جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب ملکه آهنین

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط ragazza della notte با نام کتاب ملکه آهنین ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 128 بازدید, 2 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع کتاب ملکه آهنین
نویسنده موضوع ragazza della notte
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ragazza della notte
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
ناظر آزمایشی
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,923
7,134
مدال‌ها
3
این کتاب در دسته برای سنین بالای 17 مناسب میباشد .
نویسنده این کتاب جولی کاگاوا است که آثار محبوب زیادی دارد.
خلاصه این کتاب:
1678864085078.png
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
ناظر آزمایشی
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,923
7,134
مدال‌ها
3
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
ناظر آزمایشی
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,923
7,134
مدال‌ها
3
در بخشی از این کتاب میخوانیم :
« وسط محوطه، سايه اي در مه مي رقصيد و مي چرخيد، كت بلندش پشت سرش موج برمي داشت و شمشير يخي اش مه را مانند كاغذ مي بريد. به درختي تكيه دادم و مبهوت حركات چرخان و برازنده، سرعت مرگبار و دقت ضربات شمشيرش شدم كه حتي دنبال كردن آن هم براي يك انسان سخت بود. ناگهان رؤيايم را به خاطر آوردم و ناآرامي به وجودم چنگ زد؛ صداي نرم ماشينا در سرم طنين انداخت. فكر مي كني وقتي بفهمد تو واقعا كه هستي مي تواني او را نگه داري؟ فكر مي كني ديگر تو را خواهد خواست؟

با خشم اين افكار را عقب زدم. او چه مي دانست؟ به علاوه، اين فقط يك رويا بود، كابوسي ناشي از فشار و نگراني براي پدرم. هيچ معنايي نداشت. »
 
بالا پایین