جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب کتاب سرقت

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Meliss با نام کتاب سرقت ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 191 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع کتاب سرقت
نویسنده موضوع Meliss
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Meliss
موضوع نویسنده

Meliss

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Jan
956
3,349
مدال‌ها
2
dd464231e6244bd98d7e6d1c47f33245.jpg

درباره کتاب سرقت (جلد دوم)
در قصهٔ کتاب سرقت (جلد دوم)، «مارچ کویین» ۱۲ساله کارش به جایی می‌رسد که خودش و خواهر دوقلویش را ساعت سهٔ نیمه‌شب از ارتفاع ۶متریِ سنگ‌فرش خیابان آویزان می‌بیند! مأموریت آن‌ها دزدیدن ۳ یاقوت خیره‌کننده و معروف است، اما اوضاع آن‌طور که باید پیش نمی‌رود. آن‌ها فقط یکی از یاقوت‌ها را به دست می‌آورند؛ یکی از ۳ یاقوتی که اگر از هم جدا شوند، نفرین وحشتناکی به‌همراه می‌آورند. حالا این بچه‌ها، هم مجبور هستند از دست انواع و اقسام پلیس‌ها و حتی دزدهای دیگر فرار کنند و هم از نفرین ۳ یاقوتی که از هم جدا افتاده‌اند! یعنی چه بلاهایی قرار است سر آن‌ها بیاید؟ این داستان معمایی و ماجراجویانه را بخوانید.

خواندن کتاب سرقت (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان ۱۴ سال به بالا پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سرقت (جلد دوم)
«داریوس دوروبر را می‌گشت و سر تکان می‌داد. «حتماً یه اشتباهی شده. بعید می‌دونم اون یارو باشه! شاید حساب رو خالی کرده تا یه جایی سرمایه‌گذاری کنه. همین الان بهش پیام می‌دم.» بعد رفت سراغ گوشی‌اش.

مارچ طوری آهسته به‌سمت داریوس برگشت که انگار همهٔ ماهیچه‌هایش درد می‌کرد. حس می‌کرد بدنش خردوخمیر شده. «این یارو رو از کجا پیدا کردی؟»

داریوس جواب داد: «توی بانک، کاملاً قانونی. همون موقع بود که واسه سرقت باید پول از حسابمون برمی‌داشتیم. بعد سر صحبتمون باز شد. می‌خورد بانکدار باشه. سرووضعش مرتب بود و یه کت‌وشلوار گرون تنش بود. کفش‌هاش هم دست‌دوز بودن. از لندن خریده بود.»

مارچ پیشانی‌اش را مالید و گفت: «موقعی که داشتی با متصدی بانک حرف می‌زدی گوش وایستاده بوده، ما اون روز کلی پول از بانک گرفتیم. سوژه‌ش بودی. گول خوردی.»

«امکان نداره! خنگ که نیستم. پول‌هامون رو که دودستی تقدیمش نکردم!»
 
بالا پایین