معرفی کتاب پسر

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

درباره‌ی مجموعه‌ی بخشنده
مجموعه‌ی بخشنده اثری از لوئیس لوری است که چهار مجلد را در بر می‌گیرد. داستان این کتاب‌ها در دنیایی تخیلی اتفاق می‌افتد، در دورانی تیره و جامعه‌ای ترسناک. این مجموعه متشکل از چهار کتاب، به نام‌های «بخشنده»، «در جست‌وجوی آبی‌ها»، «پیام‌رسان» و «پسر» است. داستان هر کتاب در جامعه‌ای یکسان رخ می‌دهد، اما شخصیت‌های اصلی متفاوت هستند.

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

قسمت اول مجموعه، یعنی کتاب بخشنده دارای جوایز و افتخارات بسیاری شده که از جمله‌ی آن می‌توان به مدال نیوبری اشاره کرد. همچنین در مجموع، ده میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است و فیلمی از این کتاب به همین نام به کارگردانی فیلیپ نویس ساخته شده. ترجمه‌ی فارسی هر چهار کتاب توسط کیوان عبدی‌آشتیانی انجام شده و نشر چشمه این مجموعه‌ی خواندنی را منتشر کرده است.

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

نکوداشت‌های کتاب پسر
در بخشی جذاب، لوری خوانندگان را به دنیای وحشتناکی که یوناس از آن آمده است، می‌برد. (پابلیشرز ویکلی)

لوری یکی از آن نویسندگان نادری است که می‌تواند داستان‌هایی معنادار بسازد، حتی اگر ظاهر داستان‌هایش ما را فریب دهد. (بوک‌لیست)

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

کتاب پسر پایانی لطیف برای این مجموعه‌داستان به‌یادماندنی است و قطعاً بهترین مجلد، پس از کتابِ «بخشنده» در این مجموعه است. (اسکول لایبرری ژورنال)

داستان کتاب پسر به زبانی ساده، اما قدرتمند و تکان‌دهنده نوشته شده است. کلر به‌تنهایی می‌ایستد و مقاومت می‌کند. مضامین سیاسی-اجتماعی را با یکدیگر ترکیب می‌کند و پیامی فراتر از مدارا و امید ارائه می‌دهد. (Kirkus Reviews)

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

لوری که یک صاحب‌سبک تمام‌عیار است، همه‌چیز را به شکلی باشکوه مدیریت می‌کند. جهش در زمان، تغییر در دیدگاه، لحظاتی مملو از احساساتِ ترس، شادی و غم؛ همه با نثری ساده که قلب را تسخیر می‌کند، ارائه می‌شود. این کتاب را به فرزندتان، مادربزرگتان و همسایه‌تان هدیه بدهید. (واشنگتن پست)

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

کتاب پسر مناسب چه کسانی است؟
کتاب پسر به دوستداران رمان‌های نوجوانان پیشنهاد و توصیه می‌شود. همچنین علاقه‌مندان به رمان‌هایی تخیلی، با فضای آخرالزمانی، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

در بخشی از کتاب پسر می‌خوانیم
کلر از ساختمان آموزش دور شد و به چهارراهی رسید که در مسیرهای مختلف می‌افتاد. می‌توانست به راست بپیچد و از پشت ساختمان دادگستری رد شود، بعد مستقیم برود و در چند دقیقه به مرکز پرورش ماهی برسد. اما به جای آن، مستقیم رفت و بعد به چپ پیچید، جایی که مرکز نگه‌داری سال‌خوردگان بود و با درختان محاصره شده بود. بعد، به راست پیچید و نزدیک مرکز نگه‌داری بچه‌ها سرعتش را کم کرد، فرمان دوچرخه را چرخاند تا وسیله‌ی نقلیه‌ای را که مشغول تخلیه‌ی غذا بود، دور بزند. بعد مستقیم به طرف مرکز تغذیه رفت.

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

جالب بود. هیچ‌وقت در زمان مدرسه، در آن مرکز، کار داوطلبانه نکرده بود. اغلب به مرکز نگه‌داری بچه‌ها می‌رفت، با بچه‌های نوپا و بزرگ بازی‌های آموزشی می‌کرد و از بودن با آن‌ها لذت می‌برد، اما هرگز علاقه‌ای به بازی با تازه‌متولدشده‌ها یا نوزادها نشان نداده بود. به‌نظر بعضی از دوست‌هایش نوزادها بانمک بودند، اما کلر چنین عقیده‌ای نداشت. آن‌طور که شنیده بود، کار با نوزادها کاری تمام‌نشدنی بود غذا دادن، بغل کردن، حمام کردن و دیگر این‌که، خیلی گریه می‌کردند. کلر از وقت‌گذرانی در آن‌جا همیشه دوری کرده بود.

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

حالا داشت نقشه می‌کشید چه‌طور آن‌جا برود. هیجان‌زده و کمی عصبی بود. حرف‌هایی را که می‌خواست بزند، با خودش تمرین کرد. نمی‌توانست بگوید برای دیدن سوفیا آمده است. احمقانه بود. آن‌ها دوست‌های نزدیک نبودند، اما احتمالاً سوفیا او را به خاطر می‌آورد. با چه بهانه‌ای می‌توانست وارد شود؟

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

امیدوارم لذت ببرید💫