جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معاصر چرا انقلاب کردیم؟

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تاریخ معاصر توسط اولدوز با نام چرا انقلاب کردیم؟ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 151 بازدید, 15 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته تاریخ معاصر
نام موضوع چرا انقلاب کردیم؟
نویسنده موضوع اولدوز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اولدوز
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,202
9,221
مدال‌ها
7
در ابتدای بحث گفتید که یکی از عوامل شکل‌گیری انقلاب، مسائل اقتصادی بود. به نظر شما اگر وضع اقتصادی مردم خوب بود انقلاب صورت نمی‌گرفت؟

مسعود رضائی: به نظر من انقلاب صورت می‌گرفت چراکه اوضاع و احوال اقتصادی عامل اصلی در وقوع انقلاب نبود. همانگونه که گفتم ابرچالش‌های مردم با رژیم یکی تضاد رژیم پهلوی با اسلام و دین مردم بود و دوم وابستگی رژیم پهلوی به غرب و همچنین استبداد و دیکتاتوری سنگین و سیاه دوره پهلوی بود. این سه عامل ابرچالش‌ها و علل اصلی انقلاب بودند. وضعیت بد اقتصادی در رده‌های بعدی قرار داشت. یعنی حتی اگر وضع اقتصادی خوب هم ‌می‌شد اینطور نبود که مردم به رژیم پهلوی رضایت بدهند. کمااینکه در طول سال‌های 52 تا 56 که رفاه نسبی وجود داشت؛ تضاد مردم با رژیم پهلوی کم نشده بود. در همان زمان جنبش‌های دانشجویی و نهضت روحانیون وجود داشت. نفرت مردم نسبت به وابستگی رژیم پهلوی به آمریکا هم وجود داشت و از استبداد حاکم هم بشدت ناراضی بودند. اگر این تضاد با آن عرض و طول وجود نمی‌داشت، قطعا آن موج و طوفان ایجاد نمی‌شد. در واقع شکل‌گیری قیام اسلامی مردم ایران بدین دلیل نبود که مردم وضع اقتصادی‌شان خراب باشد و به این خاطر دنبال انتقام از شاه باشند و بعد با روی دادن وقایعی مانند درگذشت دکتر شریعتی و حاج آقا مصطفی، طوفان اعتراضات به راه بیفتد. آن شور و انگیزه مردم برای قیام علیه رژیم پهلوی، ریشه در سالیانی دراز داشت و عصبانیت و ناامیدی مردم از رژیم پهلوی بنا به دلایلی بود که عرض کردم. البته ناگفته نماند اگر حاج‌آقا مصطفی فرزند یک مرجع تقلید مبارز که بر اساس مخالفت با اقدامات ضداسلامی و ضدملی رژیم پهلوی از کشور تبعید شده بود، نبود برای مردم آنقدر سخت و غیر قابل تحمل نبود. مردم به خاطر گرانی اجاره خانه و تورم و دیگر کمبودها در مراسم ختم ایشان شرکت نکردند بلکه بخاطر اینکه ایشان فرزند یک عالم شیعی مبارز بود در مراسم‌های ایشان حضور پیدا کردند.
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,202
9,221
مدال‌ها
7
وقتی که امام خمینی در سال 1342 قیام را شروع کرد هدفشان اصلاح وضع موجود بود یا اینکه از همان ابتدا ایشان به دنبال انقلاب بودند؟

