جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

همگانی همین الان یهویی یه دلنوشته بگو؟

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه توسط Raheleh Abbasi Nia با نام همین الان یهویی یه دلنوشته بگو؟ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,064 بازدید, 26 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه
نام موضوع همین الان یهویی یه دلنوشته بگو؟
نویسنده موضوع Raheleh Abbasi Nia
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Awen

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
ذره ذره، آتش وجودم را سر بکش. دستان سوخته‌ئم را نوازش کن و بگو که چشم‌های نابینایت مرا می‌بیند.
 

♡Nadieh♡

مهمان
باید جای دنجی پیدا کرد
و رها شد از قفس روزمرگی ها؛
باید نسخه تمام نگرانی ها را پیچید
و پرت کرد آنسوی نخواستن‌ها
باید عمیق و آرام نفس کشید
و زندگی کرد!
 

قلب سرد...

سطح
3
 
کاربر رمان بوک
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
319
762
مدال‌ها
4
کودک که بودم گمان می‌کردم

سردتر از بستنی چیزی وجود ندارد…

حال که فکر میکنم

میبینم سرد تر از بستنی،

قلب آدمهاییست

که تا می‌فهمند دوستشان داریم،

ما را ترک می‌کنند…!
 

ELSA

سطح
4
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Feb
633
2,621
مدال‌ها
2
در همین حیطه یک هاله‌ی ماه حیران را بنگر!
آری!
او هاله‌ی ماه عشق را در دستانش گرفت...
به رخ نکشید...
سعی در بنا کردن عمارت رویا‌هایش بود..‌‌.
و الان منتظر هم سفر در خانه‌های رویا...
 

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
خودکار، کاغذ، شعر، باران، اشک، موسیقی
این واژه های لعنتی دار و ندارم شد
از هر چه می ترسیدم آمد بر سرم وقتی
صد سال تنهایی نصیب روزگارم شد
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
تو نپرس ز حال من میبینی ز چهره ام!
تو نگو چه کرده ای! من خودم دیوانه ی کارهایم هستم.
تو نبین می خندم... من غم دو عالم را به جانم دارم.
ببخشید بد بود😂
 
بالا پایین