جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب کتاب سقوط

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط سلین با نام کتاب سقوط ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 228 بازدید, 7 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع کتاب سقوط
نویسنده موضوع سلین
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط سلین
موضوع نویسنده

سلین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Aug
3,063
8,526
مدال‌ها
6
پوچ‌گرایی یا اگزیستانسیالیسم مکتب مورد توجهی در ادبیات داستانی جهان است. افراد زیادی پیرو این مکتب، آثار هنری هفت‌گانه خلق کرده‌اند. آثاری که نام هنرمندان را با نظریه و رویکردشان گره زده است. بسیاری از منتقدان ادبی محتوای آثار کامو، نویسنده‌ی نام‌دار ادبیات معاصر را در ادامه‌ی نظریه‌ی پوچ‌گرایی تعبیر کرده‌اند؛ درحالی‌که کامو خود را از این گروه فکری جدا می‌دانست و معتقد بود با پذیرش پوچ بودن زندگی، می‌توان معنا و مفهوم دیگری به آن داد. آلبرکامو در رمان کوتاه «سقوط»، چالش‌های انسان و مفهوم سقوط در زندگی را بازتعریف می‌کند.
 
موضوع نویسنده

سلین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Aug
3,063
8,526
مدال‌ها
6

خلاصه‌ای از داستان سقوط

داستان سقوط از میخانه‌ای در شهر آمستردام شروع می‌شود. راوی داستان مردی به نام ژان باتیست کلامانس است که در چند شب، با فردی که نام و نشان او مشخص نیست، صحبت می‌کند. در واقع صحبت‌های او به شکل تک‌گویی و مونولوگ است و از فرد مقابل پاسخی دریافت نمی‌شود. کلامانس مردی خوش‌بخت و دانا است که دچار بحران پوچی در زندگی شده و به‌ دنبال پیدا کردن معنای زندگی خود است. او در گذشته وکیل مشهوری از طبقه‌‌ی بالارتبه در پاریس بوده است. کلامانس به دلایلی کشورش را ترک می‌کند و عازم آمستردام می‌شود. یک شب در‌حالی‌که پیاده‌روی می‌کند، فریاد زنی را می‌شنود که می‌خواهد خود را در رودخانه غرق کند اما کلامانس بی اعتنا از این موضوع عبور می‌کند.
 
موضوع نویسنده

سلین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Aug
3,063
8,526
مدال‌ها
6
بعد از این اتفاق، سقوط کلامانس مرحله به مرحله پیش می‌رود و همین موضوع باعث می‌شود تا او سقوط‌ها و خصوصیات رذل خودش را به یاد آورد. او در کنار شرح خاطرات و نقل قول‌هایی که شنیده است، به ویژگی‌هایی اعتراف می‌کند که باعث سقوطش شده‌اند.

آلبرکامو این حقیقت را از زبان ژان باتیست بیان می‌کند که همه‌ی انسان‌ها مدت‌هاست که سقوط کرده‌اند و خواننده تا انتهای داستان از خود می‌پرسد این مرد کیست؟ آیا مردی دروغگوست یا صحبت‌های او نشان از حس عذاب وجدانش دارد. در قسمتی از کتاب ژان باتیست می‌گوید: «ما به‌ندرت برای کسانی که از ما بهترند راز دل می‌گوییم. حتی از محضرشان می‌گریزیم. در مقابل، بیشتر اوقات اسرار خود را نزد کسانی اعتراف می‌کنیم که به ما شباهت دارند و در ضعف‌ها و حقارت‌های‌مان شریکند. بنابراین ما نمی‌خواهیم خودمان را اصلاح کنیم یا بهتر شویم: زیرا در این صورت ابتدا باید به حکم عجز و قصور خویش گردن نهیم. ما فقط می‌خواهیم که بر حال‌مان رقت آورند و در راهی که می‌رویم تشویق‌مان کنند. خلاصه می‌خواهیم دیگر مقصر نباشیم و درعین‌حال برای تزکیه‌ی نفس‌مان هم قدمی برنداریم.»
 
