معرفی کتاب پاک کن جادویی اثر شِل سیلور استاین

[HAN]

•کلاه تنگ:

خواستم کلاهم را به احترام خانم «مک گافری» بلند کنم
انقدر سفت بود درنیامد
کاش اینجور سفت تو سرم نمی‌گذاشتم
اما به جاش گردنم دراز شد و بالا آمد.
این است بهایی که باید برای مؤدب بودن پرداخت.

 

[HAN]

•دردسر:

روییدن درخت روی سرم دردسر زیادی برایم دارد
پیچ در پیچم و خاردار و شاخه دارم.
لختم اما یک‌ذره صبر کنید تا بهار برسد.

 

[HAN]

•اتاق نامرتب:

صاحب این اتاق باید خیلی خجالت بکشد!
لباس زیرش روی چراغ است
بارانی‌اش روی صندلی پر از خرت و پرت
صندلی حسابی خیس شده
دفتر تمرینش روی لبه‌ی پنجره
بلوزش کف اتاق
شال گردن و کفش اسکی‌اش زیر تلویزیون
شلوارش نامرتب روی در
کتاب‌هایش روی هم در کمد
جلیقه‌اش تو اتاق پذیرایی
مارمولکی روی رخت‌خوابش
جوراب‌های نشسته و بدبویش آویزان از دیوار
صاحب این اتاق واقعاً باید خجالت بکشد
حالا می‌خواهد دونالد باشد یا رابرت، ویلی باشد یا... .
چه؟ گفتی مال منه؟ خدای من!
می‌بینم چقدر همه چیز برایم آشناست!

 

[HAN]

•وان شلوغ:

چقدر بچه تو وان هست
چقدر دست و پا برای شستن است
من یک پُشت شستم
که مطمئنم مال من نبود.
چقدر بچه تو وان هست!