مسعود رضائی: با مروری بر صحبت‌ها و بیانات حضرت امام در آن مقطع باید گفت در ابتدای ماجرا ایشان سخنی از انقلاب به میان نیاوردند. در صحبت‌های امام در مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی ولایتی در سال 41، علیرغم لحن تندشان اما اثری از انقلاب نمی‌بینیم و در مجموع ایشان لحنی نصیحت‌گونه خطاب به رژیم پهلوی دارند. امام، اسداله علم نخست‌وزیر و شاه را نصیحت می‌کردند که این کارها را نکنید و به نفع شما نیست. در سال 42 بعد از واقعه مدرسه فیضیه در دوم فروردین حضرت امام یک گام به جلو برداشتند و صحبت‌هایشان چیزی بین اصلاح و انقلاب بود که بار اصلاحی آن بیشتر بود. البته در صحبت‌های امام عتاب و نکوهش شدید نسبت به رژیم پهلوی وجود دارد، ازجمله مطالبی قریب به این مضامین که: دست از دشمنی با اسلام بردارید. نوکری آمریکا را نکنید. این قدر با اسرائیل رابطه برقرار نکنید. این‌ها به نفع شما نیست و از این قبیل. بعد از 15 خرداد 42 که رژیم دست به یک کشتار بزرگ زد و ذات ضداسلام و سرکوبگر خودش را بیش از پیش نشان داد سخنان امام هم متناسب با شدت سرکوبگری رژیم پهلوی تندتر شد. در این مقطع روند نکوهش‌گرانه شدیدتری را در حرف‌های حضرت امام می‌بینیم. وقتی به ماجرای کاپیتولاسیون می‌رسیم امام در آن سخنرانی معروف علیه کاپیتولاسیون، شاه و رژیم پهلوی را عامل فروختن و لگدمال کردن عزت ملت و ارتش ایران می‌خوانند و بدیهی است که از نظر ایشان چنین رژیمی دیگر حق حاکمیت بر ایران را ندارد هرچند در این مقطع نیز امام همچنان دست از نصیحت شاه برنمی‌دارند.

برمبنای آنچه عرض کردم، اگر هم فرض را بر این بگیریم که از همان سال 41 نظر امام بر انقلاب بود اما ما در بیانات ایشان نمی‌توانیم انقلاب را ببینیم. انقلاب به معنای واقعی خود در طول زمان و با توجه به نحوه عملکرد رژیم پهلوی و قطع امید کامل از اصلاح آن، در نظریات امام مطرح می‌شود که اوج آن را در سال 48 می‌توانیم مشاهده کنیم که امام بحث‌های مربوط به ولایت فقیه و حکومت اسلامی را مطرح کردند. از این زمان به بعد می‌توانیم بگوییم که امام بصراحت موضوع انقلاب و لزوم جایگزینی یک حکومت اسلامی به جای رژیم پهلوی را مطرح کردند. در سال 56 هم قیام و نهضت اسلامی مردم شروع شد، امام به نحو کاملا روشن و صریحی بحث رفتن شاه و رژیم شاهنشاهی و استقرار نظام اسلامی را مطرح کردند.
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,202
9,221
مدال‌ها
7
اگر شاه از همان ابتدا به نصایح امام و خواسته‌های مردم عمل می‌کرد آیا امکان داشت که در رأس قدرت بماند و انقلاب صورت نگیرد؟

مسعود رضائی: این اگری هست که محقق نشده است. به این اگرهای محقق نشده می‌گویند «قضایای شرطیه خلاف واقع». ما درباره این قضایای شرطیه خلاف واقع نمی‌توانیم خیلی دقیق و مستند صحبت کنیم و باید به صورت ظن و گمانی راجع به آنها اعلام نظر کنیم. ظن و گمانی که من می‌توانم اینجا بگویم این است که اگر رژیم شاه یک رژیم اسلامی و مستقل و غیراستبدادی می‌شد، شاید این انقلاب صورت نمی‌گرفت. خب اگر این اتفاق می‌افتاد و رژیم پهلوی یک رژیم اسلامی مستقل می‌شد این سؤال پیش می‌آید که تکلیف نظام ولایت فقیه چه می‌شد؟ با ظن و گمان می‌شود گفت آن وقت ولایت فقیه به این صورت جاری و ساری می‌شد که ولی فقیه تنفیذ اختیار به یک پادشاه و حاکم مسلمانِ عادلِ مستقل می‌نمود. کمااینکه بعضا در دوره صفویه و قاجاریه هم چنین اتفاقی می‌افتاد که علما به پادشاه وقت اجازاتی را می‌دادند. الگوی نظام آن وقت بدین صورت می‌شد که پادشاهی در راس قرار می‌گرفت که ما‌ذون از طرف ولی فقیه بود. بازهم می‌گویم این‌ها همه ظن و گمان است.

