جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء کلاس حضوری

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته انشاء‌های کاربران توسط هم نام مادر سادات:) با نام کلاس حضوری ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 301 بازدید, 0 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته انشاء‌های کاربران
نام موضوع کلاس حضوری
نویسنده موضوع هم نام مادر سادات:)
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط هم نام مادر سادات:)
موضوع نویسنده
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
253
300
مدال‌ها
1
چشمانم را می بندم و بعد از مکثی دوباره باز می کنم..
آخه من کجا و اینجا کجا؟؟!
عادت ندارم که زیاد معلم من رو زیر نظر داشته باشد..
حال پادشاه اسیری رو دارم که قرار است شب به جای پر قو،روی خاک های سرد زندان بخوابد..
و منی که الان به جای تخت گرم و نرم روی صندلی سفت و سخت کلاس دقیقِ دقیق روبه روی معلم نشسته ام و به سخن هایی که در عین گوهر باری برای من نامفهوم است گوش می سپارم..
اصلا در ذهنم هم نمی گنجد که من باید کل یک ساعت را صاف رو به روی معلم بنشینم و به درس گوش بدهم و تازه مهم تر از همه مطالبی که می گوید را یاد هم بگیرم..
هنوز در عجبم که چطور هشت سال حضوری بوده ام ولی این دوسال تدریس مجازی توانسته است با ما اخت بگیرد..
مدیون هستید اگر فکر کنید ما معتاد گوشی هستیم..
نه!
بلکه او با ما اخت گرفته و مدام دکمه اتصال داده اش به ما چشمک می زند..
زنگ قبل ریاضی داشتیم و در عین ناباوری چیز های جالبی یاد گرفتم بر عکس دو سالی که مغزم یاد گرفتن را فراموش کرده بود..البته اگر یاد گرفتن قابلیت های جدید واتساپ و.. یاد گرفتن طرز جدید نوشتن کلمات مانند عافرین و.. را فاکتور بگیریم..بله آنها را یاد گرفتم و بر خلاف درس های مدرسه خیلی در زندگی برایم مؤثر بود و من را از یک کاربر ساده فضای مجازی تبدیل به شاخ اینستا کرد..
چیز دیگری که امروز برایم عجیب بود این است که برای نوشتن باید حداقل سه انگشت را به کار گیری بر خلاف دو سالی که فقط با انگشت شستم تایپ می کردم..یا اینکه برای نوشتن حرف«ش» باید «س» بنویسم تازه به اضافه سه نقطه..‌ولی در مجازی فقط کافی بود روی دکمه ای بزنی و تامام..ببخشید تمام..
ولی اگر همه ی اینها را روی یک کفه ترازو بگذاری و:
صمیمیت میان دوستان( همزمان صوتی و تصویری)
حس شیرینی که از آموختن درس در رگ هایم تزریق می شود..
استرس تلخی که بر سر امتحان داریم و در عین تلخ بودن در اعماقش شیرینی زیبایی یافت می شود..
باز شدن نایلون های مغز..
و...
و این ها را طرف دیگری بگذاری مطمئناً کفه ی دوم به زمین می چسبد و آن اولی مانند پری در آسمان معلق می شود..
اصلا همه ی این سختی ها به باز شدن پلمپ دو ساله مغزمان می ارزد...
و در آخر به این فکر می کنم که از زنگی که به اتمام رسیده متأسفانه چیزی نفهمیدم و ویسی هم در کار نیست که بعداً گوش بدهم..
 
بالا پایین