دائم با خودشان و افراد داخل اقامتگاه زیرلبی صحبت میکردند. در همین حین اطلاعات را در فید هم وارد میکردند، ولی حواس من بهشان نبود. مکان غریبی بود؛ در مقایسه با نقاط دیگری که گروه اکتشافیمان بررسی کرده بود، آرامتر بود. صدای موجودات پرندهمانند بهزحمت به گوش میرسید. از فعالیت دیگر جانوران هم خبری نبود. شاید صخرهها برای زندگی جانوری مناسب نبودند. قدمزنان از گروه دور شدم و چند برکه کوچک را رد کردم. راستش انتظار داشتم داخلشان جسد پیدا کنم. از شما چه پنهان، در مأموریتهای قبلی آمار اجساد بیشتر بود که بعضیشان هم کار خودم بودند. ولی مأموریت فعلی تا این لحظه بهطرز رقتانگیزی بدون جسد بود. البته من که راضی بودم.