با این تفاسیر سؤال پیش می‌آید که آیا شخصیت شاه به گونه‌ای بود که بتواند حکومت مستقل و اسلامی تشکیل دهد و یا اینکه بتواند مقابل دشمنان بایستد؟

مسعود رضائی: به هیچ وجه در خمیره و ذات او همچینین چیزی وجود نداشت. اگر شما نگاهی به تاریخ ایران بیاندازید می‌بینید که رژیم پهلوی تنها رژیمی است که به واسطه بیگانگان روی کار آمده شده است. تمامی حکومت‌های قبل از رژیم پهلوی اقوام ایرانی بودند که در منطقه‌ای از ایران ساکن بودند و در دوره‌ای قیام می‌کردند و بر سایر اقوام پیروز می‌شدند و حکومت را در اختیار می‌گرفتند. بحث ظالم و عادل بودن این حکومت‌ها به کنار، اما این حکام و پادشاهان خودشان بر مسند قدرت می‌نشستند و مانند رژیم پهلوی بیگانگان آنها را روی کار نمی‌آوردند. از این لحاظ رژیم پهلوی در ایران یک استثنا است چراکه رضاخان با حمایت بیگانگان به سلطنت و رژیم پهلوی شکل گرفت و البته در نهایت نیز همان بیگانگان او را از کار برکنار کردند.
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,202
9,221
مدال‌ها
7
از نکات جالب تاریخی این است که همان طور که رضاخان توسط بیگانگان به پادشاهی رسید، فرزندش محمدرضا هم در بحبوحه جنگ جهانی دوم و در حالی که بخش‌های زیادی از کشور ایران در اشغال ارتش‌های بیگانه بود، با حمایت قدرت‌های خارجی زمام پادشاهی را به دست گرفت. طریقه به قدرت رسیدن این پدر و پسر به یک صورت بود. از شباهت‌های جالب دیگر این پدر و پسر این است که هر دو از کشور فرار کردند. این‌ها جزء لطایف تاریخی است. در پاسخ به سؤال شما باید گفت آنچه که از رفتار و کردار محمدرضا و رضا خان بر می‌آید این است که این‌ها ذاتاً نمی‌توانستند مستقل باشند و نگاهشان کاملا به سمت غربی‌ها بود. از لطایف تاریخی دیگر این است که هر دو نفر یک تغییر رویکرد از یک ابرقدرت به سمت ابرقدرت دیگر دارند. رضاخان با حمایت انگلیس‌ها قدرت را در اختیار گرفت و در میانه را ه که همزمان با قدرت گرفتن آلمان نازی به رهبری هیتلر بود از انگلیسی‌ها به سمت آلمان‌ها و هیتلر رو برگرداند. این روبرگردانی رضا شاه، به هیچ وجه ماهیت استقلال‌طلبانه نداشت بلکه حرکت از وابستگی به انگلیس‌ها به سمت وابستگی به آلمان‌ها بود. از یک قدرت غربی به سمت یک قدرت غربی دیگر. درباره محمدرضا هم همین اتفاق می‌افتد. او در ابتدا انگلیس را قدرت برتر می‌دانست و به آن وابستگی تام داشت و البته بشدت هم از آن می‌ترسید. با تمام شدن جنگ جهانی دوم و با قدرت گرفتن آمریکا علی‌الخصوص بعد از کودتای سال 1332 پهلوی دوم هم از یک ابرقدرت رو به ابر قدرت دیگر بنام آمریکا ‌آورد. این هم شباهت دیگری بود که بین این پدر و پسر وجود داشت.
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,202
9,221
مدال‌ها
7
اکنون که بحث سرنگونی را مطرح کردید، آیا آمریکایی‌ها تلاشی برای جلوگیری از انقلاب و سرنگونی شاه انجام دادند؟

