- May
- 2,514
- 36,941
- مدالها
- 14
نام اثر:
به قلم: الهام فرجی (بریوان)
ژانر: تراژدی
ناظر: @Hana.j
مقدمه:
او گفت:
پنهان کاری به جایی نمیرسد.
وضعیتت مثل این است که کودکی ممنوعه را باردار باشی.
چه کودک به دنیا بیاید و همه او را ببینند،
و چه کودک به دنیا نیاید و آنقدر در شکمت بماند تا بمیرد و به جسمت آسیب برساند،
در هر دو حالت همه میفهمند مشکل تو چه بوده و تمام این مدت از چه داشتی رنج میبردی و توان گفتن نداشتی.
گفتم اگر لازم باشد مادر و کودک را باهم میکشم که هیچکس حقیقت را نفهمد!
گفت حتی اگر آن کار را انجام دهی، باز دو جنازه روی زمین افتادهاند که همه بتوانند ببینند... .
مشکل تو حل نمیشود.
به هیچ طریقی بعضی دردها حل نمیشوند و نمیتوان دنبال راه چاره گشت.
حقیقت کودک بلاخره آشکار خواهد شد!
به تاریخ:
1402/04/20
به قلم: الهام فرجی (بریوان)
ژانر: تراژدی
ناظر: @Hana.j
مقدمه:
او گفت:
پنهان کاری به جایی نمیرسد.
وضعیتت مثل این است که کودکی ممنوعه را باردار باشی.
چه کودک به دنیا بیاید و همه او را ببینند،
و چه کودک به دنیا نیاید و آنقدر در شکمت بماند تا بمیرد و به جسمت آسیب برساند،
در هر دو حالت همه میفهمند مشکل تو چه بوده و تمام این مدت از چه داشتی رنج میبردی و توان گفتن نداشتی.
گفتم اگر لازم باشد مادر و کودک را باهم میکشم که هیچکس حقیقت را نفهمد!
گفت حتی اگر آن کار را انجام دهی، باز دو جنازه روی زمین افتادهاند که همه بتوانند ببینند... .
مشکل تو حل نمیشود.
به هیچ طریقی بعضی دردها حل نمیشوند و نمیتوان دنبال راه چاره گشت.
حقیقت کودک بلاخره آشکار خواهد شد!
به تاریخ:
1402/04/20
آخرین ویرایش توسط مدیر: