جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب دختری از بصره آمد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ با نام کتاب دختری از بصره آمد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 476 بازدید, 19 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع کتاب دختری از بصره آمد
نویسنده موضوع ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
جمشید خانیان بیشتر آشنا شویم
این نویسنده‌ی معاصر ایرانی در سال 1340 در آبادان چشم به جهان گشود. جمشید خانیان در حوزه‌های مختلفی از جمله داستان‌نویسی، نمایشنامه‌نویسی، نقد و پژوهش ادبی آثار بسیاری را به رشته‌ی تحریر درآورده است.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
او نخستین نویسنده‌ی ایرانی است که به جشنواری «کلاغ سفید» که از سوی کتاب‌خانه‌ی بین‌المللی کودک و نوجوان مونیخ برگزار می‌شود، دعوت شد. 17 عنوان کتاب داستان برای نوجوانان، 11 عنوان کتاب داستان برای بزرگسالان، 24 نمایشنامه و 3 فیلمنامه دستاوردهایی هستند که تا به امروز به قلم جمشید خانیان منتشر شده‌اند.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
از میان این آثار می‌توان به مواردی همچون رمان «امپراتور کوتوله‌ی سرزمین لی‌لی‌پوت»»، مجموعه داستان «حافظه‌ای برای ناقه‌ی گوش شکافته»، نمایشنامه‌ی «اگر مرد کوچولویی پیدایش شد که می‌خندید»، نمایشنامه‌ی «آداب جنگی کردن بلدرچین‌های نر» و فیلمنامه‌ی «روزی از روزها» اشاره کرد.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
جوایز و افتخارات جمشید خانیان
برگزیده‌ی شورای کتاب کودک
برنده‌ی نشان طلایی و نقره‌ای لاک‌پشت پرنده
قرار گرفتن در فهرست افتخار IBBY لندن و مکزیک
نامزد دریافت جایزه‌ی آسترید لیندگرن
نامزد دریافت جایزه‌ی هانس کریستین اندرسون
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
برنده‌ی جایزه‌ی غنی‌پور
برنده‌ی جایزه‌ی کتاب‌های رشد
برنده‌ی جایزه‌ی ماهنامه‌ی سلام بچه‌ها و پوپک
برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
برنده‌ی جایزه‌ی کمیته‌ی هنر کتاب سال دفاع مقدس
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
در بخشی از کتاب در یک ظهر داغ تابستان دختری از بصره آمد می‌خوانیم
احساس کردم خون در رگ‌هایم یخ زده و نفسم به‌ شماره افتاده است. باید به‌ جایی تکیه می‌دادم. به کجا؟ به کجا خدایا؟ ‌ای کاش می‌شد دستم را می‌گرفتم به هوا. و هوا کمکم می‌کرد که بایستم. داشتم پس می‌افتادم. آمدم تکیه بدهم به پایِ راستم که بعد پای چپم را بلند کنم، نتوانستم. انگار... انگار هر دو پایم را در قالبِ سِمِنت و سنگ سیاه خشک کرده بودند. پیرمرده عینکش را روی چشم گذاشت و نگاه کرد به x.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
x رفت طرف پیرمرده. و بعد هر دو باهم رفتند طرفِ اکالیپتوس. بوی تندِ روغنِ زیتون نمی‌دانم از کجا به دماغم خورد. آن‌ها پای اکالیپتوس ایستادند و سر بلند کردند. حتماً نگاه کرده بودند به مرغِ عشق‌ها و بلبلِ خرمایی که تک افتاده بود.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
در این حالت، مویِ بلندِ او مثلِ مثلِ مثلِ آبشاری که از صخره‌ای بلند بریزد پایین، ریخته بود تا روی کمرش. پیراهنِ سبزِ پسرانه‌ی بلندی پوشیده بود که مربع‌های ریزِ زرد داشت، با یک شلوار کتانِ رنگ روشنِ کوتاه که ساقِ جوراب سفیدش را نشان می‌داد؛ با همان نیم‌بوتِ سه‌خطِ سفید دخترانه.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
مسیو سبیلو که آمد بیرون، چشمش افتاد به من و به آن دو تای دیگر. بعد قفلِ روسی‌اش را انداخت روی در و کلیدش را گذاشت توی جیبش و سبیلش را تکان داد و لبه‌ی بلندِ کلاهش را کشید پایین‌تر. و بعد هم رو به من و آن دو تای دیگر گفت: «این‌همه زود از خواب بیدار می‌شوید می‌آیید توی کوچه، یک‌وقت حالتان بد نشود!»

معلوم بود کنایه زده بود.

چیزی نگفتیم.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,496
990
مدال‌ها
2
امیدوارم لذت ببرید💫
 
بالا پایین