Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,533
- 22,017
- مدالها
- 3
دوره اولیه آثار او برگرفته از اسطورهها و افسانههای نروژی بود که به زبان منظوم و شاعرانه نوشته شده بود. این آثار اگرچه حال و هوای رمانتیک دارند ولی رگههای واقعگرایی و صراحت در آنها دیده میشود. همین ویژگی سبب تمایز او از سایر درامنویسهای رمانتیک همعصرش مانند ویکتور هوگو است. رشد صنعت و تغییر ساختار اقتصادی در قرن نوزدهم که سوداگری در آن رشد میکند، ایبسن را به سوی تغییرات اساسی در نمایشنامههای خود سوق میدهد. در دوره دوم کار او از اسطورهها و قهرمانان افسانهای خبری نیست، بلکه این مردم عادی هستند که شخصیتهای نمایشی او را میسازند. اوج این روش در نمایشنامه دشمن مردم مشهود است. هر هفته ۱۳۰ سالن تئاتر در سرتاسر دنیا یکی از نمایشنامههای ایبسن را بهروی صحنه میبرند. سال ۲۰۰۶ بهخاطر یکصدمین سال درگذشت ایبسن، سال ایبسن نامگذاری شد. در سال ۲۰۰۶ یک نمایش از زندگی ایبسن به نام «مرگ ایبسن کوچک»، بهروی صحنه رفت. در تمام عکسهایی که از ایبسن موجود است، او فقط در یک تصویر لبخند بر چهره دارد. ایبسن شعر معروفی دارد که در فیلمنامهنویسی مدرن هم به آن ارجاع داده میشود: «من فکر میکنم ما سرنشینان کشتیای هستیم که متاعش جسدی است.» جان تروبی در کتاب «آناتومی داستان» در بخش پیش داستان و خاطره تلخ کاراکترها به این جمله توجه ویژه کرده است. از نمایشنامه جنجالی «براند» (۱۸۶۶) که ایبسن را به شهرت رساند تا آخرین اثرش یعنی «ما مردگان سر بر داریم» (۱۸۹۹)، مرگ از برجستهترین مضمونهای درام او به شمار میآید.نمونه بارز مرگزدگی را در نمایشنامه «ایولف کوچک» (۱۸۹۴) میتوان دید