مطلوب {ژیکال} اثر •دلارام کاربر انجمن رمان بوک•

[DELARAM]

زمانی که ما در کنار هم هستیم تمام دلهره‌های جهان می‌میرد و بهانه‌ای برای زندگی کردن و "اکنون" خوشحال بودن در حاشیه‌های دوست داشتن تو به وجود می‌آید. می‌دانی که حتی "ابد" هم زمان کوتاهی برای دوستی‌های کودکانه‌ی ما است. پس بیا و بگو هوا برای خواهرانه‌هایمان جان می‌دهد.

 

[DELARAM]

در شب‌های مهتاب هم عمق عشق‌ ما شناخته نمی‌شود. شاید بدانی زمانی که با هم به آسمان شب با هزاران ستاره خیره می‌شویم من چشم‌های تو را به یاد می‌آورم که در یک جهان پر میلیارد‌ها تو تنها کسی هستی که همیشه مرحمی روی زخم‌های من هستی. پس در دورترین فاصله‌ها هم بیا و نزدیک‌ترین مخاطب من باش جانانم!

 

[DELARAM]

بادهای تند در حال وزش میان امواج دریای موهای ما است و ما هم مشغول نوشتن از خوشبختی‌های ماندگار و زمان هم مانند همیشه بی‌رحمانه در حال گرفتن لحظه‌های عشق ما است. شاید دیگر آن‌قدر فرصت خداحافظی هم نداشته باشم پس بیا در لحظات آخر فرصت امروز و فردا را بدانیم.

 

[DELARAM]

ما همانند انسان‌های ابدی هم‌دیگر را در آغوشی سخت گرفتیم و در شب‌های بی‌قراری اشک می‌ریزیم تا همدم بی‌خوابی‌های هم باشیم.
محبوبم! بگو چه در چشم‌های خورشیدی خود پنهان کردی که در شعر‌هایمان آن‌چنان می‌زیستد.

 

[DELARAM]

خواهر جانم! دوست داشتن تو بوی باران می‌دهد همان‌قدر کمیاب اما باعث خوشحالی
و بی‌مقدمه ولی یادت باشد که به اندازه همان قطرات طلایی من را به یاد داشته باشی. عزیزِ جانم! می‌دانی که زبانم از وصف تو قاصر است و مهربانی‌هایت چو دُر نایاب است.

 

[DLNZ]

«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]​