جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {ودادِ موهوم} اثر •فاطمه‌سلمانی کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ~Fateme.h~ با نام {ودادِ موهوم} اثر •فاطمه‌سلمانی کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 698 بازدید, 20 پاسخ و 19 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {ودادِ موهوم} اثر •فاطمه‌سلمانی کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ~Fateme.h~
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ~Fateme.h~
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
انگار که در لحظه‌های شفاف و بی‌صدا، در پی به دست آوردن یک درک عمیق‌تر از خود، به گونه‌ای که هیچ واژه‌ای نمی‌تواند آن را توصیف کند، به چیزی رسیده‌ام. چیزی که شاید همان اشتیاق نهفته در خودم باشد که با هر قدم به تو می‌انجامد. و همین‌طور که در این مسیر پر پیچ‌وخم پیش می‌روم، به این باور می‌رسم که شاید همه‌چیز، این سراب‌ها و این جست‌وجوها، چیزی جز آینه‌ای نیستند که من را به سوی خودم باز می‌گردانند. در نهایت، به این حقیقت می‌رسم که در جستجوی تو، در حقیقت در جستجوی خودم بوده‌ام.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
آری، در این دالانِ بی‌انتها، هر گامی که برمی‌دارم مرا به دنیایی از تردید و امید می‌برد. در آن لحظات که در خلوت خودم غرق می‌شوم، گاهی به خود می‌گویم شاید این عشقِ نافرجام، این آرزوی دست‌نیافتنی، در واقع سرنوشتی است که خودم برای خود رقم زده‌ام. آیا در این پیوند نادیدنی با تو، تنها خود را می‌طلبم؟ شاید حقیقت در این نهفته باشد که عشق، تنها بر تار و پودِ روانِ ما تنیده است. هر نگاه به عمق چشمانت، همچون دریایی آرام است که در آن گم می‌شوم.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
ولی در پسِ آن، نگاهی پر از سوالات بی‌جواب به چشم می‌خورد. این دل که در تلاش است تا در تو چیزی پیدا کند که هرگز شاید نخواهد یافت، در حقیقت در جستجوی خود است. هر کلمه‌ای که از دهانت بیرون می‌آید، همچون شعری است که در آن تفسیرهای بسیاری نهفته است. اما آیا آنچه می‌شنوم، باز هم همان است که در دلِ خودم می‌یابم؟ زمانی گمان می‌کردم که عشق را در وجود تو خواهم یافت، اما امروز دریافته‌ام که شاید این عشق، بیشتر از آنکه به تو مربوط باشد، به خودم باز می‌گردد.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
هر لمسِ دستت، هر بوی عطرِ تنِ تو، تنها بازتابی از چیزی است که در درون من گم شده است. این ماجرا، این سفر بی‌پایان، گویی مرا به عمق وجودم می‌برد، جایی که در آن دیگر نیازی به هیچ چیزی جز خودم ندارم. به هر کجا که نگاه می‌کنم، تویی که در این رؤیاها حاضر و غایب هستی، همیشه در من حضور داری. تو نه تنها معشوقی از جنس خیال، بلکه آینه‌ای هستی که در آن، خودِ حقیقی‌ام را می‌بینم. شاید این درد، این حسِ ناشناخته، تنها جستجویی باشد برای یافتن چیزی که همیشه در درونم بوده، ولی هیچ‌گاه آن را به‌طور کامل ندیده بودم.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
و در این لحظات تاریک، هنگامی که شب به تدریج از پشت ابرهای سنگین، رخت برمی‌بندد، در خیالاتم غرق می‌شوم. شاید این تاریکی که به ظاهر بی‌پایان است، در حقیقت تنها یک پل میان ماست؛ یک پل که به سوی چیزی جز خودمان نمی‌برد. از آنجایی که در این میان نمی‌توانم مرز میان حقیقت و خیال را تشخیص دهم، در خودم گم می‌شوم. همیشه در جستجوی چیزی بوده‌ام که شاید هرگز به دست نیاید؛ چیزی که نه از جنس تو باشد و نه از جنس من، بلکه از جنس زمان و مکان‌های گم‌شده‌ای باشد که هرگز به آن‌ها نرسیده‌ایم.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
نمی‌توانم از خود بپرسم که چرا هر بار که به تو نزدیک‌تر می‌شوم، فاصله‌ای بزرگ‌تر میان ما حس می‌کنم. هر نگاه تو همچون برفی است که روی دستانم می‌نشیند و در آن لحظه، می‌دانم که هیچ‌گاه نمی‌توانم آن را در دستانم نگه دارم. همه چیز در وهمی از شوق و اندوه تداخل می‌کند، همچون نغمه‌ای که در دل شب در هم می‌شکند. حالا در این جستجو، چیزی که بیش از همه مرا می‌آزارد این است که شاید در این عشقِ بی‌انتها، هیچ‌گاه دست از خودخواهی برنداریم.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
این من هستم که در تو به دنبال چیزی می‌گردم، اما در حقیقت آن چیزی که از دست رفته، خودِ من است. در لحظه‌هایی که در آغوش تو گم می‌شوم، می‌فهمم که این تنها آغوشی است که می‌تواند من را در خود فراموش کند، نه تو را. این جستجوی بی‌پایان، این مسیر بی‌نشانی که آغاز و پایانی ندارد، همچون یک رودخانه‌ی پر آب است که هر لحظه از مسیرش دورتر می‌شوم. همچون رؤیایی است که به وضوح دیده می‌شود اما هیچ‌گاه نمی‌توان آن را در دنیای واقعی یافت.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
همیشه در دل این دلتنگیِ بی‌پایان، قلبم در تلاطم است، در حالی که می‌دانم هیچ‌گاه قادر به پیدا کردن تو نخواهم بود. تویی که گویی در کنار من همیشه بودی، اما در حقیقت هیچ‌گاه آن‌جا نبودی. همین‌طور که در این مسیرِ نابودکننده پیش می‌روم، به خود می‌گویم که شاید این عشقِ بی‌پایان، تنها در سی*ن*ه‌ی من زنده است، همچون شعله‌ای که در دل باد می‌رقصد، ولی هر لحظه بیشتر از پیش به خاموشی می‌رود.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
و این خاموشی، شاید تنها نشانه‌ای باشد از پایان یک سفر طولانی و دردناک. به راستی که چه چیزی از این عشق باقی خواهد ماند؟ چیزی جز خاطراتی که در دل شب محو می‌شوند، چیزی جز رؤیایی که هیچ‌گاه به حقیقت نمی‌پیوندد؟
در این وادی تاریک و بدون بازگشت، تنها چیزی که باقی می‌ماند، غم است؛ غمی که در دل شب به همراه باد به گوش می‌رسد و در دل خاطرات همچنان زنده می‌ماند.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,311
مدال‌ها
6
و من همچنان در جستجوی تو خواهم ماند، حتی اگر بدانم که هیچ‌گاه به تو نخواهم رسید. در این تراژدی بی‌پایان، تنها چیزی که برایم باقی می‌ماند، این حس نابِ از دست دادن است. در دل شب‌های بی‌پایان، نام تو هنوز در گوشم طنین‌انداز است. شاید هیچ‌گاه نتوانم آن لحظه‌ها را دوباره زنده کنم، ولی می‌دانم که در هر گوشه از خاطراتم، تو همیشه باقی خواهی ماند؛ حتی اگر این دنیا دیگر ما را در کنار هم نخواهد دید.
 
بالا پایین