مسعود رضائی: تا روز آخر آمریکایی‌ها از تلاش برای جلوگیری از سرنگونی رژیم دست برنداشتند. یعنی روز 22 بهمن غربی‌ها و در رأس آنها آمریکا تمامی تلاش خود را برای حفظ رژیم پهلوی بکار بردند. از روز 19 دی 56 که نهضت شروع شد آمریکایی‌ها کاملا حامی شخص محمدرضا پهلوی بودند و او را حتی با وجود این که مسائل حقوق بشری از سوی کارتر رئیس‌جمهور آمریکا مطرح شده بود، در سرکوب مردم حمایت می‌کردند. در هیچ جای هیچ بیانیه‌ و اظهاراتی از آمریکایی‌ها مشاهده نمی‌شود که نسبت به کشتار مردم توسط رژیم پهلوی اعتراض کرده باشند. با اوج‌گیری نهضت اسلامی و تظاهرات گسترده مردمی آن‌ها در اواخر عمر رژیم پهلوی و پس از تأیید سرکوب‌های گسترده‌ای که صورت گرفته بود، در کنفرانسی بنام گوادلوپ به این نتیجه رسیدند که شخص محمدرضا دیگر به درد حکومت نمی‌خورد و ادامه حکومتش در ایران ممکن نیست. اما این به معنای ناامیدی از رژیم پهلوی و دست کشیدن از استمرار آن نبود بلکه آن‌ها سعی داشتند با اتخاذ تدابیری، رژیم پهلوی را همچنان بعنوان رژیم پادشاهی حاکم بر ایران حفظ نمایند. برنامه‌شان این بود که به نوعی آبرومندانه محمدرضا پهلوی را از ایران خارج نمایند و فرزند او را به پادشاهی منصوب کنند. آن‌ها ژنرال هایزر را به ایران اعزام کردند تا ارتش را آماده نگه دارد و از فروپاشی ارتش بعد از رفتن محمدرضا جلوگیری نماید تا در وقت مناسب دست به سرکوب و کشتار بیرحانه مردم و جریان انقلاب بزند و بساط نهضت را برچیند. در این حال قرار بر این می‌شود با خروج شاه از ایران، شاپور بختیار مسئولیت نخست‌وزیری را در اختیار بگیرد تا یک دوره انتقالی طی شود. در واقع دوره انتقالی پادشاهی از محمدرضا به فرزندش و مجددا همان آش و همان کاسه. بر این اساس هایزر به ایران آمد و تلاش کرد که ارتش را ساماندهی کند و از یأس و ناامیدی فرماندهان ارتش جلوگیری به عمل آورد. این را باید بگویم که هایزر مهره کم‌اهمیتی نبود. او معاون فرماندهی سازمان ناتو بود که موقعیتی بسیار مهم و با اهمیت بود. بنابراین می‌توان فهمید حفظ رژیم شاه تا چه درجه از اهمیت برای آمریکا و متحدانش برخوردار بوده است که چنین شخصیت نظامی مهمی را به ایران اعزام می‌کنند. در خاطرات هایزر آمده وقتی که در روز 14 بهمن در حال ترک ایران است وزیر دفاع آمریکا از او سؤال می‌کند که وضعیت ارتش چگونه است و آیا می‌تواند اقدامات مورد نظر را انجام دهد؟ هایزر جواب می‌دهد از نظر من ارتش توانایی انجام اقدامات مورد نظر ما را دارد. البته این برآورد هایزر چندان صحیح نبود. او از ایران خارج می‌شود و انقلاب مسیر خود را تا پیروزی در روز 22 بهمن طی می‌کند. آمریکایی‌ها حتی در روز 22 بهمن هم دست از تلاش برای نجات رژیم پهلوی برنمی‌دارند. اما آن بخشی از ارتش که قرار بود برنامه غربی‌ها را اجرا کند ناتوان شده بود و فرماندهان دچار یأس شده بودند. در خاطرات سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران آمده که در روز 22 بهمن نیوسام معاون وزیر امور خارجه آمریکا از طرف برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر با سفارت آمریکا در ایران تماس می‌گیرد و به او می‌گوید که برژینسکی از شما سؤال دارد که آیا امکان کودتا در ایران وجود دارد یا نه؟ سولیوان شرایط را بررسی می‌کند و به کاخ سفید جواب می‌دهد که من با ژنرال گوست مسئول دفتر مستشاری نظامی امریکا در ایران صحبت کردم و او گفته که حداکثر 10 درصد امکان پیروزی وجود دارد که در عمل یعنی نزدیک به صفر و لذا امکان کودتا وجود ندارد. این‌ها نشان می‌دهد که امریکایی‌ها تا آخرین روز تلاش کردند که جلوی پیروزی انقلاب اسلامی را بگیرند و زمینه را برای استمرار رژیم پهلوی و نظام سلطنتی فراهم کنند که البته شکست خوردند.
 
موضوع نویسنده

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,202
9,221
مدال‌ها
7
بعنوان آخرین سؤال، مردم برای فرار از دیکتاتوری شاه انقلاب کردند یا اینکه بدنبال تشکیل حکومت اسلامی بودند؟

مسعود رضائی: برای هر دو. برای رسیدن به حکومت اسلامی باید از رژیم وابسته، اسلام‌ستیز، مستبد و ضعیف پهلوی عبور می‌شد. مردم هم از این رژیم عبور کردند تا به حکومت اسلامی برسند.
 
بالا پایین