در سنتهای آکادمیک اروپایی، هنرهای زیبا عمدتاً برای زیباییشناسی یا زیبایی ایجاد میشوند و آن را از هنر تزئینی یا هنر کاربردی متمایز میکند، که همچنین باید برخی از عملکردهای عملی را شامل میشود، مانند سفالگری یا فلزکاری. در تئوریهای زیباییشناسی که در رنسانس ایتالیا ایجاد شد، بالاترین هنر آن چیزی بود که امکان بیان و نمایش کامل تخیل هنرمند را فراهم میکرد، بدون هیچیک از ملاحظات عملی درگیر مثلاً ساختن و تزئین قوری. همچنین این مهم تلقی میشد که برای ساخت اثر هنری نیاز به افراد متخصص و گوناگون با مهارتهای تخصصی نیست، بهعنوان مثال، ممکن است با یک قطعه مبلمان یک اثر به وجود بیاید. حتی در هنرهای زیبا، سلسله مراتبی از ژانرها بر اساس میزان تخیل خلاق مورد نیاز بود، با تاریخ نقاشی که بالاتر از طبیعت بی جان قرار میگرفت.