جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب کتاب عشق خرکی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط STARLET با نام کتاب عشق خرکی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 395 بازدید, 17 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع کتاب عشق خرکی
نویسنده موضوع STARLET
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط STARLET
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,472
14,876
مدال‌ها
4

با وجود استفاده از روش رادیوم‌درمانی در طراحی دوران جنینیِ فُرتوناتو، برادر کوچک‌ترم، که بسیار پُرخرج هم بود، تقریباً همه‌چیزِ او طبیعی و عادی از آب درآمد. این وضعیت ملال‌آور چنان والدینِ دریادلم را افسرده کرد که بلافاصله تصمیم گرفتند فُرتوناتو را جلوی یکی از بهزیستی‌های گرین‌ریوِرݫݭِ وایومینگ، که آن روزها از آنجا می‌گذشتیم، رها کنند. پدرم ون را در موقعیت فرار پارک کرده بود و به مادرم کمک می‌کرد تا بچه را درون یک جعبۀ مقوایی جا دهد و جعبه را در قسمت امنی از پیاده‌رو بگذارد. درست در آن لحظه بود که نوزاد دوهفته‌ای به‌طرز مبهم و اسرارآمیزی به مادرم خیره شد و در ظرف چند ثانیه خودش را شاهکار پدرومادر معرفی کرد. به‌دلیل خوش‌قدم بودنش، او را «فُرتوناتو» (خوش‌شانس) نامیدند. البته ما بنا به دلایلی همیشه او را «چیک» صدا می‌زدیم.
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,472
14,876
مدال‌ها
4

ایفی و اݫِلی پشت صندلی بابا ایستاده بودند. با چهار تا دست‌شان گردن بابا را ماساژ می‌دادند و هرکدام‌شان از طرفی به صورتش خیره شده بودند. ایفی گفت: «بابایی!» اِلی هم از آن‌طرف گفت: «باباجونم!»
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,472
14,876
مدال‌ها
4

در این‌گونه موارد بابا می‌خندید، روزنامه‌اش را زمین می‌گذاشت و می‌گفت: «باز چی تو کلّه‌تونه، دخترا؟»

دخترها پرسیدند: «بگو نظرتون دربارۀ ما چی بود؟»

من سرم را روی زانوی بابا گذاشتم. به صورت مردانه‌اش خیره شدم و گفتم: «تو رو خدا بابا، داستان رُز گاردݫݫِن رو تعریف کن.»
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,472
14,876
مدال‌ها
4

پدر پُکی به سیگارش زد و ساکت ماند. سربه‌سرمان می‌گذاشت و زیر بار نمی‌رفت؛ ما هم همیشه التماس می‌کردیم تا اینکه بالأخره اَل با خنده‌ای تسلیم می‌شد و داستان را تعریف می‌کرد. آرتی می‌رفت روی پای بابا می‌نشست. بابا بغلش می‌کرد. چیک روی پای لیلی می‌نشست. من هم به شانه‌های لیلی تکیه می‌دادم. اِلی و ایفی هم چهارزانو روی زمین می‌نشستند، درحالی‌که چهار تا دست‌شان را پشت‌شان ستون می‌کردند؛ در این وضعیت درست شبیه ستون‌های معماری گوتیک می‌شدند.
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,472
14,876
مدال‌ها
4

«توی اُرِگݫݫݭِن، طرفای پورتلند بود؛ مردم بهش می‌گن شهر رُز. راستش من اصلاً حالیم نمی‌شد واسه چی بهش می‌گن شهر رُز، تا یکی دو سال بعدش که توی بندر لودردیل گیر کرده بودیم.»

یک روز که بابا از خرکاری و گیروگورِ کارناوال حسابی درمانده شده بوده، سوار ماشین می‌شود و به پارکی روی یک تپه می‌رود تا قدم بزند.
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,472
14,876
مدال‌ها
4

یک روز که بابا از خرکاری و گیروگورِ کارناوال حسابی درمانده شده بوده، سوار ماشین می‌شود و به پارکی روی یک تپه می‌رود تا قدم بزند.

«از اون بالا می‌شد تا چند مایل اون‌وَرتر رو دید. یه باغم اونجا بود با کلی آلاچیق و داربست و فواره. راه‌هاش آجری بود با کلی پیچ‌وخم.»

بابا روی پله‌های یکی از آلاچیق‌ها می‌نشیند و خسته و درمانده به رُزهای مصنوعیِ باغ خیره می‌شود.
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,472
14,876
مدال‌ها
4

«یه جور باغ آزمایشی بود. همۀ رنگا طراحی شده بودن. همه رو لایه‌لایه رنگ زده بودن و نقاشی کرده بودن: یه رنگ توی گلبرگ، یکی بیرون گلبرگ. من از دست مِری بِل عصبانی بودم، یه کلّه‌خری که چند سال وبالِ گردن من و مامان‌تون بود. گیر داده بود که حقوقشو زیاد کنم، منم نداشتم.»
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,472
14,876
مدال‌ها
4

رُزها پدر را به‌فکر فرو می‌برند، اینکه چقدر عجیب‌وغریب بودن‌شان زیباست و همان عجیب‌وغریب بودن‌شان است که به آن‌ها ارزش داده.

«همون‌جا به مخم زد، یهو انگار درجا بهم الهام شد که دیگه بی‌خیالِ فکر و خیال.»

به این فکر می‌افتد که می‌شود بچه‌ها را طراحی کرد.

«به خودم گفتم وقتشه یه باغ رُز درست کنم، همون‌جوری که خودم حال می‌کنم!»
 
بالا پایین