✦ به نام پدیدآورندهی سرآغازمان ✦
همانطور که گفته شد پیرنگ یکی از مهمترین عناصر رمان است، بنابراین هر چه حرفهایتر و با دقتتر نگاشته شود بیشک دارای مخاطبان بیشتر و ماندگارتری خواهد بود. حالا سوال اینجاست، چگونه؟
پیرنگ نباید خسته کننده و ضعیف به نظر برسد، در تمام طول رمان، این پیرنگ است که نقش اساسی در روند آن دارد و شکل گیرندهی اساسی آن است و برای زیباتر کردن آن، باید به ساختار آن توجه داشت.
𝄆 آغاز 𝄇
هر رمانی یک مقدمه دارد، یا بهتر بگوییم، یک آغاز دارد. این آغاز، ابتدا در ذهن نویسنده به وجود میآید و سپس به روی کاغذ یا صفحهی مانیتور ثبت میشود. برای آغاز رمان باید به این موضوع توجه داشت که چه مسائلی در ابتدای رمان، عادی و نرمال به نظر میرسند؟
در ابتدا، خواننده هیچگونه اطلاعاتی از فضا، سبک قلم و شخصیتهای شما ندارد و در این بخش، پیرنگی زیباتر است که نویسنده در شروع رمان، اطلاعات را به طور مناسب به خواننده القا کرده باشد. اما باید به این موضوع توجه داشت که حجم زیاد اطلاعات، آن هم تنها در پارتهای تکرقمی، نه تنها خواننده را خسته میکنند بلکه باعث کاهش سطح رمان شما نیز میشوند.
به طور مثال اینکه شخصیت اصلی رمان در همان چند پارت اول با حالتی دیالوگوار تمام داستان زندگیاش (شامل شغلش، سنش، قدش، وزنش، چهرهاش و...) در پارتهای اول پشت سرهم گنجانیده شوند، آنگاه میگوییم این آغاز دارای کلیشه است. هر چند که اتفاقات کلیشهای بسیاری وجود دارند که میتوان به آنها پرداخت اما این کلیشه، رایجترین است که اغلب نویسندههای تازه قلم، به سمت آن روی میآورند. ساختاری کلیشه دارای پیرنگی کلیشهای است و هیچگونه نمیتوان آن را متفاوت و جذاب در نظر گرفت.
𝄆 گسترش 𝄇
آن داستانی که در ذهنتان تجسم کردید را، گسترش دهید.
به عنوان مثال در داستان شما سگی تصادف میکند. در این قسمت ما کاری با توصیفات یا صحنهی پردازی تصادف نداریم و تنها باید با دید دیگری به این صحنه خیره شویم. از خود بپرسیم آیا آن سگ صاحب داشت؟ آیا زنده است؟ بعد از مرگش چه اتفاقی میافتد؟ آیا دارای بچه است؟
اینگونه میتوانید این حادثهی ساده و تلخ را، تا این حد از اندازه باز کنید، اما دقت داشته باشید زیادهروی در این بخش منجر به کاهش سطح رمان شما میشود.
𝄆 تعلیق 𝄇
با گسترش پیرنگ، شوق و ذوق خواننده برای ادامه دادن رمان بیشتر میشود. تعلیق درواقع همان کیفیتی است که خواننده را کنجکاو به خواندن ادامه رمان میکند. نویسنده بایستی طوری به حادثهها بپردازد که رمان دچار تعلیق شود. هرچقدر تعلیق بیشتر باشد، ذوق و شوق خواننده هم برای ادامه دادن بیشتر میشود.
یا به زبان خودمان، همان کش دادن اتفاقات مهم رمان است. بر فرض مثال، مردی که بینهایت عاشق یک دختر است، خودخواه میشود و آن را در شب ازدواجش میدزدد. بیشک هر چهقدر زمان گروگان ماندن آن دختر بیشتر باشد و به علاوه، اتفافات شورانگیز و هیجانآور در کنار این داستان وجود داشته باشند، خواننده بیشتر به خواندن آن کنجکاو میشود. هر چند زیاد پرداختن به تعلیق هم کار مناسبی نیست، به عنوان مثال آن دختر که نمیتواند یک سال در گروگان به سر برده باشد! پس به این موضوع بنگرید که تعلیقها باید مناسب با عقل و پیرنگ شما باشند.
𝄆 نقطهی اوج 𝄇
نقطهی اوج، همانطور که از اسمش پیداست بخشی از رمان است که دارای هیجان بیشتر و قسمتهای حساستر است.
اگر اکنون در حال نوشتن رمان هستید از خود بپرسید که نقطهی اوج در رمان من، در چه قسمتی واقع شده است؟ یا اگر نمیدانید از خوانندگان خود پرسش کنید.
