نه درک روشنی از احساسش داشته،
نه جواب سوالی که ذهنش را میخورده.
نه حتی مطمئن بوده که نوشتن، کار درستیست یا نه.
اما نوشته.
چون گاهی نوشتن یعنی "کشف کردن"، نه "ابلاغ کردن".
یعنی در تاریکی قدم زدن، با قلمی که فانوس شده.
یعنی بیپاسخ بودن، اما پرسیدن.
یعنی خودت را بگذاری لابهلای خطوط، و بگویی:
«نمیدانم… اما میخواهم بفهمم.»