جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی رمان و دوباره عشق را زمزمه کن!

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط - OVERDOSE - با نام و دوباره عشق را زمزمه کن! ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 159 بازدید, 2 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع و دوباره عشق را زمزمه کن!
نویسنده موضوع - OVERDOSE -
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط - OVERDOSE -
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
IMG-20220710-WA0021.jpg مشخصات کتاب!♡
 
موضوع نویسنده

- OVERDOSE -

سطح
4
 
ارشد بازنشسته انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
2,309
14,626
مدال‌ها
7
معرفی کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن اثر فاطمه قادری

داستان کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن برگرفته از واقعیت یک زندگی‌ است. داستان دربارهٔ عشق میان نغمه و کسری است که در کشاکش زندگی دچار بحران‌های زیادی در رابطه‌شان می‌شوند که باید عشق بینشان را از تمام آن‌ها محفوظ نگه دارند. داستان از یک روز معمولی آغاز می‌شود؛‌ وقتی که نغمه روی کاناپه کنار آباژور مشغول مطالعه بود که ناگهان از کلافگی خاصی که در جانش رخنه کرده بود بی‌اراده به سمت پنجره رفت و با دیدن حال گرفتهٔ آسمان که گرفتگی و رنگ کبود ابرها مانع از مشاهدهٔ نور خورشید می‌شد، هوای پیاده‌روی به سرش زد. بی‌تفاوت به سوز و سرمای پاییز یک مانتوی مشکی بلند با یک شال و شلوار کرم‌رنگ تنش کرد و با برداشتن گوشی بیرون زد. در را که باز کرد با گذاشتن اولین قدم داخل خیابان به وضوح تغییر طبیعت را احساس کرد و وقتی قدم‌هایش رگبرگ‌های ظریف برگ‌های طلایی افتاده روی سنگ‌فرش را نوازش می‌کرد، غرق لذت بود و طوری در خود فرو رفته بود که گویی جز او کسی در محله نبود و این خلوت آرامشش را چندین برابر کرده بود و درونش تهی از هر احساس بدی بود و تنها فکر و خیال آن لحظه‌اش تولد کسری بود و پریشان‌شده از آنکه برخلاف هر سال امسال برایش برنامه خاصی نداشت.
 
بالا پایین