- Dec
- 530
- 13,003
- مدالها
- 4
عنوان: زخمهی خلقان
ژانر: عاشقانه و درام
نویسنده: لیلا مرادی
عضو گپ نظارت: (۴)S.O.W
خلاصه:
زیر آماج تردیدها، تصمیماتی ممکن است سرنوشت آدمها را به مقهور لایزالی تبعید کند. داستان از دلدادگی ماهبانو و پسر همسایهشان امیرعلی آغاز میگردد.
حوادث ناگوار اما چلهنشین روزهای تیرهفام و عنادی است. کینهی کهنه آدمیان تبدیل به دام بزرگی، بر سر راه وصالشان پهن میشود و این تازه شروع روایت رنجهایی است که اسرار پنهانی زیادی در پس خود دارد، رازهایی زنجیرهوار که چهرههای جدیدی را وارد قصه میکند. در آخر با برداشتن این نقابها، چه حقایقی آشکار خواهد شد؟
مقدمه:
در پی سرگشتگیهای عمر، خاطرههای کهنه و مبهم را به یاد میآورم تا شاید انتظار به پایان رسد. ای معبود زخمی! به راستی ریشه این خوشبختی چه آفتی به پیکرهاش افتاد که ناگاه به ورطهی نابودی رسیدیم؟ این بخیههای خاک خورده را باز نکن که عفونتش، چون مجمری سوزان، بینمان شعله افروخته است. هیزمهای دورش، چه بوی دود آشنایی دارند مگر نه؟!
ژانر: عاشقانه و درام
نویسنده: لیلا مرادی
عضو گپ نظارت: (۴)S.O.W
خلاصه:
زیر آماج تردیدها، تصمیماتی ممکن است سرنوشت آدمها را به مقهور لایزالی تبعید کند. داستان از دلدادگی ماهبانو و پسر همسایهشان امیرعلی آغاز میگردد.
حوادث ناگوار اما چلهنشین روزهای تیرهفام و عنادی است. کینهی کهنه آدمیان تبدیل به دام بزرگی، بر سر راه وصالشان پهن میشود و این تازه شروع روایت رنجهایی است که اسرار پنهانی زیادی در پس خود دارد، رازهایی زنجیرهوار که چهرههای جدیدی را وارد قصه میکند. در آخر با برداشتن این نقابها، چه حقایقی آشکار خواهد شد؟
مقدمه:
در پی سرگشتگیهای عمر، خاطرههای کهنه و مبهم را به یاد میآورم تا شاید انتظار به پایان رسد. ای معبود زخمی! به راستی ریشه این خوشبختی چه آفتی به پیکرهاش افتاد که ناگاه به ورطهی نابودی رسیدیم؟ این بخیههای خاک خورده را باز نکن که عفونتش، چون مجمری سوزان، بینمان شعله افروخته است. هیزمهای دورش، چه بوی دود آشنایی دارند مگر نه؟!
آخرین ویرایش: