جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

داستان کوتاه [کافه درد] اثر «PardisHP نویسنده حرفه‌ای انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته داستان کوتاه توسط PardisHP با نام [کافه درد] اثر «PardisHP نویسنده حرفه‌ای انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 319 بازدید, 4 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته داستان کوتاه
نام موضوع [کافه درد] اثر «PardisHP نویسنده حرفه‌ای انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع PardisHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

PardisHP

سطح
6
 
𝓣𝓲𝓻𝓮𝓭
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Apr
2,823
23,786
مدال‌ها
8
عنوان داستان: کافه درد
نویسنده: PardisHP
ژانر: تراژدی، اجتماعی، جنایی
عضو گپ نظارت: S.O.W(4)
خلاصه:
کافه درد کافه ایست در انتهای خیابان ششم در سیتی آر بی یکی از شهرهای کشور.... در سال هزار و نهصد و هفتاد و سه، کافه‌ای که هرکَس پای در آن می‌گذارد ماجرا‌ها دارد برای گفتن.
و این میان دختری که خود را نویسنده معرفی می‌کند به دنبال داستان انسان‌هاست... اما چرا؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,757
32,213
مدال‌ها
10
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۷_۲۳۱۵۴۴(2) (8).png
-به‌نام‌یزدان-

درود خدمت شما نویسنده عزیز و ارجمند.

🚫قوانین تاپیک داستان کوتاه🚫
⁉️داستان کوتاه چیست؟⁉️

قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی- مطالعه این آموزشات اجباری است.

مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.

شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از اثر بازگو کنند.
«درخواست نقد توسط کاربران»

پس از ارسال ۱۰ پارت از داستان کوتاه خود، درخواست جلد دهید.
«درخواست جلد»

چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
«درخواست تیزر»

بعد از ارسال حداقل ۲۰ پارت از اثر خود درخواست نقد شورا دهید.
«درخواست نقد شورا»

پس از ۲۵ پارت درخواست تگ و تعیین سطح اثر خود دهید.
«درخواست تگ»

توجه داشته باشید برای اعلام پایان اثر خود باید داستان کوتاه شما ۳۰ پست را دارا باشد.
«اعلام پایان داستان کوتاه»


×تیم مدیریت بخش کتاب×

 
موضوع نویسنده

PardisHP

سطح
6
 
𝓣𝓲𝓻𝓮𝓭
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Apr
2,823
23,786
مدال‌ها
8
امروز گروهی از افراد در کافه درد جمع شدند و در میز همیشگی‌شان که کنار دیوار سمت چپ مغازه و دور از شیشه‌های بزرگ کافه است نشسته‌اند. کنار این میز دو گیاه بزرگ که نامشان را تنها صاحب کافه می‌داند هم قرار دارند و روی میز چند قهوه و یک کیک شکلاتی کوچک خودنمایی می‌کند.
همه را می‌شناسم به ترتیب از صندلی راست تا آخرین صندلی چپ:
- جانان، درسا، آسِنا، باران، یسنا، حسنا و آساهیر... .
ارشدان شرکت بزرگی که در سر همین خیابان قرار دارد، آن‌ها نمی‌دانند اما من خوب می‌دانم قرار است چه بلایی سرشان بیاید، ناراحت کننده است اما راه فراری برای هیچکدام وجود ندارد.
کلاه خاکی رنگم را در سرم محکم می‌کنم دفترچه یادداشتم را برمی‌دارم و به طرف میز شماره شش می‌روم.
چند نفری زودتر رسیدند و سفارش‌شان را برای‌شان آوردم و حالا نوبت سه نفری است که تازه آمدند.
روبه‌روی‌شان می‌ایستم و با لبخندی که تنها خودم مصنوعی بودن‌اش را می‌دانم می‌گویم:
- به کافه درد خوش اومدید، چی میل دارید؟!
درحالی که چندنفری حرف می‌زنند و گاهی آرام می‌خندند لحظه‌ای سکوت می‌کنند.
با خوشحالی دو کیک توت فرنگی، یک کیک شکلاتی دیگر و دو چای سبز سفارش می‌دهند.
روی اعصابم است، آخرین کیک عمر آدم کیک توت فرنگی باشد؟!
به انتخابشان احترام می‌گذارم اما برای آخرین خوراک خود کیک بستنی وانیلی با تکه‌های شکلات را ترجیح می‌دهم.
ادای نوشتن را در می‌آورم دفترچه تنها برای حفظ ظاهر است و من هیچ چیز را فراموش نمی‌کنم حتی اگر یسنا گفته باشد چای سبزش را تنها با یک قاشق شکر و چهار قطره آب لیمو و کمی گلاب می‌خورد.
از جلوی پیش‌خان و دلداده که مشغول تزئین شیرینی‌ها جلوی چندبچه خوشحال یتیم است که گاهی بعد از گل‌فروشی در خیابان دی آر به این‌جا می‌آیند و دلداده همیشه با آن‌ها با مهربانی رفتار می‌کند، رد می‌شوم.


@جانان؛ @دُرسا @آسِنا @BARAN. @کهندل @حُسنا @آساهیر @دلداده @شاهین وثوقی
 
موضوع نویسنده

PardisHP

سطح
6
 
𝓣𝓲𝓻𝓮𝓭
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Apr
2,823
23,786
مدال‌ها
8
نیم ساعتی می‌گذرد و من همه را بیرون می‌کنم، درها را می‌بندم و کاغذ بسته است را پشت در می‌چسبانم.
صدای ماشینی که به خوبی می‌شناسم می‌آید دلداده حوصله و تحمل دیدن و تفکر درباره اتفاقات درحال وقوع را ندارد. شال گردن آبی رنگش را برمی‌دارد و می‌رود.
من هم می‌روم به آشپزخانه کوچک حیدر و فائزه روی نمایشنامه جدید کار می‌کنند.
نمایشنامه‌ای که به ظاهر چندتکه کاغذ است اما در واقع نقشه عملیات‌های سفارشی آینده است!
- کی تموم میشه؟!
فائزه سر بلند می‌کند.
- به زودی.
حیدر به میز و صندلی‌ها اشاره می‌کند.
- نباید تحویل‌شون بدیم؟
سری تکان می‌دهم و به سمت در پشتی می‌روم ون سیاه رنگ آماده است.
حمیم و حامی و دارلا که راننده است، پیاده می‌شوند دانه‌دانه دست داده و خوش‌آمدگویی می‌کنم و این نحوه درست رفتار با مشتریست.
همه را سوار می‌کنیم، قرار است برویم هزارتوی همیشگی و نمایشی جذاب را به تماشا بنشینیم.
قسمت اول است اما برایمان سخت نیست تا قسمت آخر به راحتی آب خوردن تمام خواهد شد، به زیباترین شکل ممکن!
ماشین راه می‌افتد، کوله مخصوصم را باز می‌کنم.
کلاه سیاه دلقک، نقاب قرمز رنگ، پیراهن سفید و بلند اشباح، همه چیز آماده است.
یک ساعتی طول می‌کشد تا می‌رسیم.
- هیچکس پیاده نشه.
از ماشین پیاده می‌شوم در مشکی رنگ را دوبار می‌زنم در باز می‌شود و لبخندی پهن به صورتم می‌آید.
- سلام بری... .



@حمیم @حـامی؛ @DARLA @ILLUSION @حـیدر؛
@- بریوان -
 
آخرین ویرایش:

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,569
6,489
مدال‌ها
12
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: PardisHP
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین