- Dec
- 530
- 13,004
- مدالها
- 4
مرسی کلی انرژی گرفتم و خیلی خوشحالم که اینجا کنار شما میتونم نکات زیادی رو یاد بگیرم😍😘
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!سلام عزیزمدرود، من تا حد زیادی نخوندم، خواستم بیام نمایه که دیدم عه تاپیک گفتمان آزاد رمانتون اینجاست!
خب، یه نکته درباره اسم، اسم میتونه جذابتر بشه و یه ترکیب خلاقانهتر داشته باشه اما ارتباطش با ژانر و محتوا مشخصه و این خوبه.
جلد بد نیست، بیشتر تراژدیه تا عاشقانه، که این یه ضعفه چون ژانر اصلی رمان به ترتیبی که نوشتید عاشقانهست و بعد از اون رمان تراژدی محسوب میشه. امیدوارم متوجه منظورم شده باشید.
خلاصه و مقدمه نه خیلی جذاب بود و نه بد، شاید باید روی مهارتهای ادبینویسی خودتون بیشتر کار کنید اما از لحاظ انتقال احساسات و معرف بودن، هم احساسی بود هم معرف. خلاصه رو بیشتر دوست داشتم بااینکه گیرایی زیادی نداشت و ذهنم رو توی چالهی خودش نینداخت اما جملات و چینششون زیبا بود و نسبت به فضای رمان مناسب بود درکل.
برعکس خیلی از نویسندههایی که نمونشونم کم نیست فضاسازی و صحنهپردازیها استاندارده و سرسری رد نشدید ازشون، حرکات و حالات رو توصیف کردید و دیالوگها کاملا به حال و هوای رمان میخوره. دربارهی شروع رمان، میتونستید از همهمه همسایهها و شلوغی روزی که سفره برپا شده یا حتا شب قبلش بنویسید که بیشتر ذهن خواننده رو درگیر کنید و تکراری هم نباشه (معمولا خیلی دیدیم که در یک فیلم یا رمانی، دختری با روسری گلدار از اتاقش بیرون بیاد)، اما درکل شروعتونم خوب بود. لطفا توصیفات رو به توصیفات مستقیم محدود نکنید و از توصیفات غیرمستقیم هم بهره ببرید. نکته بعدی اینه که از علائم نگارشی و جملهبندی ساده و صحیح استفاده کردید که خوانش رو روان کرده. فعلا تا همینجا!
موفق باشی عزیزم.سلام عزیزم
خوشحال شدم از اینکه نظرتون رو راجب رمان دیدم، ارزش بالایی برام داره.
دقیقاً اون نکاتی رو که گفتین روش کار میکنم و بر ضعفهام واقفم😍😘
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک