جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته [پژواک خاموش] اثر رها آداباقری کاربر انجمن رمان بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط نیهان با نام [پژواک خاموش] اثر رها آداباقری کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 318 بازدید, 21 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع [پژواک خاموش] اثر رها آداباقری کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع نیهان
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ROKH
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
در شهری که سایه‌های غم در هر گوشه‌اش رقص می‌کنند، آدم‌ها چون شمع‌های خاموش در مه تاریکی سرگردان‌اند. هر نگاه، حکایتی از امیدهای نا‌رسیده و رویاهای شکسته است. خیابان‌ها، چون رگ‌های خیسی که خون سردی در آن‌ها جریان دارد، قصه‌های ناگفته را در خود پنهان کرده‌اند. هر ثانیه و هر نفس، تکرار تراژدی‌ای است که هیچ‌کَس نمی‌تواند از آن گریز کند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
در این کوچه‌پس‌کوچه‌های فراموش‌شده، سایه‌های ناآرام و کوچک مانند ساقه‌های زرد پاییزی در نسیم می‌رقصند، هر کدام داستانی ناگفته در اعماق خود دارند. کودکانی با چشمان غمگین و ترسیده، مانند پرنده‌هایی در قفس، سمت دنیای رنگی‌ای که هرگز در آن قدم نگذاشته‌اند خیره می‌شوند؛ دنیایی پر از نور و شادی که رویی نشان نمی‌دهد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
سرنوشت‌شان، همچون شعرهایی است که خاطر فراموشی در تار و پود کاغذهای کهنه باقی مانده، قصه‌ای از نداشتن خانه و ستم، مانند تاریکی که روی دشت‌های تمام نشدنی سایه می‌افکند. در حاشیه‌ها، فقر مانند یک سایه‌ی سنگین هر روز روی دوش آن‌ها نشسته و دست‌های کوچکشان را در حسرت بازی و خنده می‌فشارد و قهقهه‌ای ترسناک سر می‌دهد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
این جنگاوران، این تهمتنان، این کودکان، نماد امیدی خاموش‌اند که در سکوت دردناکی از تنهایی و نداشتن، زندگی را می‌نگرند. زندگی‌ای که در آن رنگ‌ها پر کشیده‌اند و شادی‌ها در مه غم قرار گرفته‌اند. در فواد این کوچه‌ها، هنوز صدای خنده‌هایی از دور دست گوش را نوازش می‌دهند. اما این صداها تنها یادآوری از چیزی است که هرگز دستشان نرسیده‌.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
در این دنیای تیره و تار، کودکانی رنگ سرپرست را ندیده‌اند و مانند گیاهان وحشی در اعماق سنگ‌ها می‌رویند؛ با وجود تمام دشواری‌ها و سردی، جستجوی محبت را در ذات خود دارند. آن‌ها در جستجوی گرمای آغوشی هستند که سال‌هاست از آن محرومند، جستار افرادی که حتی یک دفعه هم نامشان را نشنیده‌اند و سایه‌های غمگین زندگی‌شان را در پیچ و خم‌های کوچه‌ها تعقیب می‌کنند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
شامگاهان، در سکوتی سنگین و ناتمام در اعماق رویاهایشان در جستجوی پدر و مادرهایی می‌گردند که گویی در افق دوردست ناپدید شده‌اند. رویاهایشان پر از تصاویر رنگی و شادمان است؛ جایی که دست‌هایی پر مهر آن‌ها را در آغوش می‌کشند و شکرخنده‌هایی گرم روی صورت دارند. اما این رویاها در پی هوشیاری تلخ‌تر می‌شوند؛ واقعیت‌هایی سرد و ستمگر که همچون تگرگ‌های پشت‌هم روی سرشان می‌ریزد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
پر از عقده‌های ته‌نشین‌ شده، در کوچه‌ها و خیابان‌ها در جستجوی هم‌نشینی و دوستی هستند. آن‌ها در کنار هم می‌جمعند، بازی می‌کنند و خنده‌هایشان را دور از دنیاهای بزرگ‌ترها تقسیم می‌کنند. هر خنده، مانند جرقه‌ای کوچک در اعماق شام تاریک، می‌درخشد و امید را زنده می‌سازد. امیدی که هر دقیقه جلوی دیدگانشان رنگ و رو رفته‌تر از پیش می‌شود.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
اما این دوستی‌ها نیز شکننده‌اند؛ همراه هر قدمی که سمت آینده می‌گذارند، احساس می‌کنند که سایه‌ای از ناامیدی روی فرق سرشان سنگینی می‌کند. آن‌ها کامل می‌دانند که دنیای غریبه‌ها چقدر ستمگر است؛ دنیایی که در آن، کودکانی دیگر در آغوش خانواده‌هایشان قد می‌کشند و آن‌ها تنها با زوزه‌ی شکم‌هایشان غرق تماشا می‌نشینند.
 
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
در ته این کوچه‌های تنگ و تاریک، همان کودکان پیشین، همان جنگاوران، دختران قد کشیده و زخم‌خورده‌ای رخ نشان می‌دهند که همچون پروانه‌های آسیب‌دیده‌ای در جستجوی نور، در آشیانه خود در حال پروازند. آن‌ها چشمان پر اشک و قصه‌های دردناکشان را در دنیای باقی‌مانده از رویاهای خود می‌دوزند. دنیایی که سال‌هاست یغما رفته و آن‌ها را در حصار ناامیدی و ترس گرفتار کرده است. آنان کودکان پیشین و زندانیان امروز هستند.
 
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
دیوارهای درونشان قدری ضخیم شده که حتی امید هم نمی‌تواند آسان و راحت در آن نفوذ کند. اما در گوشه‌ای از مشت تپنده‌شان آتشی از آرزوها لی‌لی می‌کند؛ آرزوی آزادی، کمی شکرخنده و دنیایی که حقشان است. آن‌ها در جستجوی دوستانی هستند که هرگز نیافتند، همنشینی که در روزهای سخت کنارشان سی*ن*ه سپر کند و دستشان را در دست نگه دارد. آرزوی کسی که مگر در رویا ببینند.
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین