کد کتاب : | 1533 |
شابک : | 978-964-487-042-5 |
قطع : | رقعی |
تعداد صفحه : | 257 |
سال انتشار شمسی : | 1380 |
سال انتشار میلادی : | 1981 |
نوع جلد : | شومیز |
سری چاپ : | 5 |
زودترین زمان ارسال : | --- |
معرفی کتاب:
کتاب به کی سلام کنم، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی سیمین دانشور است که اولین بار در سال 1981 انتشار یافت. سیمین دانشور با استفاده از سنت چندهزار ساله ی قصه گویی در ایرانزمین و ترکیب آن با تکنیک های مدرن خلق داستان کوتاه، اثر جذاب دیگری را به مخاطبین خود هدیه می کند. داستان های کتاب به کی سلام کنم، با ارائه ی جزئیاتی غنی و طیفی گسترده و متنوع از شخصیت های آشنا و قابل باور، خواننده را به دل جامعه ی ایران در چند دهه قبل و دغدغه های موجود در آن می برد. دانشور در این داستان ها، تمرکزی ویژه بر اعتقادات و اندیشه های کاراکترهای خود دارد و علاوه بر پرداختی رضایت بخش به هر یک از آن ها، موفق می شود در فضاسازی کلی قصه ها نیز بسیار هنرمندانه و دلنشین عمل کند.
قسمتهایی از کتاب:
۱- واقعا کی ماند که بهش سلام بکنم؟ خانم مدیر مرده، حاج اسماعیل گم شده، یکی یکدانه دخترم نصیب گرگ بیابان شده... گربه مرد، انبر افتاد روی عنکبوت و عنکبوت هم مرد... و حالا چه برفی گرفته! هر وقت برف می بارد دلم همچین می گیرد که می خواهم سرم را بکوبم به دیوار. دکتر بیمه گفت: «هر وقت دلت گرفت بزن برو بیرون.» گفت: «هر وقت دلت تنگ شد و کسی را نداشتی که درددل کنی، بلند بلند با خودت حرف بزن.» یعنی خود آدم بشود عروسک سنگ صبور خودش. گفت: «برو توی صحرا و داد بزن، و به هر که دلت خواست فحش بده...» چه برفی می آید، اول توی هم می لولید و پخش می شد، حالا ریزریز می بارد؛ و این طور که می بارد، معلوم است که به این زودی ها ول نمی کند، از اول چله بزرگ همین طور باریده...
قسمتهایی از کتاب:
۲- راست می گفتی چشم هایم عین دریای دم غروب است. و من به این فکر می کردم به عمرم هیچ زنی دست روی سرم نگذاشته و هیچ ک.س هم بهم نگفته چشم هایم مثل چیست.
قسمتهایی از کتاب:
۳- تو چرا باید بسوزی و بسازی؟ مگر عمر را چند بار به آدمیزاد می دهند؟