موضوع نویسنده

سلین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Aug
3,063
8,526
مدال‌ها
6

دلیل انتخاب نام سقوط از سوی نویسنده‌ کالیگولا

آلبرکامو برای نام‌گذاری این کتاب کلمه‌ی سقوط را انتخاب کرد تا با استفاده از معنای استعاری آن در هبوط انسان از تعالی و ارزش‌های والای انسانی و سرگشتگی او در این دنیا تعبیر کند. در کتاب ژان باتیست با بی‌توجهی و برخلاف تمامی ارزش‌هایی که خود او در طول اعترافاتش به آنها پایبندی نشان می‌دهد از کنار موضوع خودکشی زن به سادگی عبور می‌کند و هیچ کاری نمی‌کند. این اتفاق در زندگی ژان باتیست تاثیر زیادی نمی‌گذارد.
 
موضوع نویسنده

سلین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Aug
3,063
8,526
مدال‌ها
6

شباهت‌های جزئی به کتاب سقوط

در کتاب «ژان کریستف» اثر رومن رولان هم تغییر و تحول شخصیت اصلی داستان به شیوه‌ای استادانه به تصویر کشیده شده است. «کریستف روفن» نویسنده فرانسوی هم کتابی با نام «سقوط اصفهان» نوشته است که آخرین سالهای حکومت صفویان را در آن به تصویر کشیده است.
 
موضوع نویسنده

سلین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Aug
3,063
8,526
مدال‌ها
6

در بخشی از کتاب سقوط می‌خوانیم

در مورد من... خوب، خودتان قضاوت کنید. با این اندام، شانه‌ها و این چهره‌ای که اغلب می‌گویند وحشی است، بیشتر شبیه یک بازیکن راگبی هستم، این‌طور نیست؟ اما اگر با توجه به شیوه‌ی گفتار در مورد من داوری کنید، باید تا اندازه‌ای ظرافت و لطافت مرا نیز قبول کنید. شتری که از پشمش پالتوی من بافته شده، بی شک گال داشته است؛ برعکس، ناخن‌های من کوتاهند. با آن که فرد باتجربه‌ای هستم، اما احتیاط نمی‌کنم و به شما اعتماد می‌کنم. در آخر این که هرچند رفتار شایسته و زیبایی کلام دارم اما در زیدیک همواره مشتری میکده‌های ملوانان هستم
 
موضوع نویسنده

سلین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Aug
3,063
8,526
مدال‌ها
6
خوب دیگر دنبال حرفه‌ام نگردید. حرفه من مثل خود انسان، دو رو دارد، همین. پیش از این به شما گفته‌ام که من یک قاضی نادمم. تنها یک مسئله ساده در مورد من وجود دارد، این که اموالی ندارم. بله، ثروتمند بودم، نه! ثروتم را با کسی تقسیم نکرده ام. می پرسید این موضوع چه چیزی را اثبات می‌کند؟ خوب این که من هم یک صدوقی بودم... اوه! صدای سوت کشتی های بندر را می شنوید؟ امشب، روی خلیج زويدرزه را مه می‌پوشاند.
 
موضوع نویسنده

سلین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Aug
3,063
8,526
مدال‌ها
6
می‌خواهید بروید؟ ببخشید اگر سرتان را درد آوردم. با اجازه شما، صورت حساب را من می‌پردازم. شما در منزل من مهمان هستید، در مکزیکوسیتی، واقعا از این که، در این میکده پذیرای شما بودم، خوش وقتم. مسلما فردا شب نیز، مثل شب های دیگر، این جا هستم، و با کمال تشکر دعوت شما را می‌پذیرم. مسیرتان... خوب.... اگر اشکالی ندارد من خود تا بندر همراهتان می آیم، این طور راحت‌تر است. از راه بندر، همین که محله یهودی نشینان را دور بزنید، خیابان‌های زیبایی را می‌بینید که در آن قطارهایی با باری از گل، با موسیقی رعدآسایی رژه می‌روند. هتل شما در یکی از این خیابان ها به نام دامراک است. اول شما، خواهش می کنم. من در محله یهودی نشین زندگی می‌کنم، محله ما را، پیش از این که برادران هیتلری مان در این محل جا خوش کنند، به این نام می‌شناختند.
 
بالا پایین