جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار هالینا پوشویاتوسکا

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط DELVIN با نام هالینا پوشویاتوسکا ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 603 بازدید, 20 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع هالینا پوشویاتوسکا
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها 0
بازدیدها 0
اولین پسند نوشته 0
آخرین ارسال توسط DELVIN
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
دست‌های تو
چند سال دارند!؟
درختانی در هم تنیده!
موهایم را که نوازش کنی،
بهار می‌رسد!
عطر بیدار شدن ریشه‌ها،
زمزمه زمین،
پاییز را میخکوب می‌کند!
در میان خشکی انگشتانت
نسیم بهار می‌رقصد،
و من
گردن سبزم را خم می‌کنم،
تا انحنای دستانت
هرچه عمیق‌تر،
پوست گرم مرا
لمس کند!
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
آخرتی ابدی
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
بر بهشت قسم خورده‌ام!
اما حقیقت ندارد.
پس تو را ،
به آتش جهنم می‌برم!
به درد!
ما، نه در باغ‌های سعادت قدم خواهیم زد!
و نه از زیر طاق‌های مشبک
شکفتن ِگل‌ها را تماشا خواهیم کرد!
ما برزمین می‌افتیم،
کنار دروازه‌های کاخ شیطان!
شبیه فرشته‌هایی که پرپر می‌زنند،
بال‌های ما هجاهای غمناک می‌نوازند!
و ما ترانه می‌خوانیم ؛
از عشق‌های ساده انسانی!
و از تماس لب‌های ما
در زمزمه‌ی شب بخیر ،
جرقه نوری خواهد درخشید!
به خواب می‌رویم …
و هنگام صبح ،
نگهبانی ما را
روی نیمکت پارک پیدا خواهد کرد!
و خنده بلندی سر خواهد داد!
یک هسته سیب،
با خوابی از ریشه‌های درخت!
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
بخاطر بسپار
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
بخاطر بسپار
اگر مرگ
به سراغ تو بیاید
هرگز
آن پیراهن بنفش را
برتن نخواهم کرد.
تاج گل‌های رنگارنگ
با روبان‌های رقصان
درزمزمه باد را
نخواهم خرید.
هرگز،
هیچ کدام …
جماعتی می‌آیند و‌ می‌آیند
جماعتی می‌روند و می‌روند
من ،
در میان پنجره
به تماشای آنها خواهم ایستاد.
دستم را بلند خواهم کرد
و برای بدرقه آنها
دستمال دستم‌ را تکان خواهم داد.
به تنهایی،
آنجا در قاب پنجره!
ودر فصل تابستان ،
در فصل دیوانگی ِماه می،
روی چمن ها ،
آن هم
چمن‌های داغ ،
دراز خواهم کشید…
وبا دست‌هایم
موهای تو را را نوازش خواهم کرد،
و لب‌هایم نرمی زنبورهای عسل را
احساس خواهد کرد ،
نرم و زیبا شبیه لبخند تو،
شبیه رنگ‌ نقره ای -طلایی
در دیرهنگام غروب!
شاید هم
به رنگ طلایی
یا قرمزی که
رنگ‌ اصلی غروب است…
باد در گوش چمن
عشق را صدا خواهد زد!
زمزمه‌ی بی وقفه‌ی عشق
به آسانی
اجازه برخواستن
به من
نخواهد داد …
آن هم ،
برای رفتن ،
به خانه‌ای ،
متروک نفرین شده!
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
رهایی
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
شوق پرتاب شدن به آسمان
روی ریل‌های رنگی و صدادار
را دوست دارم !
و آن حس سرمای شدید،
هنگامی که دهانم را باز می‌کنم !
رهایی را دوست دارم!
آن هنگام که به ارتفاع یک پل ،
بالا می‌روم‌!
میان بازوانم
و آسمان را میان بازوانم،
در آغوش می‌کشم!
آن هنگام ،
وعشق من
با پاهای برهنه
روی برف راه می رود!
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
ماه مِی
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
مثل این است
که بر سرشهر کلاهی است ،
آراسته،
با چند شاخه ی تازه سبز !
مثل این است
که باغ بزرگ ،
شهر را در آغوش کشیده است !
و در این حال و هوای شهر،
خواهر بلند بالای من،
مشتی از لبخندهای زیبایش را
بر شاخه‌های
درختان شاه بلوط آویخته!
لبخندهایی تازه‌تر ،
سبزتر،و لطیف‌تر !
یک باره
آدم‌ها
از رفتن باز ایستادند.
پرندگان دیگر نخواندند،
وباران تندی
از چشمان او فرو ریخت…
ومن ناگاه فهمیدم
اینجا ،بهشت است!
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,759
32,210
مدال‌ها
10
ثروت من
 
بالا پایین