بعضی از رمانها نقطهی اوج ندارند یا به اصطلاح زمان رمانشان روی روتین است و دارای سیر کندی هستند.
چنین رمانهایی جذابیت کمتری نسبت به دیگر رمانها دارند و به نوعی برای مخاطبان، کسلکننده هستند.
نقطهی اوج رمان اغلب اواسط رمان است و گاهی در اوایل یا پایان یک رمان هم دیده میشود. این تماماً به سلیقه و هنر قلم نویسنده بستگی دارد که چگونه نقطهی اوج را در رمانش آغاز کند یا نقطهی اوج آن مربوط به چه قسمتهایی از رمان او باشند. البته یک رمان، میتواند چندین نقطهی اوج داشته باشد و این هم بسنده به خود نویسنده است.
𝄆 گرهگشایی 𝄇
هر گرهی در رمان، باید سرانجام باز شود!
گرههای رمان همان اتفاقات مبهوم رمان هستند که خواننده را به خواندن بیشتر وادار میکنند. گرهها به دو گروه تقسیم میشوند، گرههای کوچک و گرههای بزرگ، گرههای کوچک گرههایی هستند که به راحتی باز میشوند اما گرههای بزرگ در برگیرندهی کل رمان هستند و باید در وقت خود و کاملاً به جا باز شوند.
اگر تمام گرهها به صورت ناگهانی در یک قسمت از رمان باز شوند از کیفیت آنها کاسته میشوند و از جذابیت برخوردار نخواهند بود.
..پایان..
بالاخره هر آغاز، یک پایانی دارد. شایسته است زمانی که به آغاز رمان خود مینگرید، به پایان آن هم بنگرید. پایان شامل پیرنگ نمیشود اما باعث به سر رسیدن پیرنگ میشود. در این بخش بایستی تمام گرهها باز شده باشند و پیرنگ نیز کامل شده باشد.
⎙ جمعبندی مطلب:
۱. برای داشتن پیرنگی جذاب، آغازی اصولی و پر مفهوم در رمانتان به وجود آورید.
۲. موضوعات رمانتان را گسترش دهید.
۳. تعلیق در رمانتان ایجاد کنید.
۴. و در آخر، هیچگاه از گرههای رمانتان، چه کوچک و چه بزرگ به راحتی رد نشوید!
شاد و پیروز باشید🤍🌸
همانطور که گفته شد پیرنگ یکی از مهمترین عناصر رمان است، بنابراین هر چه حرفهایتر و با دقتتر نگاشته شود بیشک دارای مخاطبان بیشتر و ماندگارتری خواهد بود. حالا سوال اینجاست، چگونه؟
پیرنگ نباید خسته کننده و ضعیف به نظر برسد، در تمام طول رمان، این پیرنگ است که نقش اساسی در روند آن دارد و شکل گیرندهی اساسی آن است و برای زیباتر کردن آن، باید به ساختار آن توجه داشت.
𝄆 آغاز 𝄇
هر رمانی یک مقدمه دارد، یا بهتر بگوییم، یک آغاز دارد. این آغاز، ابتدا در ذهن نویسنده به وجود میآید و سپس به روی کاغذ یا صفحهی مانیتور ثبت میشود. برای آغاز رمان باید به این موضوع توجه داشت که چه مسائلی در ابتدای رمان، عادی و نرمال به نظر میرسند؟
در ابتدا، خواننده هیچگونه اطلاعاتی از فضا، سبک قلم و شخصیتهای شما ندارد و در این بخش، پیرنگی زیباتر است که نویسنده در شروع رمان، اطلاعات را به طور مناسب به خواننده القا کرده باشد. اما باید به این موضوع توجه داشت که حجم زیاد اطلاعات، آن هم تنها در پارتهای تکرقمی، نه تنها خواننده را خسته میکنند بلکه باعث کاهش سطح رمان شما نیز میشوند.
به طور مثال اینکه شخصیت اصلی رمان در همان چند پارت اول با حالتی دیالوگوار تمام داستان زندگیاش (شامل شغلش، سنش، قدش، وزنش، چهرهاش و...) در پارتهای اول پشت سرهم گنجانیده شوند، آنگاه میگوییم این آغاز دارای کلیشه است. هر چند که اتفاقات کلیشهای بسیاری وجود دارند که میتوان به آنها پرداخت اما این کلیشه، رایجترین است که اغلب نویسندههای تازه قلم، به سمت آن روی میآورند. ساختاری کلیشه دارای پیرنگی کلیشهای است و هیچگونه نمیتوان آن را متفاوت و جذاب در نظر گرفت.
𝄆 گسترش 𝄇
آن داستانی که در ذهنتان تجسم کردید را، گسترش دهید.
