نمی دانم کویر و آسمان پر ستاره اش را دیده ای یا تنها وصف زیبایی اش را از این و آن شنیده ای … اما نه به شنیده هایت بسنده کن و نه به دیده هایت اکتفا، که زیبایی های کویر نه دیدنی است و نه شنیدنی، کویر را باید با عمق وجودت حس کنی و در خلسه و خلوت آن غرق شوی تا سر از زیبایی سحرگونه آن در آوری!
در کویر گویا زمین و زمان یکی می شوند و گذشته و حال و آینده در یک ردیف بی ابتدا و بی انتها می نشینند.
تا آن زمان که در کویر هستی ناخودآگاه قیل و قال زندگی را به باد هوا می سپاری که به برود و ببرد هیاهوی شهر نشینی و مردمانش را.
تا تو بمانی و این همه زیبایی که می خواهی تا ابد در حافظه خیالت حک شود.
تا در روزهای آفتابی و سوزانش در عمق خلوتی خداگونه غرق شوی و دنیا را لحظاتی چند به فراموشی بسپاری و در شب های جادویی و شگفت انگیزش راهی آسمان پر ستاره شوی، ساعت ها بگردی و بچرخی و چشمک ستاره هایش را به نظاره بنشینی و عبور شهاب های عجولش را شکار کنی.
کویر همان دنیای خیالی است که می گویند مردمانش همیشه در صلح اند، همان طبیعت بکر و دست نخورده ای که به گمان خیلی ها چیزی ندارد که به تاراج برده شود اما … کویر سرشار است از بودن و زندگی، که زندگی را در همین سکوت مرموز و بودن را در همین یکی شدن گذشته و حال و آینده باید جستجو کرد.
عاشق این هستم که روزی را در بیابان های کویر کشورم قدم بزنم و شب ها زیر آسمان حیرت انگیزش دراز بکشم و ستاره ها را یکی یکی بشمارم و در خلسه ای بی پایان ستاره باران شوم.
من عاشق کویر و صلح و صفای بیابان گونه اش هستم. عاشق همین سادگی و بی آلایش بودن آن، عاشق همین بی زمانی و غرق شدن در فضای بودن خود. من عاشق کویر هستم