روز ها فقط آدم میشود . او از این بابت ناراحت بود
او به داخل کلبه ی پیر زن رفت و در آنجا خون آشام را دید و درگیری بین آنان شروع شود و گرگینه توانست خون آشام را فراری دهد و پس از آن فهمید که اگر با خون آشام در روز درگیر شود خواهد مرد. وقتی خورشید دو باره طلوع کرد و گرگینه به انسان تبدیل شود درون خانه را گشت و کتابی را پیدا کرد که برای قرن ها آن جادو گر همراهش داشت . کتاب را باز کرد و نقاشی هایی را همراه نوشته هایی در زیر نقاشی ها دید و آن ها را خواند و فهمید که این ها لیستی از هیولاهای ساخته شده به دست جادو گران است و اکنون هر کدام از هیولاها در بخش های اطراف روستاهای و کوچک در غار ها چاله ها و شکاف ها پنهان اند و تنها گاهی اوقات برای یافتن غذا بیرون می روند و وقتی که مردم آن ها را مشاهده می کنند فرار کرده و پس از چند ساعت دست جمعی با مشعل و چنگال ها برای یافتن خانه ی آن هیولا تلاش می کنند تا در آخر هیولا را یافته و بکشند . حال او یک هدف دارد جمع کردن هیولاها برای کشتن خون آشام . اما خون آشام هم داشت کمک جمع میکرد تا گرگینه را بکشد گرگینه در شب به کوه گرگ سوار سفر کرد و تعداد زیادی گرگ را با خود با کلبه برد گرگ ها هم به او احترام می گذاشتند چون او یک گرگینه بود ولی اگر در روز دوباره به انسان تبدیل می شودگرگ ها او را می کشتند و...
https://ck.yektanet.com/a/click/v4-hDzHm5QhE-bk-hFV-iw-bLgT-I63-oPx77-a-rU/MO40XtgfAFWZWUq5EBVsPr_Ms1LHZZm7014a2k5yM1g?redirect=https://abantether.com/eapp/#/app/dashboards/default/quick?source=registe

برای ارسال فعالیت ها تا پایان ترم اول زمان دارید.
🌪️موفق باشید🌪️
آخرین ویرایش: