- Dec
- 7
- 1
- مدالها
- 2
موضوع : گمشده
در پی عشقی بی همتا بی آنکه بدانم میگردم روزا های متوالی میگذرد و احساس ترس و وهم بیشتر در من رخوت میکند به دنبال گمشده ام میگردم هنگامی که رفت من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
مسافر دلخسته چمدان سفر بست و روزی آرام سوار بر بال های آلباتروس از میان جنگل های مه آلود گذشت و از دیده ها محو شد از آن روز در پی او میگردم ، صدایش میزنم بلند و بلند اسمش را میخوانم با امید آنکه کسی با عطش و عشق بگوید جانم ...تا من جان بدهم برای صدایش... گرچه درمیان این همه سال های فراق هنوز دنبال او میگردم ولی روحم عجیب مشتاق دیدار اوست من هنوز امیدوارم و تا پای جان به دنبال گمشده ام میگردم تا لحظه ای که مرگ را در آغوش گیرم.
در پی عشقی بی همتا بی آنکه بدانم میگردم روزا های متوالی میگذرد و احساس ترس و وهم بیشتر در من رخوت میکند به دنبال گمشده ام میگردم هنگامی که رفت من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
مسافر دلخسته چمدان سفر بست و روزی آرام سوار بر بال های آلباتروس از میان جنگل های مه آلود گذشت و از دیده ها محو شد از آن روز در پی او میگردم ، صدایش میزنم بلند و بلند اسمش را میخوانم با امید آنکه کسی با عطش و عشق بگوید جانم ...تا من جان بدهم برای صدایش... گرچه درمیان این همه سال های فراق هنوز دنبال او میگردم ولی روحم عجیب مشتاق دیدار اوست من هنوز امیدوارم و تا پای جان به دنبال گمشده ام میگردم تا لحظه ای که مرگ را در آغوش گیرم.