مطالب طنز چشمک خنده

[ستایش شهریوری]

معلم دینی فقط اونجاش که توی جواب دادن به سوالا گیر می کرد

می گفت بچه ها عقل آدمی قادر به درک بعضی چیز‌ ها نیست😂

 

[ستایش شهریوری]

ﺳﺮ ﮐﻼ‌ﺱ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ گفتم ﺍﻧﺸﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ


“ﺍﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟"
ﻫﻤﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ، ﺑﻪ ﺟﺰ یک نفر ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ.
ازش پرسیدم: ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟
گفت: ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺗﺎ ﻣﻨشی بیاد تایپ کنه
یعنی قوه تخیلش هلاکم کرد!!!!😂

 

[ستایش شهریوری]

از حیف نون پرسیدن: علم بهتر است یا ثروت؟!



جواب داد: با تمام احترامی که برا جفتشون قائلم، خواب بهتر است😂

 

[ستایش شهریوری]

اینقدر که ایرانسل سعی کرده گولم بزنه تو مسابقه های اس ام اسی شرکت کنم،

شیطان گولم نزده گناه کنم😂

 

[ستایش شهریوری]

من اگه فوتبالیست تیم ملی هم میشدم


مامانم میگفت پسر تو خجالت نمیکشی جلو
صد هزار نفر با یه شرت کوتاه افتادی دنبال توپ؟


بیا برو یه جا استخدام شو که بیمه بشی👏😂

 

[ستایش شهریوری]

لحظه ای که گوشیت میوفته و برش می داری ببینی سالمه یا نه هفت و هشت تا سکته رو رد می کنی

 

[ستایش شهریوری]

از حیف نون پرسیدن کجا کار می کنی؟
گفت:NMA
گفتن: نیروگاه مرکزی اتمی😳
گفت: نه آقا، نانوایی ممد اکبری
😂😂😂

 

[ستایش شهریوری]

حیف نون: کامپيوتر من مشکل پيدا کرده

من : چه مشکلی؟


حيف نون : هر وقت رمزشو ميزنم به شکل ستاره مياد




من : خب اون واسه امنيته که اگه کسی تو اتاق بود رمزتو نبينه..


حيف نون : نه خب آخه وقتی تنهام هستم بازم به شکل ستاره مياد😐😂

 

[ستایش شهریوری]

معلم: 5+6 چند میشه؟

حیف نون: مگه خودت نمی دونی؟
معلم : می دونم.
حیف نون: پس چرا وقت کلاسو میگیری 😐😂

 

[ستایش شهریوری]

وقتی با خودم میگم:
کاش میشد به گذشته برگشت...


بعدش یاد شبای امتحان میوفتم...
سریع میگم غلط کردم😂