- Jan
- 956
- 3,349
- مدالها
- 2

درباره کتاب سرقت (جلد دوم)
در قصهٔ کتاب سرقت (جلد دوم)، «مارچ کویین» ۱۲ساله کارش به جایی میرسد که خودش و خواهر دوقلویش را ساعت سهٔ نیمهشب از ارتفاع ۶متریِ سنگفرش خیابان آویزان میبیند! مأموریت آنها دزدیدن ۳ یاقوت خیرهکننده و معروف است، اما اوضاع آنطور که باید پیش نمیرود. آنها فقط یکی از یاقوتها را به دست میآورند؛ یکی از ۳ یاقوتی که اگر از هم جدا شوند، نفرین وحشتناکی بههمراه میآورند. حالا این بچهها، هم مجبور هستند از دست انواع و اقسام پلیسها و حتی دزدهای دیگر فرار کنند و هم از نفرین ۳ یاقوتی که از هم جدا افتادهاند! یعنی چه بلاهایی قرار است سر آنها بیاید؟ این داستان معمایی و ماجراجویانه را بخوانید.
خواندن کتاب سرقت (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان ۱۴ سال به بالا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سرقت (جلد دوم)
«داریوس دوروبر را میگشت و سر تکان میداد. «حتماً یه اشتباهی شده. بعید میدونم اون یارو باشه! شاید حساب رو خالی کرده تا یه جایی سرمایهگذاری کنه. همین الان بهش پیام میدم.» بعد رفت سراغ گوشیاش.
مارچ طوری آهسته بهسمت داریوس برگشت که انگار همهٔ ماهیچههایش درد میکرد. حس میکرد بدنش خردوخمیر شده. «این یارو رو از کجا پیدا کردی؟»
داریوس جواب داد: «توی بانک، کاملاً قانونی. همون موقع بود که واسه سرقت باید پول از حسابمون برمیداشتیم. بعد سر صحبتمون باز شد. میخورد بانکدار باشه. سرووضعش مرتب بود و یه کتوشلوار گرون تنش بود. کفشهاش هم دستدوز بودن. از لندن خریده بود.»
مارچ پیشانیاش را مالید و گفت: «موقعی که داشتی با متصدی بانک حرف میزدی گوش وایستاده بوده، ما اون روز کلی پول از بانک گرفتیم. سوژهش بودی. گول خوردی.»
«امکان نداره! خنگ که نیستم. پولهامون رو که دودستی تقدیمش نکردم!»