به عنوان مثال در داستان شما سگی تصادف میکند. در این قسمت ما کاری با توصیفات یا صحنهی پردازی تصادف نداریم و تنها باید با دید دیگری به این صحنه خیره شویم. از خود بپرسیم آیا آن سگ صاحب داشت؟ آیا زنده است؟ بعد از مرگش چه اتفاقی میافتد؟ آیا دارای بچه است؟
اینگونه میتوانید این حادثهی ساده و تلخ را، تا این حد از اندازه باز کنید، اما دقت داشته باشید زیادهروی در این بخش منجر به کاهش سطح رمان شما میشود.
𝄆 تعلیق 𝄇
با گسترش پیرنگ، شوق و ذوق خواننده برای ادامه دادن رمان بیشتر میشود. تعلیق درواقع همان کیفیتی است که خواننده را کنجکاو به خواندن ادامه رمان میکند. نویسنده بایستی طوری به حادثهها بپردازد که رمان دچار تعلیق شود. هرچقدر تعلیق بیشتر باشد، ذوق و شوق خواننده هم برای ادامه دادن بیشتر میشود.
یا به زبان خودمان، همان کش دادن اتفاقات مهم رمان است. بر فرض مثال، مردی که بینهایت عاشق یک دختر است، خودخواه میشود و آن را در شب ازدواجش میدزدد. بیشک هر چهقدر زمان گروگان ماندن آن دختر بیشتر باشد و به علاوه، اتفافات شورانگیز و هیجانآور در کنار این داستان وجود داشته باشند، خواننده بیشتر به خواندن آن کنجکاو میشود. هر چند زیاد پرداختن به تعلیق هم کار مناسبی نیست، به عنوان مثال آن دختر که نمیتواند یک سال در گروگان به سر برده باشد! پس به این موضوع بنگرید که تعلیقها باید مناسب با عقل و پیرنگ شما باشند.
𝄆 نقطهی اوج 𝄇
نقطهی اوج، همانطور که از اسمش پیداست بخشی از رمان است که دارای هیجان بیشتر و قسمتهای حساستر است.
اگر اکنون در حال نوشتن رمان هستید از خود بپرسید که نقطهی اوج در رمان من، در چه قسمتی واقع شده است؟ یا اگر نمیدانید از خوانندگان خود پرسش کنید.
بعضی از رمانها نقطهی اوج ندارند یا به اصطلاح زمان رمانشان روی روتین است و دارای سیر کندی هستند.
چنین رمانهایی جذابیت کمتری نسبت به دیگر رمانها دارند و به نوعی برای مخاطبان، کسلکننده هستند.
نقطهی اوج رمان اغلب اواسط رمان است و گاهی در اوایل یا پایان یک رمان هم دیده میشود. این تماماً به سلیقه و هنر قلم نویسنده بستگی دارد که چگونه نقطهی اوج را در رمانش آغاز کند یا نقطهی اوج آن مربوط به چه قسمتهایی از رمان او باشند. البته یک رمان، میتواند چندین نقطهی اوج داشته باشد و این هم بسنده به خود نویسنده است.
𝄆 گرهگشایی 𝄇
هر گرهی در رمان، باید سرانجام باز شود!
گرههای رمان همان اتفاقات مبهوم رمان هستند که خواننده را به خواندن بیشتر وادار میکنند. گرهها به دو گروه تقسیم میشوند، گرههای کوچک و گرههای بزرگ، گرههای کوچک گرههایی هستند که به راحتی باز میشوند اما گرههای بزرگ در برگیرندهی کل رمان هستند و باید در وقت خود و کاملاً به جا باز شوند.
اگر تمام گرهها به صورت ناگهانی در یک قسمت از رمان باز شوند از کیفیت آنها کاسته میشوند و از جذابیت برخوردار نخواهند بود.
..پایان..
بالاخره هر آغاز، یک پایانی دارد. شایسته است زمانی که به آغاز رمان خود مینگرید، به پایان آن هم بنگرید. پایان شامل پیرنگ نمیشود اما باعث به سر رسیدن پیرنگ میشود. در این بخش بایستی تمام گرهها باز شده باشند و پیرنگ نیز کامل شده باشد.
⎙ جمعبندی مطلب:
۱. برای داشتن پیرنگی جذاب، آغازی اصولی و پر مفهوم در رمانتان به وجود آورید.
۲. موضوعات رمانتان را گسترش دهید.
۳. تعلیق در رمانتان ایجاد کنید.
۴. و در آخر، هیچگاه از گرههای رمانتان، چه کوچک و چه بزرگ به راحتی رد نشوید!
شاد و پیروز باشید🤍🌸